شهید حسن علی آبادی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۲۷: سطر ۲۷:
 
گلزار :
 
گلزار :
  
==خاطرات==
+
خاطرات
  
 
پیش بینی شهادت
 
پیش بینی شهادت
سطر ۳۸: سطر ۳۸:
  
  
*همسر شهیدم حسن آقا دو مرتبه به جبهه رفت و هردو بار سالم به مرخصی آمد مرتبه سوم که در حال رفتن بود بسیار متحول شده بود و میگفت این دفعه آخر من است که به جبهه می روم و همین دفعه به شهادت میرسم پرسیدم از کجا میدانی که به شهادت میرسی ؟ گفت من خواب دیدم که شهید شده ام و در حال تشییع جنازه من هستند و اطرافیان به شما تسلیت میگویند دوعدد شمع بالای سرم روشن است و هرچه مردم می گویند میفهمم فقط نمی توانم از سر جایم تکان بخورم بالاخره من یقین دارم که این دفعه جام شیرین شهادت را می نوشم
+
همسر شهیدم حسن آقا دو مرتبه به جبهه رفت و هردو بار سالم به مرخصی آمد مرتبه سوم که در حال رفتن بود بسیار متحول شده بود و میگفت این دفعه آخر من است که به جبهه می روم و همین دفعه به شهادت میرسم پرسیدم از کجا میدانی که به شهادت میرسی ؟ گفت من خواب دیدم که شهید شده ام و در حال تشییع جنازه من هستند و اطرافیان به شما تسلیت میگویند دوعدد شمع بالای سرم روشن است و هرچه مردم می گویند میفهمم فقط نمی توانم از سر جایم تکان بخورم بالاخره من یقین دارم که این دفعه جام شیرین شهادت را می نوشم
  
 
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
 
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
سطر ۴۹: سطر ۴۹:
  
  
*هنوز از به شهادت رسیدن همسر عزیزم حسن خبر نداشتم یک شب خواب دیدم که به قم رفته ام برای زیارت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) و دو نفر را درجلوی درب یک زیرزمینی دیدم که از طرف یزید و معاویه ( لعنه الله علیه ) در حال نگهبانی هستند ومیگفتند سر مبارک اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) اینجاست رفتم که داخل زیر زمین شوم اما نمیگذاشتند من تلاش میکردم که بروم زیارت کنم اما آنها مرا میزدند بالاخره موفق شدم و رفتم سر مبارک امام حسین ( ع ) را زیارت کردم دیدم سر مقداری سوختگی دارد و بعد از خواب بیدار شدم و وقتی همسرم حسن به شهادت رسید و برای زیارت جنازه رفتم دیدم سر شهید مقداری سوختگی دارد<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2014961 سایت یاران رضا]</ref>
+
هنوز از به شهادت رسیدن همسر عزیزم حسن خبر نداشتم یک شب خواب دیدم که به قم رفته ام برای زیارت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) و دو نفر را درجلوی درب یک زیرزمینی دیدم که از طرف یزید و معاویه ( لعنه الله علیه ) در حال نگهبانی هستند ومیگفتند سر مبارک اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) اینجاست رفتم که داخل زیر زمین شوم اما نمیگذاشتند من تلاش میکردم که بروم زیارت کنم اما آنها مرا میزدند بالاخره موفق شدم و رفتم سر مبارک امام حسین ( ع ) را زیارت کردم دیدم سر مقداری سوختگی دارد و بعد از خواب بیدار شدم و وقتی همسرم حسن به شهادت رسید و برای زیارت جنازه رفتم دیدم سر شهید مقداری سوختگی دارد
  
==پانویس==
+
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 14961
<references />
+
==رده==
== رده‌ها ==
+
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حسن علی آبادی}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حسن_علی_آبادی}}
+
 
[[رده: شهدا]]
 
[[رده: شهدا]]
 
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 
[[رده: شهدای ایران]]
 
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 
[[رده: شهدای شهرستان کاشمر]]
 
[[رده: شهدای شهرستان کاشمر]]

نسخهٔ ‏۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۱

کد شهید : 6217334

نام : حسن‌

محل تولد : کاشمر

نام خانوادگی : علی‌ابادی‌

تاریخ شهادت : 1362/05/25

نام پدر : نصرالله‌

مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص

منطقه شهادت :

شغل : یگان خدمتی :

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است

نوع عضویت : سایر شهدا

مسئولیت : رزمنده‌

گلزار :

خاطرات

پیش بینی شهادت

موضوع پيش بيني شهادت

راوی

متن کامل خاطره


همسر شهیدم حسن آقا دو مرتبه به جبهه رفت و هردو بار سالم به مرخصی آمد مرتبه سوم که در حال رفتن بود بسیار متحول شده بود و میگفت این دفعه آخر من است که به جبهه می روم و همین دفعه به شهادت میرسم پرسیدم از کجا میدانی که به شهادت میرسی ؟ گفت من خواب دیدم که شهید شده ام و در حال تشییع جنازه من هستند و اطرافیان به شما تسلیت میگویند دوعدد شمع بالای سرم روشن است و هرچه مردم می گویند میفهمم فقط نمی توانم از سر جایم تکان بخورم بالاخره من یقین دارم که این دفعه جام شیرین شهادت را می نوشم

خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید

موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد

راوی

متن کامل خاطره


هنوز از به شهادت رسیدن همسر عزیزم حسن خبر نداشتم یک شب خواب دیدم که به قم رفته ام برای زیارت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) و دو نفر را درجلوی درب یک زیرزمینی دیدم که از طرف یزید و معاویه ( لعنه الله علیه ) در حال نگهبانی هستند ومیگفتند سر مبارک اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) اینجاست رفتم که داخل زیر زمین شوم اما نمیگذاشتند من تلاش میکردم که بروم زیارت کنم اما آنها مرا میزدند بالاخره موفق شدم و رفتم سر مبارک امام حسین ( ع ) را زیارت کردم دیدم سر مقداری سوختگی دارد و بعد از خواب بیدار شدم و وقتی همسرم حسن به شهادت رسید و برای زیارت جنازه رفتم دیدم سر شهید مقداری سوختگی دارد

منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 14961

رده