شهیدمدافع حرم رضااسماعیلی: تفاوت بین نسخهها
Beiranvand97 (بحث | مشارکتها) |
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
دوباره همان اتفاق تکرار شد. سربریده ی رضا بر دستان این قوم بدکار می چرخید. و آن ها در کنار پیکر رضا شادمان بودند... | دوباره همان اتفاق تکرار شد. سربریده ی رضا بر دستان این قوم بدکار می چرخید. و آن ها در کنار پیکر رضا شادمان بودند... | ||
دوستانش عملیات را ادامه دادند و شهرک آزاد شد و پیکر رضا به دست آمد، اما سر بریده اش نه! | دوستانش عملیات را ادامه دادند و شهرک آزاد شد و پیکر رضا به دست آمد، اما سر بریده اش نه! | ||
− | چند ماه بعد، پسر رضا به دنیا آمد. محمدرضا هرگز پدر را ندید اما خواهد فهمید که پدرش سر داد تا بار دیگر حریم اهل بیت علیه السلام به اسارت نرود. | + | چند ماه بعد، پسر رضا به دنیا آمد. محمدرضا هرگز پدر را ندید اما خواهد فهمید که پدرش سر داد تا بار دیگر حریم اهل بیت علیه السلام به اسارت نرود.<ref>سایت نویدشاهد</ref> |
− | + | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references/> |
نسخهٔ ۷ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۴
شهید رضا اسماعیلی
زندگینامه:
یکی از مدافعان غریب تیپ فاطمیون «شهیدرضا اسماعیلی» است. آقا رضا داستان جالبی دارد. او یک جوان افغانی ورزشکار بود؛ عشق ساخت بدن. ژست می گرفت و عکس می انداخت! عکس های بدن رزمی کار و ساخته شده اش را می گرفت و به دوست و آشنا نشان می داد و پز می داد. آقا رضا کارگر بود. مثل بیشتر مهاجران افغانستانی و مثل بیشتر آنها با غیرت کار می کرد. بعدهم تحصیلاتش را ادامه داد. گذشت تا ماجرای سوریه پیش آمد. اوایل بی تفاوت بود، هنوز خبری نبود، اما کم کم توجهش جلب شد. نمی دانم شاید سرکار بود، شاید هم باشگاه، شاید پیش همسر تازه عروسش... اما طاقت نیاورد. بلند شد و رفت. چه کار می کرد؟ می نشست و نگاه می کرد؟! هر روز خبرش را می شنید که حرم عقیله ی بنی هاشم را تهدید می کنند. آقا رضا رفت به سوی جهاد. اما یک عادت داشت بدون سربند «یا علی ابن ابی طالب» به رزم نمی رفت. عشقش همین یک سربند بود. با همین سربند در یک نبرد نابرابر اسیرش کردند. رضا در نبرد با تکفیری ها نمونه نداشت. بسیاری از دشمنان را به جهنم فرستاده بود. در نبرد آزادسازی شهرک شیعه نشین زمانیه، بسیار شجاعانه جنگید و بعد هم اسیر دست پیروان یزید شد! هنوز ساعتی از اسارت رضا اسماعیلی نگذشته بود که در شبکه های مجازی تصاویر او پخش شد! دشمنان اهل بیت علیه السلام و فرزندان معنوی شمر با یاران اهل بیت علیه السلام چه می کنند؟! دوباره همان اتفاق تکرار شد. سربریده ی رضا بر دستان این قوم بدکار می چرخید. و آن ها در کنار پیکر رضا شادمان بودند... دوستانش عملیات را ادامه دادند و شهرک آزاد شد و پیکر رضا به دست آمد، اما سر بریده اش نه! چند ماه بعد، پسر رضا به دنیا آمد. محمدرضا هرگز پدر را ندید اما خواهد فهمید که پدرش سر داد تا بار دیگر حریم اهل بیت علیه السلام به اسارت نرود.[۱]
پانویس
- ↑ سایت نویدشاهد