شهید ابراهیم زهدی: تفاوت بین نسخهها
Jafari9809 (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش Jafari9809 (بحث) به آخرین تغییری که Taghavi98 انجام داده بود واگردانده شد) |
Raesipoor98 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
روزهای اول ازدواجمان بود که روزی پیکر مطهرشهیدی را به روستا آوردند به اتفاق ابراهیم شاهد و نظاره گر مراسم تشیع و تدفین این شهید بودیم . در همین هنگام آقای زهدی به من گفت: " آیا روزی می رسد که جنازة مرا هم مثل همین شهید به روستا بیاورند . " | روزهای اول ازدواجمان بود که روزی پیکر مطهرشهیدی را به روستا آوردند به اتفاق ابراهیم شاهد و نظاره گر مراسم تشیع و تدفین این شهید بودیم . در همین هنگام آقای زهدی به من گفت: " آیا روزی می رسد که جنازة مرا هم مثل همین شهید به روستا بیاورند . " | ||
− | یک روز به آقای زهدی گفتم : شما که همیشه در عملیاتها شرکت می کنید خطرناک است گفت : اولاً اگر انسان اجلش برسد و بخواهد بمیرد هر جا که باشد رفتنی است پس ای کاش شهادت نصیب ایشان شود اگر لایق باشم شهید می شوم من به شما توصیه می کنم بعد از من فرزندانم را همانند بچه های امام حسین (ع) تربیت کنی و خود همانند زینب (س) زندگی کنی .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11025 سایت یاران رضا]</ref> | + | یک روز به آقای زهدی گفتم : شما که همیشه در عملیاتها شرکت می کنید خطرناک است گفت : اولاً اگر انسان اجلش برسد و بخواهد بمیرد هر جا که باشد رفتنی است پس ای کاش شهادت نصیب ایشان شود اگر لایق باشم شهید می شوم من به شما توصیه می کنم بعد از من فرزندانم را همانند بچه های [[امام حسین]] (ع) تربیت کنی و خود همانند زینب (س) زندگی کنی .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11025 سایت یاران رضا]</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۵
کد شهید: 6407743 تاریخ تولد : نام : ابراهیم محل تولد : بجنورد نام خانوادگی : زهدی تاریخ شهادت : 1364/12/04 نام پدر : حسن مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار :
خاطرات
روزهای اول ازدواجمان بود که روزی پیکر مطهرشهیدی را به روستا آوردند به اتفاق ابراهیم شاهد و نظاره گر مراسم تشیع و تدفین این شهید بودیم . در همین هنگام آقای زهدی به من گفت: " آیا روزی می رسد که جنازة مرا هم مثل همین شهید به روستا بیاورند . " یک روز به آقای زهدی گفتم : شما که همیشه در عملیاتها شرکت می کنید خطرناک است گفت : اولاً اگر انسان اجلش برسد و بخواهد بمیرد هر جا که باشد رفتنی است پس ای کاش شهادت نصیب ایشان شود اگر لایق باشم شهید می شوم من به شما توصیه می کنم بعد از من فرزندانم را همانند بچه های امام حسین (ع) تربیت کنی و خود همانند زینب (س) زندگی کنی .[۱]