شهید سید احمد امیریان: تفاوت بین نسخهها
Saeidfar98 (بحث | مشارکتها) (←وصیت نامه) |
|||
سطر ۳۱: | سطر ۳۱: | ||
کوچک همگی شما | کوچک همگی شما | ||
سید احمد امیریان | سید احمد امیریان | ||
− | 13/7/60 | + | 13/7/60.<ref>پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان سمنان</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۶
سید احمد امیریان • فرزند : سید علی اکبر • متولد : 1342/3/25 در رامیان (گرگان) • تحصیلات : دیپلم • تاهل : مجرد • یگان: سپاه شاهرود • مدت حضور : - • مسئولیت : رزمنده • نوع عضویت : پاسدار • نوع شغل : نظامی • تاریخ شهادت : 1361/2/10 • محل شهادت : جاده اهواز خرمشهر • عملیات : بیت المقدس • محل دفن : شاهرود گلزار شهدا
وصیتنامه
بسمالله الرحمن الرحیم و بسم رب الشهدا «و من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه [فمنهم] من قضی نحبه» «و احینی و یا رب سعیداً و توفنی شهیداً. اللهم الرزقنی توفیق شهادة فی سبیلک» شهیدان زندهاند اللهاکبر به خون خود غلطیدهاند اللهاکبر ما همه سرباز تو ایایم خمینی گوشبهفرمان تو ایایم خمینی کفن بدوز بهر تنم مادرم، خواهرم مگو عزیزتر از علیاکبرم مادرم، خواهرم یاران همه سوی مرگ رفتند بشتاب که تازنده نمانی برادران و خواهران عزیز، مگر جان من عزیزتر از حسین بن علی (ع) یا خونم قرمزتر از او بود؟ یا مگر خون من سرختر از خون بهشتیها، رجاییها و هاشمی نژادهاست. پدر عزیزم، مادر عزیزم، لحظهای تفکر کنید ببینید ما که به رجایی عزیز و بهشتی عزیز وفادار بودیم و به آنها رأی دادیم، چگونه آنها را تنها بگذاریم و با تنهایی بمانیم؟ مگر ندیدیم که بهشتی رفت، چگونه ما باید بمانیم؟ آیا این رسم انسانیت است که ما بمانیم، یاران همه بهسوی لقاءالله بروند مگر ما لیاقت آن را نداریم. بودیم و مادر عزیز، یادت هست که میگفتیم که کاش ما هم در زمان سیدالشهدا که میفرماید: هر در روز عاشورا در کربلا شهید میشدیم. مگر روایت امام حسین (ع) روز ما عاشورا و هر سرزمینی کربلاست، پس ما به ندای رهبر عزیز لبیک گفته و در روز عاشورا (هرروزی که باشد) و در سرزمین کربلا (ایران) شهید بشویم. پس مادر عزیز، من آگاهانه با چشمباز، بادید عمیق، این راه را انتخاب کردم، راهی که رجایی عزیز و باهنر محبوب [و] شهید مظلوم بهشتی انتخاب کرد، من هم انتخاب میکنم. مادر جان، ما هم فروشنده شدیم، فروشند جان خود. در قرآن میفرماید: «خداوند جانها و دلهای پاک شمارا خریداری میکند به قیمت بهشت». پس مادر چه خریداری بهتر از خدا. بعضیها، جانهایشان را به خلق به بهایاندک میفروشند. بله ما هم خودفروختهایم، خودفروخته به خالق، به کسی که ما را آفرید. بله ما مانند دیگران خود را به آمریکا یا به شوروی نمیفروشیم، خود را به خدا میفروشیم. انشاءالله که خداوند قبول کند. روایت هست که در روز قیامت چهار دسته هستند که میتوانند (شفیع) ضامن دیگران بشوند، یکی از این چهار دسته شهدا هستند. مادر، پدر، برادر و خواهر، در این دنیا نتوانستم زحمات شمارا جبران کنم. امیدوارم که ضامن معتبری در قیامت برایتان باشم. برادران، خواهران، از شما میخواهم که اعتقادتان را به رهبری ولایتفقیه (امام خمینی) بیشتر کنید و محکمتر و استوارتر دهان مخالفین ولایتفقیه را بکوبید هرچند پدرتان باشد. من میخواهم که در تشییعجنازهام فقط باید آنهایی شرکت کنند که اعتقاد قوی به ولایتفقیه دارند و آنها که اعتقاد ندارند زیر جنازهام نیایند که در روز قیامت از آنها شاکی خواهم بود. این رهبری امام بود که این خط سرخ را به من و دیگر شهدا آموخت و من رهبری امام را از دلوجان پذیرفتهام و شما برادرانم هم بپذیرید که خط سرخ شهادت را بیاموزید و هدایتکننده این خط روحانیتم بباشد که در رأس این روحانیت عالم بزرگوار، شهید مظلوم دکتر بهشتی، بود که با شهادتش عزم خود را استوارتر کردم و به راهم که شهادت بود اعتقاد بیشتری پیدا کردم و مشتم را محکمتر گره کردم برای کوبیدن دهان ضد انقلابیون. پدر عزیز، شما از آزمایشهای الهی هنوز فارغ نشدی و اینیک آزمایش است و امیدوارم که از این امتحان سرافراز بیرون بیایید و مادر، شنیدی که روایتی است خوشا به حال مادر شهدا، میدانم مادر چقدر دوست داشتی که مادر شهید باشی و به این آرزویت رسیدی و اسلحهام را نگذار زمین بیفتد و سنگرم خالی بماند. برادرم را راهنمایی کن و این خط را به او بشناسان. برادران پاسدار عزیز، چند وقتی در خدمت شما بودم. من از همۀ شما راضی هستم و از شما هیچگونه بدی ندیدم و امیدوارم هرچه به شما بدی کردم، مرا ببخشید و نظم و نظامت را که از خواستههای شهید رجایی بوده و همچنین تبعیت از دستورات فرماندهان را احترام بشمارید و مادر و پدر عزیز، برایم شیون نکنید. چون دشمنان ما شاد میشوند. مرا در کنار شهدای شاهرود دفن کنید و همچنین وسایل و داراییها را به هر صورت که صلاح باشد، خرج و واگذار نمایید. در خاتمه درود و سلام گرم و صمیمانه خودم را به رهبرم، امیدم، قلبم، ولیفقیه آم، نایب امامم، فرزند جدم نثار میکنم و همچنین سلام خود را به آیتالله منتظری و آیتالله خامنهای و آیتالله رفسنجانی ... میرسانم و درود به شهدای اسلام از هابیل تا شهدای امروز. جاننثار الله- فرمانبر روحالله- سرباز امام زمان کوچک همگی شما سید احمد امیریان 13/7/60.[۱]
پانویس
- ↑ پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان سمنان