شهید محمد حسین عباسیان: تفاوت بین نسخهها
Parsasirat98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | ||
|نام فرد = محمدحسین عباسیان | |نام فرد = محمدحسین عباسیان | ||
− | |||
− | |||
|ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
− | |||
|دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
|تولد = [[طبس]] | |تولد = [[طبس]] | ||
|شهادت = [[۱۳۶۴/۱۱/۲۳]] | |شهادت = [[۱۳۶۴/۱۱/۲۳]] | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
|سمتها = رزمنده | |سمتها = رزمنده | ||
|جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
|خانواده =نام پدر[[حسنعلی]] | |خانواده =نام پدر[[حسنعلی]] | ||
}} | }} | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | *پيش بيني شهادت | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | راوی :حسن علی عباسیان | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | محمد حسین خواب کربلا را دیده بود چهره اش در آخرین بار که به مرخصی آمد مشخص بود که او شهید می شود. به آرزویش هم | + | او مرتبه آخری که به مرخصی آمد گفت: من یک ماه دیگر به کربلا میروم نزد امام حسین(ع) و در جوار ایشان خواهم بود. |
− | تولد و کودکی | + | |
− | + | ||
− | راوی حسن علی عباسیان | + | *حالات معنوی قبل از شهادت |
− | + | ||
+ | راوی :عزیزا.. ذبیحی | ||
+ | |||
+ | قبل از عملیات والفجر 8 من و چند نفر دیگر از دوستان را صدا زد و گفت: بیائید تا از هم خداحافظی کنیم .من گفتم : نه اتفاقاً خبر شهادت بر پیشانی تو حک خورده است ،خوش به حالت ولی او می گفت: نه من لیاقت شهادت را ندارم . و با ما خداحافظی کرد .همانجا من به دوستانم گفتم : با زبان بی زبانی با ما خداحافظی کرد و همین طور هم شد که در همان عملیات هم به شهادت رسید . | ||
+ | |||
+ | *حالات معنوی قبل از شهادت | ||
+ | |||
+ | راوی :قربانعلی مرادی | ||
+ | |||
+ | محمد حسین خواب کربلا را دیده بود چهره اش در آخرین بار که به مرخصی آمد مشخص بود که او شهید می شود. به آرزویش هم رسید. | ||
+ | |||
+ | *تولد و کودکی | ||
+ | |||
+ | راوی :حسن علی عباسیان | ||
محمد حسین در 2 سالگی دچار سوختگی حادی شد آنقدر وضعیت سوختگی وی وخیم بود که احتمال از بین رفتن او زیاد بود ولی قسمت او بوده که در راه خدا جان بدهد و شهید شود. | محمد حسین در 2 سالگی دچار سوختگی حادی شد آنقدر وضعیت سوختگی وی وخیم بود که احتمال از بین رفتن او زیاد بود ولی قسمت او بوده که در راه خدا جان بدهد و شهید شود. | ||
− | + | ||
− | + | *عشق شهادت | |
− | راوی حسن علی عباسیان | + | |
− | + | راوی :حسن علی عباسیان | |
من یادم هست که بنایی داشتم و همین خانه ای که الان در آن نشسته ایم داشتیم می ساختیم من به او گفتم : که این خانه مال توست ولی او گفت: من به این چیزها نخواهم رسید. گفتم: این چه حرفی است می زنی هنوز می خواهیم برایت زن بگیریم . او گفت: انشاء ا... در آن دنیا. | من یادم هست که بنایی داشتم و همین خانه ای که الان در آن نشسته ایم داشتیم می ساختیم من به او گفتم : که این خانه مال توست ولی او گفت: من به این چیزها نخواهم رسید. گفتم: این چه حرفی است می زنی هنوز می خواهیم برایت زن بگیریم . او گفت: انشاء ا... در آن دنیا. | ||
− | + | ||
− | + | *توجه به خانواده | |
− | راوی صدیقه مرادی | + | |
− | + | راوی :صدیقه مرادی | |
چون خانه هایمان گلی و قدیمی بود و برای زندگی دیگر مناسب نبود حسین گفت : من خودم این خانه را خراب می کنم و خودم برایتان سر پا می کنم. پشتکار عجیبی داشت تمام خانه های گلی را خراب کرد و از نو خانه جدید برایمان ساخت. | چون خانه هایمان گلی و قدیمی بود و برای زندگی دیگر مناسب نبود حسین گفت : من خودم این خانه را خراب می کنم و خودم برایتان سر پا می کنم. پشتکار عجیبی داشت تمام خانه های گلی را خراب کرد و از نو خانه جدید برایمان ساخت. | ||
− | + | ||
− | راوی صدیقه مرادی | + | *توجه به خانواده |
− | + | ||
+ | راوی :صدیقه مرادی | ||
انس با قرآن را از زمان کودکی شروع کرد. حتی یک بار که مجروح شده بود با همان حال خواندن قرآن راترک نمی کرد.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14383 سایت یاران رضا]</ref> | انس با قرآن را از زمان کودکی شروع کرد. حتی یک بار که مجروح شده بود با همان حال خواندن قرآن راترک نمی کرد.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14383 سایت یاران رضا]</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۰
محمدحسین عباسیان | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | طبس |
شهادت | ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدرحسنعلی |
خاطرات
- پيش بيني شهادت
راوی :حسن علی عباسیان
او مرتبه آخری که به مرخصی آمد گفت: من یک ماه دیگر به کربلا میروم نزد امام حسین(ع) و در جوار ایشان خواهم بود.
- حالات معنوی قبل از شهادت
راوی :عزیزا.. ذبیحی
قبل از عملیات والفجر 8 من و چند نفر دیگر از دوستان را صدا زد و گفت: بیائید تا از هم خداحافظی کنیم .من گفتم : نه اتفاقاً خبر شهادت بر پیشانی تو حک خورده است ،خوش به حالت ولی او می گفت: نه من لیاقت شهادت را ندارم . و با ما خداحافظی کرد .همانجا من به دوستانم گفتم : با زبان بی زبانی با ما خداحافظی کرد و همین طور هم شد که در همان عملیات هم به شهادت رسید .
- حالات معنوی قبل از شهادت
راوی :قربانعلی مرادی
محمد حسین خواب کربلا را دیده بود چهره اش در آخرین بار که به مرخصی آمد مشخص بود که او شهید می شود. به آرزویش هم رسید.
- تولد و کودکی
راوی :حسن علی عباسیان
محمد حسین در 2 سالگی دچار سوختگی حادی شد آنقدر وضعیت سوختگی وی وخیم بود که احتمال از بین رفتن او زیاد بود ولی قسمت او بوده که در راه خدا جان بدهد و شهید شود.
- عشق شهادت
راوی :حسن علی عباسیان
من یادم هست که بنایی داشتم و همین خانه ای که الان در آن نشسته ایم داشتیم می ساختیم من به او گفتم : که این خانه مال توست ولی او گفت: من به این چیزها نخواهم رسید. گفتم: این چه حرفی است می زنی هنوز می خواهیم برایت زن بگیریم . او گفت: انشاء ا... در آن دنیا.
- توجه به خانواده
راوی :صدیقه مرادی
چون خانه هایمان گلی و قدیمی بود و برای زندگی دیگر مناسب نبود حسین گفت : من خودم این خانه را خراب می کنم و خودم برایتان سر پا می کنم. پشتکار عجیبی داشت تمام خانه های گلی را خراب کرد و از نو خانه جدید برایمان ساخت.
- توجه به خانواده
راوی :صدیقه مرادی
انس با قرآن را از زمان کودکی شروع کرد. حتی یک بار که مجروح شده بود با همان حال خواندن قرآن راترک نمی کرد.[۱]
پانویس