شهید امیر هوشنگ شعبانی: تفاوت بین نسخهها
Jafari9809 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۸۶: | سطر ۸۶: | ||
[[رده: شهدای استان کرمانشاه]] | [[رده: شهدای استان کرمانشاه]] | ||
[[رده: شهدای شهرستان باغ فردوس]] | [[رده: شهدای شهرستان باغ فردوس]] | ||
+ | ==کدگزاری== | ||
+ | jabe |
نسخهٔ ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۴
شهید امیرهوشنگ شعبانی
1338/05/07 تاریخ تولد : 1363/05/11 تاریخ شهادت :
محل شهادت : نامشخص محل ارامگاه : کرمانشاه - باغ فردوس فاز 2-بلوک 1 -10
rId4
زندگی نامه
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون.
در فرهنگ اسلام و به خصوص تشیع، گرانبهاترین حرکت و گوهر «میراث شهادت» است. ارزش انسان در اسلام با چگونه مردن تعیین و سنجیده می گردد نه چگونه ماندن. شهیدان رسالتشان را در این زندگی دنیوی به پایان برده اند و هر کدامشان نقش خویش را در براندازی ظلم و ستم و ریشه کن سازی فساد خوب بازی کرده اند.
با شهادت خود به پیر و جوان، بزرگ و کوچک، زن و مرد، خواهر و برادر هر کدام درسی به آنهايي که احساس انسانیت در وجودشان موج می زند داده اند. حضرت امام خمینی، معلم همیشه آگاه شهیدان ایثارگر می فرمایند: «شهادت، شکست نیست شما یا پیروز می شوید و یا شهید، در هر دو جهت پیروزی با شماست. شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن، با مرگ خویش بر دشمن پیروز می شود و اگر دشمن را نمی شکند رسوا می کند. شهید همچون قلبی به اندام های خشک و مرده و بی رمق جامعه خون می رساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است که به نسل جدید ايمان خویش را می بخشد.
آری خط سرخ شهادت امتداد خط خاص خاندان محمد (صلي الله عليه و آله) و علی (عليه السلام) و حسین (عليه السلام) است. این افتخار به ذریه ي طیبه آن بزرگوار و پیروان خط ولایت به ارث رسیده است. انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز با سلاح خون و شهادت پیروز شد که تداوم بخش حماسه تشیع سرخ است. شهدا نردبان ترقی و تکامل انقلاب به قله پیروزی مختوم می باشند. هر شهید پیامی دارد و این رسالت ماست که خاطره شهدا را زنده نگهداریم و پیامبر خون آنان باشیم؛ زیرا آنان که رفتند کاری حسینی کردند و ما که ماندیم باید کار زینبی کنیم. آری برادر امیر هوشنگ شعبانی، حال بر آنیم تا با بیان گوشه ایی پیرامون زندگی و اندیشه اسلامیت که با نثار خون و ایثار و جان خود پیروزی اسلام و سعادت جامعه را همچون شهیدان دیگر میسر ساختی، گامی ولو ناچیز در این سمت برداریم.
در یکی از روزهای سال 1338 در شهر قهرمان پرور باختران، در خانواده اي مذهبی نوزادی پا به عرصه وجود نهاد که امیر هوشنگ نام گرفت. پدرش معاش زندگی را با کار و کوشش در امر شریف سنگ کنی می گذراند. شش ساله بود که در دبیرستان اربابی تحصیلات ابتدایی خود را شروع و بعد از طی دوران راهنمایی در مدرسه شفق سال های آخر را با موفقیت در دبیرستان حکیم نظامی به پایان رسانید. او هر سال تابستان و گاهی بعد از ساعت درسی کار می کرد. هر چند که پدرش می توانست او و خانواده اش را از نظر مخارج تأمین نماید، اما او معتقد بود که باید به هر شکل ممکن در ادای حق و الدین (که قرآن مجید امر به نیکی آنان فرموده، و بالوالدین احسانا) کوشش نماید هر چند با کمک کردن به پدر در كار سنگ کنی و یا کارگری باشد.
دوران نوجوانی و تحصیلات دبیرستانی امیر هوشنگ مصادف بود با شروع حرکت های انقلابی توده مردم به رهبری امام خمینی. او زندگی را چیزی ورای زیستن و بودن می دانست و حرکت را مشخصه اصلی هستی می شناخت و برای این حرکت مسیری و هدفی. او این مسیر را در هدف های امام و سخنان امام و راه او یافت و همگام با او فریاد می کرد و می خروشید و می رفت. او فریادهای امام را در شعارها و راهش را در راهپیمايی ها و هدفش را در شهادت جستجو می کرد، او قبل از شهادت هنوز آن را برای خود یافتنی نمی دانست؛ زیرا معتقد بود که هنوز باید راه را ادامه داد تا به قله شهادت رسید.
بعد از اخذ دیپلم در سال 1359 ـ 1360 برای این که بهتر و بیشتر بتواند در جهت خدمت به نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرد در آزمون دانشکده افسری شرکت کرد و از آنجا که در دوران تحصیل فردی زرنگ و کوشا و درسخوان بود در همان مرحله اول قبول شد. دوران آموزشي را در تهران گذراند و سپس به مدت 9 ماه در شهر شیراز ادامه خدمت نمود و از آنجا که شیفته ي جنگ با کفار بعثی بود به تیپ 3 دزفول گردان 207 منتقل شد.
شهيد شعباني که از همان کودکی فطرت خداجویش بواسطه ي تربیت صحیح در جهت تکامل روحی و معنوی به بيدار شده بود خیلی ساده و بی پیرایه خدمت می کرد و کارها را فقط برای رضای خدا انجام می داد. بهترین همدمش کتاب هایی بود که بتواند روح پر شورش را برای هدف و ایمانش قوت بخشد و تمام هم خود را صرف فراگیری اصول و احکام و تعالیم اسلامی می نمود و از شرکت در جلسات تفسیر قرآن و اصول عقاید و احکام دریغ نداشت و طبق حدیث شریفی که امام صادق (عليه السلام) می فرماید: دانش خود را به وسیله نوشتن به بند کشید. بسیاری از این درس ها را به طور مفید و مختصر و مستند در دفاتری که اکثر اوقات همراهش بودند ثبت می نمود.
بر مبنای اعتقاد به اصل «النظافته من الایمان» فردی خوشرو، مرتب، تمیز و آراسته بود حرف هایش جنبه ي تربیتی داشت و اگر می خواست مسئله ای را تذکر دهد بر مبنای امر به معروف و نهی از منکر قرار می داد. برای نمونه طی صحبت هایی که با چند نفر راجع به سیگار کشیدن کرد او آنها را نسبت به مضرات سیگار برای خود و جامعه شان با منطق روشن کرد که آنها تصمیم به ترک سیگار گرفتند. بسیار به نماز و روزه اهمیت می داد، حالات عرفانی و توجه و خلوص بر سر نماز باعث شده بود که یاران و همسنگرانش نماز را به امامت او به جای آورند.
یکی از برنامه های اساسی زندگی خود را شرکت در دعای کمیل و تلاوت قرآن، شرکت در نماز جمعه و جماعات و شرکت در محافل و مجالس و راهپیمايی ها قرار داده بود و افراد خانواده را نیز به این امر مهم تشویق می نمود. در رابطه با رعایت حجاب اسلامی بسیار تاکید می كرد، چرا که بی حجابی را نشأت گرفته از حاکم شدن روح شیطانی و نفسانی می دانست و حجاب را نه تنها سدی بر سر راه نمی دید بلکه عامل موفقیت و حافظ عفاف جامعه و زینت خواهران می دانست. امير هوشنگ پاک و مخلص بود و دور بودنش از زرق و برق های دنیوی و شلوغی های خیابان ها و همچنین بودنش در جبهه، دانشگاه عاشقان حسین (عليه السلام) آنجایی که انسان های پاکباخته الله و دلباخته اسلام و انقلاب و جان نثاران امام بت شکن، پیر جماران و قلب تپنده اسلام و امید مستضعفان جهان از خود گذشته و در راه حفظ کیان و مرز ایران اسلامی و حفاظت از دستاوردهای انقلاب شکوهمند اسلامی تا حد ایثار مال و بذل جان او را نیز به نهایت درجه عرفان و ایمان رسانیده بود.
امیر هوشنگ در این هنگام انسانی دیگر شده بود انسانی که روح خدا در او به حد اعلای رسیده و او را آماده شهادت کرده بود. هنگام بازگشت از جبهه او که خود می دانست دیگر زنده باز نخواهد گشت با تمام دوستان و آشنایان خداحافظی می کند و قدم به مسلخ عشق می گذارد و در روز پنجشنبه ساعت 7 غروب به تاریخ 4 مرداد ماه 1363 در حالی که 7 روز از گذراندن بیست و پنجمین بهار زندگی را پشت سر گذارده بود به آرزوی دیرینه اش که شهادت واقعی در راه خداوند بود نائل آمد.
وصیت نامه
«مبارزه با نفس، جهاد اكبر »
امام حسين (عليه السلام) زندگى را جز عقيده و جهاد نمىداند. جهاد در راه عقيده و ايمان، جهاد در راه آزادى و استقلال، جهاد در راه باز يافتن حقوق از دست رفته، جهاد در راه يارى مستضعفين و ستمديدگان، جهاد در راه سركوبى و نابودى ستمكاران، جهاد در راه تكامل و تمدن و دانش و فضيلت و بالاخره جهاد با نفس.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ان الحيوة عقيدة و الجهاد؛ بالاترين جهاد، جهاد اكبر است. اصولا هدف بعثت پيامبران و انبياء تكميل مكارم اخلاق، پرورش روح و عقل و اراده و راهنمايى بشر بسوى روشنايى و تمدن و ترقى مىباشد. مبارزه با نفس در دين اسلام از آن نظر در خور اهميت است كه بر پايه نظم و مدار حسن جريان زندگانى انسان مىباشد و اگر زندگى تنها بر محورهاى مادى دور بزند و از معنويات روحانيت و ملكات فاضله بهرهاى نداشته باشد، بشر را بيش از پيش با تيره روزى و بىبند و بارى و قانون شكنى و سلب آسايش و آرامش و عدم اطمينان و اعتماد به يكديگر و ... دست به گريبان ساخته، بسوى پرتگاه سقوط و نابودى مىكشاند.
هواى وحشي گرى و تجاوز و خصلت حيوانى در او تقويت شده، علوم اختراعات و اكتشافات و صنايع و ... كه بايد در راه آسايش و آزادى انسان و تخفيف بار زندگى به كار گرفته شود آلت پيشبرد اغراض و منافع خودخواهان و دنيا طلبان قرار گرفته و براى اسارت و فريب تودهها و نابودى ملت هاى بى پناه به كار مىرود؛ چنان كه در جهان تاريك كفر كه زير بناى زندگى بر پايه ماديات استوار بوده و از سجاياى اخلاقى و اصول انسانى در آن خبرى نيست مىبينيم كه تمدن عصر جديد، تمدن ماشينى، پيشرفت هاى تكنولوژى، كشف اتم، ساختن آپلوهاى فضايى، قمر مصنوعى و تسخير فضا نه تنها از وحشي گري ها و درندگي ها و خوى حيوانى بشر نكاسته و دردى از دردهاى اجتماع را دوا نكرده است بلكه اضطراب و دلسردى و سرخوردگى و نابسامانى و سرگردانى بشر را بيشتر كرده است.
جنگ هاى خانمانسور بيشتر از دوران گذشته رواج يافته است، تمام نيرو و توانايى ابر قدرت هاى جهان در راه ساختن اسلحههاى مدرنتر و برتر صرف مىشود. اگر در گذشته تاريكى شب ميان دو لشكر در حال جنگ را جدايى مىافكند و از ادامه جنگ جلوگيرى مىكند امروز به بركت غول صنعت و تمدن ماشينى جنگ شب و روز و ماه و سال نمىشناسد و دامنه آن به ميدان جنگ محدود نمىگردد.
اگر در بين سال هاى 1820 تا 1851 (بنا به گفته پرفسور امليانف در كنفرانس اخير سازمان هاى غير دولتى براى خلع سلاح) حدود 800 هزار نفر در طى 29 جنگ جان خود را از دست دادند. در 40 سال آخر قرن نوزدهم در جريان 106 جنگ تعداد كشتگان به 600000 نفر رسيد. در نيمه قرن حاضر يعنى قرن اتم و قرن تسخير فضا در طى 117 جنگ كه در سراسر جهان روى داد عدد كشتگان در جنگ از 5/42 ميليون نفر تجاوز كرد. اگر در جنگ دوم جهانى در سراسر جهان دو ميليون تن بمب به كار رفت در عصر حاضر امپرياليسم آمريكا تنها در ويتنام بيش از 7 ميليون تن بمب فرو ريخته و به همين اندازه مهمات بكار رفته، 90 هزار تن فرآوردههاى شيميايى مصرف كرده است و جامعه امروز به نوعى گيجى، بهت زدگى و حالت ماليخوليايى دچار شده، دنبال راهى جهت رميدن از اين بن بست كشندهاى كه زندگى ماشينى ايجاد كرده است مىگردد.
خودكشى، شورش و عصيان، جنون آميزى، ديوانگي هاى روز افزون و پديد آمدن دار و دستههايى به نام هاى: بيتل، هيپى و اگزى و ده ها نام و شكل ديگر بازگو كننده اين حقيقت است كه زندگى ماشينى كه بر پايه ماديات استوار بوده و از معنويت و ارزش هاى اخلاقى در آن خبرى نيست و به تنهايى نمىتواند بشر را خوشبخت سازد و به هر منزل و فضيلت و آسايش و آرامش برساند. غول صنعت و تكنولوژى عصر ما درست است كه مىتواند قمر مصنوعى بسازد و فضا را تسخير كند و انسان به كره ماه بفرستد ولى ؟؟؟
یادداشت
لیاقت و شایستگی او در انجام خدمات، سمت فرماندهی را برازنده قامتش نموده بود و در این رابطه چنین با معبود و معشوق و مقصود خود به راز و نیاز پرداخته بود:
یا من ذکره شرف للذکرین، و یا من شکره فوز للشاکرین؛ ای آن کس که یاد تو یادآوران را شرف می بخشد و سپاس تو سپاسگزاران را سعادتمند همی دارد. یا الله یا الله! تو خود شاهدی که همیشه و همه وقت سعی من بر این بوده که با رفتاری که شایسته یک فرمانده در اسلام است در برخوردهایم با پرسنل زیر دست یا بالا دست همان گونه باشم که تو خواستی، زیرا که امر به معروف و نهی از منکر در اسلام را باید با خوشرويی و بردباری به افراد شناساند.
خدایا! خودت شاهد هستی و می دانی که من قصدم خدمت به اسلام و مسلمین بود که اگر تا به حال نتوانستم به نحوی که شایسته است عمل کنم این را از من ببخش. امیدوارم در طول مدتی که زنده هستم وجودم برای مسلمانان مفید باشد. امیدوارم که در طول زندگی همان طوری که تا به حال سعی کرده ام بر نفس خود غلبه کنم. خدایا! خودت من را در این راه همراهی و کمک کن. خدایا! اگر مشیت تو این است که من در جبهه کشته شوم، کشته شدنم را شهادت من قرار بده و تا من را نیامرزیده ای از این دنیا مبر.
خدایا! آن قدر تو را نزدیک به خود می بینم که هنگام دعا یقین دارم که دعایم مستجاب می شود.خدایا! همچنان که تا به حال در همه کارها کمکم کرده ای حالا بیشتر احتیاج به کمک و یاری تو دارم.خدایا! یک لحظه من را به خودم وامگذار که منحرف شوم، حالا که در برابر تو احساس مسئولیت می کنم و در برابر جمعی مسئول هستم دست نیاز به سوی تو دراز می کنم همچنان که خودت فرمودی: لا یرد سائله و لا يخیب امله؛ دست رد بر سینه نیازمندان نمی زند و چراغ امیدشان را خاموش نمی کند و همچنان که می فرماید: اگر دعا و نیایش شما نبود در پیشگاه خدا ارزشی نداشتید و مورد عنایت قرار نمی گرفتید. خدایا! تمام دعاهایم این است که وجودم آن گونه باشد که در راه اسلام مسلمین شهید بشوم البته می دانم که لیاقت شهادت را ندارم، به امید شهادت واقعی در راه خدا.
شهید امیر هوشنگ شعبانی[۱]
پانویس
رده
کدگزاری
jabe