شهید کمیل صفری تبار: تفاوت بین نسخهها
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱۶: | سطر ۱۶: | ||
میبینه کمیل میره مزار شهدا و مشغول نماز شب میشه... | میبینه کمیل میره مزار شهدا و مشغول نماز شب میشه... | ||
− | + | *خواستگاری | |
+ | |||
+ | موقع خواستگاری از من پرسید: ممکنه من یه روزی به شهادت برسم! شما با این موضوع مخالفتی ندارین و می توانی با آن کنار بیآیی؟! من چیزی نگفتم، فقط نگاهش کردم: دوباره پرسیدند و من گفتم : نه مخالفتی ندارم؛ از همانجا فهمیدم که او از جنس زمینی ها نیست.»<ref>همسرشهید</ref> | ||
== گالری تصاویر == | == گالری تصاویر == | ||
سطر ۲۲: | سطر ۲۴: | ||
<gallery> | <gallery> | ||
photo_2019-12-21_17-21-30.jpg | photo_2019-12-21_17-21-30.jpg | ||
+ | photo_2019-12-22_19-30-50.jpg | ||
</gallery> | </gallery> | ||
+ | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> |
نسخهٔ ۲ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۶
محتویات
خاطرات
- خمس اموال
به محض اینکه اولین حقوقش را از سپاه گرفت دو دفترچه پس انداز برای خودش باز کرد، یکی مربوط به حقوق و مزایا، دیگری مربوط به هدایا؛ می گفت: « طبق فتوای مقام معظم رهبری، هدیه خمس ندارد» برای خودش، سال خمسی تعیین کرد تا اگر مازاد بر هزینه سالیانه، چیزی در حسابش مانده باشد،خُمس آنرا بدهد. یکسال مقداری پول به مستمندان داده بود و با خوشحالی می گفت: امسال خمس داده ام.[۱]
- پندنامه
«گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم؛ ولی از خدا می خواهم که اگر شهید نشدم، اجر شهید را به من بدهد.»
- نماز شب
کمیل آخر شب ها به بهونه ورزش از خونه میزد بیرونیه شب پدرش تعقیبش میکنه... میبینه کمیل میره مزار شهدا و مشغول نماز شب میشه...
- خواستگاری
موقع خواستگاری از من پرسید: ممکنه من یه روزی به شهادت برسم! شما با این موضوع مخالفتی ندارین و می توانی با آن کنار بیآیی؟! من چیزی نگفتم، فقط نگاهش کردم: دوباره پرسیدند و من گفتم : نه مخالفتی ندارم؛ از همانجا فهمیدم که او از جنس زمینی ها نیست.»[۲]