شهید حسین دروهی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
Agbashlo98 (بحث | مشارکتها) |
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش Agbashlo98 (بحث) به آخرین تغییری که Rahime98 انجام داده بود واگردانده شد) |
||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
گلزار : بهشترضا | گلزار : بهشترضا | ||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
− | خاطره ای که از ایشان به یاد دارم هنگامی که اولین مرتبه از جبهه آمده بودند عمویم به حسین گفته بود که من خواب دیده ام که اگر دوباره به جبهه بروید سالم برنخواهی گشت ولی این جمله نه تنها از روحیه ایشان کم نکرد بلکه باعث شد که علاقه شان به اعزام بیش از پیش بشود. | + | *خاطره ای که از ایشان به یاد دارم هنگامی که اولین مرتبه از جبهه آمده بودند عمویم به حسین گفته بود که من خواب دیده ام که اگر دوباره به جبهه بروید سالم برنخواهی گشت ولی این جمله نه تنها از روحیه ایشان کم نکرد بلکه باعث شد که علاقه شان به اعزام بیش از پیش بشود. |
روزی مادربزرگ از حسین سؤال می کند: کسانی که در جبهه مجروح می شوند داد و فریاد و سروصدا نمی کنند؟ ایشان جواب می دهند: به هیچ وجه، حتی خودم مجروحی را دیدم که در دستش ترکش بود ولی نه سروصدایی و نه آه وناله ای داشت. این ماجرا گذشت تا آنکه پس از شهادت او متوجه شدیم که ترکش در دست خود او قرار داشته است و ایشان بخاطر روح بزرگشان هرگز این مسأله را بروز نداده بود. | روزی مادربزرگ از حسین سؤال می کند: کسانی که در جبهه مجروح می شوند داد و فریاد و سروصدا نمی کنند؟ ایشان جواب می دهند: به هیچ وجه، حتی خودم مجروحی را دیدم که در دستش ترکش بود ولی نه سروصدایی و نه آه وناله ای داشت. این ماجرا گذشت تا آنکه پس از شهادت او متوجه شدیم که ترکش در دست خود او قرار داشته است و ایشان بخاطر روح بزرگشان هرگز این مسأله را بروز نداده بود. | ||
− | یادم هست زمانی که برادرم حسین دروهی برای اولین بار به مرخصی آمده بود عمویم به او می گفت من خواب دیدم که اگر شما دوباره به جبهه بروید سالم برنخواهی گشت. این جمله نه باعث تضعیف روحیه او شد و نه باعث شد او به جبهه نرود بلکه اشتایقش را نسبت به رفتن به جبهه بیشتر کرد و در برابر مخالفتهای پدر و مادرم مقاومت کرد و عاقبت به جبهه رفت و دیگر برنگشت.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8776 سایت یاران رضا]</ref> | + | *یادم هست زمانی که برادرم حسین دروهی برای اولین بار به مرخصی آمده بود عمویم به او می گفت من خواب دیدم که اگر شما دوباره به جبهه بروید سالم برنخواهی گشت. این جمله نه باعث تضعیف روحیه او شد و نه باعث شد او به جبهه نرود بلکه اشتایقش را نسبت به رفتن به جبهه بیشتر کرد و در برابر مخالفتهای پدر و مادرم مقاومت کرد و عاقبت به جبهه رفت و دیگر برنگشت.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8776 سایت یاران رضا]</ref> |
+ | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | + | ||
− | + | <references /> | |
+ | |||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:حسین_دروهی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان مشهد]] |
نسخهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۵
کد شهید: 6209606 تاریخ تولد : نام : حسین محل تولد : مشهد نام خانوادگی : دروهی تاریخ شهادت : 1362/02/16 نام پدر : غلامعلی مکان شهادت : شوش
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : بافنده یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : بهشترضا
خاطرات
- خاطره ای که از ایشان به یاد دارم هنگامی که اولین مرتبه از جبهه آمده بودند عمویم به حسین گفته بود که من خواب دیده ام که اگر دوباره به جبهه بروید سالم برنخواهی گشت ولی این جمله نه تنها از روحیه ایشان کم نکرد بلکه باعث شد که علاقه شان به اعزام بیش از پیش بشود.
روزی مادربزرگ از حسین سؤال می کند: کسانی که در جبهه مجروح می شوند داد و فریاد و سروصدا نمی کنند؟ ایشان جواب می دهند: به هیچ وجه، حتی خودم مجروحی را دیدم که در دستش ترکش بود ولی نه سروصدایی و نه آه وناله ای داشت. این ماجرا گذشت تا آنکه پس از شهادت او متوجه شدیم که ترکش در دست خود او قرار داشته است و ایشان بخاطر روح بزرگشان هرگز این مسأله را بروز نداده بود.
- یادم هست زمانی که برادرم حسین دروهی برای اولین بار به مرخصی آمده بود عمویم به او می گفت من خواب دیدم که اگر شما دوباره به جبهه بروید سالم برنخواهی گشت. این جمله نه باعث تضعیف روحیه او شد و نه باعث شد او به جبهه نرود بلکه اشتایقش را نسبت به رفتن به جبهه بیشتر کرد و در برابر مخالفتهای پدر و مادرم مقاومت کرد و عاقبت به جبهه رفت و دیگر برنگشت.[۱]