شهید احمد خلیلی طرقبه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۳۱: سطر ۳۱:
 
==وصیت نامه==
 
==وصیت نامه==
  
بسم الله الرحمن الرحيم قسمتهايي از وصيت نامه دانش آموز و پاسدار رشيد اسلام شهيد احمد خليلي که از نوار به رشته تحرير درآمده است . به نام خداوند بخشنده مهربان، شهادت مي‌دهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده اوست شهادت مي‌دهم بر سيزده معصوم پس از او و با سلام و درود بر منجي عالم بشريت حضرت ولي عصر ارواح العالمين له الفداء که آخرين امام معصوم است ولي از ديده‌ها پنهان است، هدف من از آمدن به جبهه فقط الله است در راه رضاي او آمدم . به خاطر تقليد از رهبرم که نايب مهدي ( عج ) است آمدم، راه او در اصل راه سيدالشهداء‌ آري راه حسين ( ع ) راهي که حسين آنرا به ما آموخت و من آنرا ادامه مي‌دهم بار ديگر صحنه کربلا تکرار شد من براي ياري حسين زمانم که در اصل ياري اسلام است حرکت کنيد و عاشقانه بجنگيد تا کافران زمان را از جلوه راه اسلام برداريد و زمينه برپايي عدل زا آماده سازيد . از اينکه دارم براي خداي مي‌جنگم و خون ناقابلم را در راه حرم مطهر سيد الشهداء مي‌ريزم خوشحالم، پدرم از اينکه رفتم خوشحال باش و اي را بدان که اين جهان برايم از قفس کوچکتر است و از زندان بدتر است و کاش از اين زودتر‌ها به سوي مولايم پرواز مي‌کردم و مي‌رفتم پدرم فرزندت احمد سلامت مي‌دهد و دستان پينه بسته تانرا بوسه مي‌زند قبول دارم که عزيز دلت را در اين سن سپردن به خدا سخت است ولي براي خدا صبر کن و بگو خدايا اين دومين فرزندم را و اين امانتي را که به من داده بودي به تو باز گردانم ، به من توفيق بده که امانتهاي ديگري نيز به تو تا پاي قطار و يا اتوبوس بدرقه کردي و آخر هم با قلبي صاف و لبهايي خندان و دلي پر از محبت مرا به خدا سپردي و خودت را راضي به رضاي الهي مي‌خواندي حال فرزندت سلامت مي‌رساند و دست و پاي شما را مي‌بوسد . مادرم از اينکه اينگونه مرا تربيت کردي و به جامعه اسلام دادي متشکرم، مادر جان هر چه برايت بگويم کم گفته‌ام هر چه بنويسم کم نوشته‌ام بگذار به جرأت بگويم که از فاطمه ( س ) درس گرفته بودي و من هم به چنين ماراني و پدراني مهربان و دلسوز براي اسلام افتخار مي‌کنم و شما اي خواهران و برادرانم، شما اي اميدان اسلام عزيز شما که در اين سن و سال اينطور با مسا ئل اسلام آشنا هستيد و اينگونه آگاهانه به مسائل نگاه مي‌کنيد حال برادر کوچکتان سلامتان مي‌رساند . شما برادرانم از شما مي‌خواهم که پس از اطاعت امر ولي فقيه و اوامر پدر و مادر آگاهانه درس بخوانيد و عمل کنيد . شما خواهران با دستورا ت اسلام زينب‌وار عمل کنيد و مواظب باشيد در راه از شما اشتباهي سر نزند و اينرا بدانيد که سياهي چادر شما از سرخي خون ما بيشتر غوغا مي‌کند و مؤثرتراست برادران دانش آموز همسنگران و اميدان آينده کشور اسلام به مسايل سياسي اسلام با ديدي بازتر نگاه کنيد و فکر کنيد نگذاريد دانشگاهها را دشمنان ما پرکنند دشمن اگر پستي به دستش بيفتد ضربه خود را به موقع خواهد زد او که به خدا عقيده ندارد همسنگران دانش آموز و هنر جويان عزيز سعي کنيد بيشتر قرآن بخوانيد با ترجمه و بيشتر در قرآن شور کنيد و از همه مهمتر بدان عمل کنيد و هدف از زندگي را فراموش نکنيد اگر‌مي‌توانيد در جبهه بجنگيد و يا در مدرسه بکوشيد من اينرا بگويم که من خود محتاج‌ترم به اين دانشگاه يعني جبهه تا جبهه به من، از معلمين گرامي مي‌خواهم با مسائل الهي و سياسي و وظيفه سنگين که در جامعه بر عهده آنهاست بيشتر فکر کنند . بکوشيد اين جامعه سازان آينده را به پدران و مادران به شما مي‌سپارند نيکو تربيت کنيد و هم بياموزيدشان و به جامعه تحويل دهيد ما بايد نعمات بي منتهاي انقلاب اسلامي را فراموش نکنيم راستي اگر لطف خدا نبود و اين انقلاب نبود مادران دنيا روبروي ائمه اطهار و پروردگار چگونه سربلند مي‌کرديم راستي که خجل بوديم و در اين دنيا هم معلوم نيست از کجا سر در مي‌آورديم پس بايد شکر انقلاب اسلامي را بجا آوريم و اينکه همه با هدف و نيت خدا را کار کنند در دعاهاي کميل و توسل و زيارت عاشورا را فراموش نفرماييد . براداران عزيز من در واحد تخريب آمدم چونکه فهميدم در تخريب نيروها خالصتر و مخلص‌تر ديدم که در تخريب نماز شب خوانها زيادند آري برادران مرا عشق شهادت و سرگذاشتن در دامان مهدي ( عج ) به اينجا کشانيد از همه برداردنم در واحد تخريب مي‌خواهم که جداً مرا حلال کنند و در نمازهاي شبشان ما را همنوا بدانند و اگر امکان د ارد هميشه با وضو باشيد نگوييد احمد رفت بلکه من زنده شدم به حيات ابدي و جاوداني در بين شما هستم ولي ممکن است شما مرا نبينيد کاري نکنيد دشمنانم را شاد کنيد وقتي به ياد من افتاديد به ياد حسين ( ع ) باشيد که چگونه مظلومانه شهيد شد از همه راضي هستم اگر جسدم برگشت در صورت امکان در کنار برادرانم در طرقبه دفن کنيد از همه مردم مي‌خواهم که مرا حلال کنند نماز قرض ندارم اما از جانب احتياط 3 ماه برايم بخوانيد و روزه هم 8 روز که آمدم جبهه برايم يک ماه روزه بگيريد مالي از خودم باقي نگذاشتم چون مبلغ بسيار ناچيزي در بانک است آن را هم صدقه و برايم خيرات کنيد . والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار الان آخر شب 18/7/64 است که من وصيت‌نامه خود را ضبط مي‌کنم اميدوارم که روزي هم با مولايم امام زمان صحبت کنم . احمد خليلي<ref>[[ http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8231|سایت یاران رضا]]</ref>
+
بسم الله الرحمن الرحيم قسمتهايي از وصيت نامه دانش آموز و پاسدار رشيد اسلام شهيد احمد خليلي که از نوار به رشته تحرير درآمده است . به نام خداوند بخشنده مهربان، شهادت مي‌دهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده اوست شهادت مي‌دهم بر سيزده معصوم پس از او و با سلام و درود بر منجي عالم بشريت حضرت ولي عصر ارواح العالمين له الفداء که آخرين امام معصوم است ولي از ديده‌ها پنهان است، هدف من از آمدن به جبهه فقط الله است در راه رضاي او آمدم . به خاطر تقليد از رهبرم که نايب مهدي ( عج ) است آمدم، راه او در اصل راه سيدالشهداء‌ آري راه حسين ( ع ) راهي که حسين آنرا به ما آموخت و من آنرا ادامه مي‌دهم بار ديگر صحنه کربلا تکرار شد من براي ياري حسين زمانم که در اصل ياري اسلام است حرکت کنيد و عاشقانه بجنگيد تا کافران زمان را از جلوه راه اسلام برداريد و زمينه برپايي عدل زا آماده سازيد . از اينکه دارم براي خداي مي‌جنگم و خون ناقابلم را در راه حرم مطهر سيد الشهداء مي‌ريزم خوشحالم، پدرم از اينکه رفتم خوشحال باش و اي را بدان که اين جهان برايم از قفس کوچکتر است و از زندان بدتر است و کاش از اين زودتر‌ها به سوي مولايم پرواز مي‌کردم و مي‌رفتم پدرم فرزندت احمد سلامت مي‌دهد و دستان پينه بسته تانرا بوسه مي‌زند قبول دارم که عزيز دلت را در اين سن سپردن به خدا سخت است ولي براي خدا صبر کن و بگو خدايا اين دومين فرزندم را و اين امانتي را که به من داده بودي به تو باز گردانم ، به من توفيق بده که امانتهاي ديگري نيز به تو تا پاي قطار و يا اتوبوس بدرقه کردي و آخر هم با قلبي صاف و لبهايي خندان و دلي پر از محبت مرا به خدا سپردي و خودت را راضي به رضاي الهي مي‌خواندي حال فرزندت سلامت مي‌رساند و دست و پاي شما را مي‌بوسد . مادرم از اينکه اينگونه مرا تربيت کردي و به جامعه اسلام دادي متشکرم، مادر جان هر چه برايت بگويم کم گفته‌ام هر چه بنويسم کم نوشته‌ام بگذار به جرأت بگويم که از فاطمه ( س ) درس گرفته بودي و من هم به چنين ماراني و پدراني مهربان و دلسوز براي اسلام افتخار مي‌کنم و شما اي خواهران و برادرانم، شما اي اميدان اسلام عزيز شما که در اين سن و سال اينطور با مسا ئل اسلام آشنا هستيد و اينگونه آگاهانه به مسائل نگاه مي‌کنيد حال برادر کوچکتان سلامتان مي‌رساند . شما برادرانم از شما مي‌خواهم که پس از اطاعت امر ولي فقيه و اوامر پدر و مادر آگاهانه درس بخوانيد و عمل کنيد . شما خواهران با دستورا ت اسلام زينب‌وار عمل کنيد و مواظب باشيد در راه از شما اشتباهي سر نزند و اينرا بدانيد که سياهي چادر شما از سرخي خون ما بيشتر غوغا مي‌کند و مؤثرتراست برادران دانش آموز همسنگران و اميدان آينده کشور اسلام به مسايل سياسي اسلام با ديدي بازتر نگاه کنيد و فکر کنيد نگذاريد دانشگاهها را دشمنان ما پرکنند دشمن اگر پستي به دستش بيفتد ضربه خود را به موقع خواهد زد او که به خدا عقيده ندارد همسنگران دانش آموز و هنر جويان عزيز سعي کنيد بيشتر قرآن بخوانيد با ترجمه و بيشتر در قرآن شور کنيد و از همه مهمتر بدان عمل کنيد و هدف از زندگي را فراموش نکنيد اگر‌مي‌توانيد در جبهه بجنگيد و يا در مدرسه بکوشيد من اينرا بگويم که من خود محتاج‌ترم به اين دانشگاه يعني جبهه تا جبهه به من، از معلمين گرامي مي‌خواهم با مسائل الهي و سياسي و وظيفه سنگين که در جامعه بر عهده آنهاست بيشتر فکر کنند . بکوشيد اين جامعه سازان آينده را به پدران و مادران به شما مي‌سپارند نيکو تربيت کنيد و هم بياموزيدشان و به جامعه تحويل دهيد ما بايد نعمات بي منتهاي انقلاب اسلامي را فراموش نکنيم راستي اگر لطف خدا نبود و اين انقلاب نبود مادران دنيا روبروي ائمه اطهار و پروردگار چگونه سربلند مي‌کرديم راستي که خجل بوديم و در اين دنيا هم معلوم نيست از کجا سر در مي‌آورديم پس بايد شکر انقلاب اسلامي را بجا آوريم و اينکه همه با هدف و نيت خدا را کار کنند در دعاهاي کميل و توسل و زيارت عاشورا را فراموش نفرماييد . براداران عزيز من در واحد تخريب آمدم چونکه فهميدم در تخريب نيروها خالصتر و مخلص‌تر ديدم که در تخريب نماز شب خوانها زيادند آري برادران مرا عشق شهادت و سرگذاشتن در دامان مهدي ( عج ) به اينجا کشانيد از همه برداردنم در واحد تخريب مي‌خواهم که جداً مرا حلال کنند و در نمازهاي شبشان ما را همنوا بدانند و اگر امکان د ارد هميشه با وضو باشيد نگوييد احمد رفت بلکه من زنده شدم به حيات ابدي و جاوداني در بين شما هستم ولي ممکن است شما مرا نبينيد کاري نکنيد دشمنانم را شاد کنيد وقتي به ياد من افتاديد به ياد حسين ( ع ) باشيد که چگونه مظلومانه شهيد شد از همه راضي هستم اگر جسدم برگشت در صورت امکان در کنار برادرانم در طرقبه دفن کنيد از همه مردم مي‌خواهم که مرا حلال کنند نماز قرض ندارم اما از جانب احتياط 3 ماه برايم بخوانيد و روزه هم 8 روز که آمدم جبهه برايم يک ماه روزه بگيريد مالي از خودم باقي نگذاشتم چون مبلغ بسيار ناچيزي در بانک است آن را هم صدقه و برايم خيرات کنيد . والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار الان آخر شب 18/7/64 است که من وصيت‌نامه خود را ضبط مي‌کنم اميدوارم که روزي هم با مولايم امام زمان صحبت کنم . احمد خليلي<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8231 سایت یاران رضا]</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۶

احمد خلیلی طرقبه
خلیلی‌ط‌رقبه‌.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد مشهد
شهادت 1365/01/11


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم قسمتهايي از وصيت نامه دانش آموز و پاسدار رشيد اسلام شهيد احمد خليلي که از نوار به رشته تحرير درآمده است . به نام خداوند بخشنده مهربان، شهادت مي‌دهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده اوست شهادت مي‌دهم بر سيزده معصوم پس از او و با سلام و درود بر منجي عالم بشريت حضرت ولي عصر ارواح العالمين له الفداء که آخرين امام معصوم است ولي از ديده‌ها پنهان است، هدف من از آمدن به جبهه فقط الله است در راه رضاي او آمدم . به خاطر تقليد از رهبرم که نايب مهدي ( عج ) است آمدم، راه او در اصل راه سيدالشهداء‌ آري راه حسين ( ع ) راهي که حسين آنرا به ما آموخت و من آنرا ادامه مي‌دهم بار ديگر صحنه کربلا تکرار شد من براي ياري حسين زمانم که در اصل ياري اسلام است حرکت کنيد و عاشقانه بجنگيد تا کافران زمان را از جلوه راه اسلام برداريد و زمينه برپايي عدل زا آماده سازيد . از اينکه دارم براي خداي مي‌جنگم و خون ناقابلم را در راه حرم مطهر سيد الشهداء مي‌ريزم خوشحالم، پدرم از اينکه رفتم خوشحال باش و اي را بدان که اين جهان برايم از قفس کوچکتر است و از زندان بدتر است و کاش از اين زودتر‌ها به سوي مولايم پرواز مي‌کردم و مي‌رفتم پدرم فرزندت احمد سلامت مي‌دهد و دستان پينه بسته تانرا بوسه مي‌زند قبول دارم که عزيز دلت را در اين سن سپردن به خدا سخت است ولي براي خدا صبر کن و بگو خدايا اين دومين فرزندم را و اين امانتي را که به من داده بودي به تو باز گردانم ، به من توفيق بده که امانتهاي ديگري نيز به تو تا پاي قطار و يا اتوبوس بدرقه کردي و آخر هم با قلبي صاف و لبهايي خندان و دلي پر از محبت مرا به خدا سپردي و خودت را راضي به رضاي الهي مي‌خواندي حال فرزندت سلامت مي‌رساند و دست و پاي شما را مي‌بوسد . مادرم از اينکه اينگونه مرا تربيت کردي و به جامعه اسلام دادي متشکرم، مادر جان هر چه برايت بگويم کم گفته‌ام هر چه بنويسم کم نوشته‌ام بگذار به جرأت بگويم که از فاطمه ( س ) درس گرفته بودي و من هم به چنين ماراني و پدراني مهربان و دلسوز براي اسلام افتخار مي‌کنم و شما اي خواهران و برادرانم، شما اي اميدان اسلام عزيز شما که در اين سن و سال اينطور با مسا ئل اسلام آشنا هستيد و اينگونه آگاهانه به مسائل نگاه مي‌کنيد حال برادر کوچکتان سلامتان مي‌رساند . شما برادرانم از شما مي‌خواهم که پس از اطاعت امر ولي فقيه و اوامر پدر و مادر آگاهانه درس بخوانيد و عمل کنيد . شما خواهران با دستورا ت اسلام زينب‌وار عمل کنيد و مواظب باشيد در راه از شما اشتباهي سر نزند و اينرا بدانيد که سياهي چادر شما از سرخي خون ما بيشتر غوغا مي‌کند و مؤثرتراست برادران دانش آموز همسنگران و اميدان آينده کشور اسلام به مسايل سياسي اسلام با ديدي بازتر نگاه کنيد و فکر کنيد نگذاريد دانشگاهها را دشمنان ما پرکنند دشمن اگر پستي به دستش بيفتد ضربه خود را به موقع خواهد زد او که به خدا عقيده ندارد همسنگران دانش آموز و هنر جويان عزيز سعي کنيد بيشتر قرآن بخوانيد با ترجمه و بيشتر در قرآن شور کنيد و از همه مهمتر بدان عمل کنيد و هدف از زندگي را فراموش نکنيد اگر‌مي‌توانيد در جبهه بجنگيد و يا در مدرسه بکوشيد من اينرا بگويم که من خود محتاج‌ترم به اين دانشگاه يعني جبهه تا جبهه به من، از معلمين گرامي مي‌خواهم با مسائل الهي و سياسي و وظيفه سنگين که در جامعه بر عهده آنهاست بيشتر فکر کنند . بکوشيد اين جامعه سازان آينده را به پدران و مادران به شما مي‌سپارند نيکو تربيت کنيد و هم بياموزيدشان و به جامعه تحويل دهيد ما بايد نعمات بي منتهاي انقلاب اسلامي را فراموش نکنيم راستي اگر لطف خدا نبود و اين انقلاب نبود مادران دنيا روبروي ائمه اطهار و پروردگار چگونه سربلند مي‌کرديم راستي که خجل بوديم و در اين دنيا هم معلوم نيست از کجا سر در مي‌آورديم پس بايد شکر انقلاب اسلامي را بجا آوريم و اينکه همه با هدف و نيت خدا را کار کنند در دعاهاي کميل و توسل و زيارت عاشورا را فراموش نفرماييد . براداران عزيز من در واحد تخريب آمدم چونکه فهميدم در تخريب نيروها خالصتر و مخلص‌تر ديدم که در تخريب نماز شب خوانها زيادند آري برادران مرا عشق شهادت و سرگذاشتن در دامان مهدي ( عج ) به اينجا کشانيد از همه برداردنم در واحد تخريب مي‌خواهم که جداً مرا حلال کنند و در نمازهاي شبشان ما را همنوا بدانند و اگر امکان د ارد هميشه با وضو باشيد نگوييد احمد رفت بلکه من زنده شدم به حيات ابدي و جاوداني در بين شما هستم ولي ممکن است شما مرا نبينيد کاري نکنيد دشمنانم را شاد کنيد وقتي به ياد من افتاديد به ياد حسين ( ع ) باشيد که چگونه مظلومانه شهيد شد از همه راضي هستم اگر جسدم برگشت در صورت امکان در کنار برادرانم در طرقبه دفن کنيد از همه مردم مي‌خواهم که مرا حلال کنند نماز قرض ندارم اما از جانب احتياط 3 ماه برايم بخوانيد و روزه هم 8 روز که آمدم جبهه برايم يک ماه روزه بگيريد مالي از خودم باقي نگذاشتم چون مبلغ بسيار ناچيزي در بانک است آن را هم صدقه و برايم خيرات کنيد . والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار الان آخر شب 18/7/64 است که من وصيت‌نامه خود را ضبط مي‌کنم اميدوارم که روزي هم با مولايم امام زمان صحبت کنم . احمد خليلي[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده