شهید حسن فیوج‌ گرینه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی « کد شهید: 6528103 تاریخ تولد : نام : حسن‌ محل تولد : نیشابور نام خانوادگی : فیوج‌گ...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : تیربارچی‌ـ ادوات
 
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : تیربارچی‌ـ ادوات
 
گلزار : بهشت‌فضل‌
 
گلزار : بهشت‌فضل‌
خاطرات
+
==خاطرات==
 
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
 
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
 
موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
 
موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
یکی دو شب مانده به اینکه جنازه حسن را بیاورند من خواب دیدم که در یک مجلس عروسی هستیم و من را در لباس سفید دیدم که در آن مجلس حضور داشت و فهمیدم که او شهید شده است فردای آن روز به برادر حسن گفتم که به بنیاد شهید برود شاید خبری داشته باشند وقتی او به بنیاد شهید رفته بود به او اطلاع داده بودند که حسن شهید شده است
+
*یکی دو شب مانده به اینکه جنازه حسن را بیاورند من خواب دیدم که در یک مجلس عروسی هستیم و من را در لباس سفید دیدم که در آن مجلس حضور داشت و فهمیدم که او شهید شده است فردای آن روز به برادر حسن گفتم که به بنیاد شهید برود شاید خبری داشته باشند وقتی او به بنیاد شهید رفته بود به او اطلاع داده بودند که حسن شهید شده است
 
حرمت والدین
 
حرمت والدین
 
موضوع حرمت والدين
 
موضوع حرمت والدين
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
یک روز لباسهای حسن خیلی کثیف شده بود می خواستم لباسهایش را بشوید من به او گفتم مادر جان لباسهایت را بده من تا برایت بشویم اما او گفت:نه لباسها مال من است و وظیفه خودم است که آنها را بشویم هر کس باید کار خودش را خودش انجام دهد.
+
*یک روز لباسهای حسن خیلی کثیف شده بود می خواستم لباسهایش را بشوید من به او گفتم مادر جان لباسهایت را بده من تا برایت بشویم اما او گفت:نه لباسها مال من است و وظیفه خودم است که آنها را بشویم هر کس باید کار خودش را خودش انجام دهد.
 
احساس مسؤلیت
 
احساس مسؤلیت
 
موضوع احساس مسؤليت
 
موضوع احساس مسؤليت
سطر ۲۸: سطر ۲۸:
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
زمانی که من و حسن با قالی باف می رفتیم مادرمان صبح زود غذای ما را آماده می کرد و به ما می دا د تا به سر کار برویم ولی من سعی می کردم از کار فرار کنم اما حسن با مهربانی و با اینکه من برادر بزرگتر ایشان بودم به من می گفت:ما باید کاری را که قبول کرده ایم به نحواحسن و تا آخر انجام دهیم.
+
*زمانی که من و حسن با قالی باف می رفتیم مادرمان صبح زود غذای ما را آماده می کرد و به ما می دا د تا به سر کار برویم ولی من سعی می کردم از کار فرار کنم اما حسن با مهربانی و با اینکه من برادر بزرگتر ایشان بودم به من می گفت:ما باید کاری را که قبول کرده ایم به نحواحسن و تا آخر انجام دهیم.
 
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16236
 
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16236

نسخهٔ ‏۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۸

کد شهید: 6528103 تاریخ تولد : نام : حسن‌ محل تولد : نیشابور نام خانوادگی : فیوج‌گرینه‌ تاریخ شهادت : 1365/02/28 نام پدر : محمد مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : لشگر ویژه شهدا گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : تیربارچی‌ـ ادوات گلزار : بهشت‌فضل‌

خاطرات

خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد راوی غلامرضا محمد آبادی متن کامل خاطره

  • یکی دو شب مانده به اینکه جنازه حسن را بیاورند من خواب دیدم که در یک مجلس عروسی هستیم و من را در لباس سفید دیدم که در آن مجلس حضور داشت و فهمیدم که او شهید شده است فردای آن روز به برادر حسن گفتم که به بنیاد شهید برود شاید خبری داشته باشند وقتی او به بنیاد شهید رفته بود به او اطلاع داده بودند که حسن شهید شده است

حرمت والدین موضوع حرمت والدين راوی ربابه احمد آبادی متن کامل خاطره

  • یک روز لباسهای حسن خیلی کثیف شده بود می خواستم لباسهایش را بشوید من به او گفتم مادر جان لباسهایت را بده من تا برایت بشویم اما او گفت:نه لباسها مال من است و وظیفه خودم است که آنها را بشویم هر کس باید کار خودش را خودش انجام دهد.

احساس مسؤلیت موضوع احساس مسؤليت راوی حسین فیوج گرینه متن کامل خاطره

  • زمانی که من و حسن با قالی باف می رفتیم مادرمان صبح زود غذای ما را آماده می کرد و به ما می دا د تا به سر کار برویم ولی من سعی می کردم از کار فرار کنم اما حسن با مهربانی و با اینکه من برادر بزرگتر ایشان بودم به من می گفت:ما باید کاری را که قبول کرده ایم به نحواحسن و تا آخر انجام دهیم.

منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16236