شهید حسین اصغر دلیرزاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
 +
== رده‌ها ==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حسین_اصغر_دلیر_زاده}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان سبزوار]]

نسخهٔ ‏۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۲

کد شهید: 6707830 تاریخ تولد : نام : حسین‌اصغر محل تولد : سبزوار نام خانوادگی : دلیرزاده‌ تاریخ شهادت : 1367/01/01 نام پدر : یداله‌ مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار : بهشت‌شهدا

خاطرات

حسین اصغر یک روز آمد و گفت: مادرمن می خواهم بروم به یک روز و زود برمی گردم وقتی که رفت به من زنگ زد که من درتربت جام درحال آموزش نظامی هستم من بعد ازچهل روز رفتم آنجا به فرمانده شان گفتم : دو تا بچه صغیر دارم وکسی ندارم که در زندگی ام مرا یاری کند او گفت : حاج خانم اگر خودش رضایت دارد ببرش به خودش گفتم او گفت : با یک شرط با تو می آیم یکی اینکه من را اول زن بدهی و دیگر اینکه خواهرم را عروس کنی گفتم : عیب ندارد تو بیا برویم هر وقت خواهرت را عروس کنم برو جبهه بعد ازاینکه ازدواج کرد و خواهرش هم عروس کرد گفت : دیگر مسئولیتها از گردنم برداشته شد ومن آزاد شدم تا به جبهه بروم و آن موقع خیلی خوشحال شده بود .

یک روز حسین اصغر وقتی به خانه آمدگفت : لباسهایم را بده عوض کنم که می خواهم جایی بروم وقتی از خانه بیرون رفت دیدم به سمت مسجد رفت و دارد برای اعزام به جبهه ثبت نام می کند جلو رفتم و به ایشان گفتم : اگر به جبهه بروی خودم را می کشم ایشان گفت : نمی روم ومرا خانه آورد در خانه من زیاد گر یه کردم و گفتم : تحمل داغ تو را ندارم اما حسین اصغر می خندید و چکمه هایش را درآورد و صورتم را بوسید گفت : به جبهه نمی روم بعد از چند لحظه گفت : ابراهیم خلیل اسماعیل را خواست قربانی کند یا مادرش را گفتم : می خواست اسماعیل را قربانی کند گفت : تو نمی خواهی مرا به عنوان قربانی بفرستی چطور می خواهی در روز قیامت جلوی مادران شهدا و ائمه اطهار سرت را بلند کنی . شیطان از من دور شد و راضی شدم که به جبهه برود حسین اصغر وقتی می خواست برود گفت : من سه ماه بیشتر در جبهه نمی مانم و شهید می شوم سعی کن در فراق من خیلی شیون و زاری نکنی فقط بگو خدایا این هدیه را از من قبول کن.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده‌ها