شهید امیرعلی محمدیان: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «کد شهید: 6533550 تاریخ تولد : نام : امیرعلی محل تولد : بجنورد نام خانوا...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۰
کد شهید: 6533550 تاریخ تولد : نام : امیرعلی محل تولد : بجنورد نام خانوادگی : محمدیان تاریخ شهادت : 1365/10/28 نام پدر : علی مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : خاطرات
عشق به جهاد
موضوع عشق به جهاد راوی متن کامل خاطره
26- یادم می آید در سال 1361 در سن شانزده سالگی امیر علی به کردستان رفت و حدود 45 روز در منطقه خدمت نمود و بعد به روستا برگشت. در روستا بود که خبر شهادت محمود کاوه را شنید و به محض شنیدن خبر شهادت شهید کاوه شور و اشتیاق امیر علی برای رفتن به جیهه دو چندان شد به حدی که وقتی از ایشان خواستم که به جبهه نرود ـ آن زمان من در تهران خدمت می کردم ـ و در نبود من ایشان سرپرستی خانواده را به عهده داشته باشد گفت: « من عاشق شهید کاوه هستم و باید بروم و انتقام او را از دشمن بگیرم.» هر چه اصرار کردیم که امیر علی به جبهه نرود فایده ای نداشت تا اینکه یکروز عصر با من تماس گرفت و گفت: « هر طور شده من باید به جبهه بروم حتی اگر شما پولی در اختیار من نگذارید. کاپشن و پوتین خودم را می فروشم و به جبهه می روم و تا انتقام خون شهید کاوه را نگیرم برنمی گردم.» بالاخره او به گفته اش عمل کرد و عازم جبهه های نبرد گردید. مدتی گذشت که در تاریخ 28 دی ماه شهادت امیر علی به اطلاع ما رسید.
پیش بینی شهادت
موضوع پيش بيني شهادت راوی متن کامل خاطره
26- یادم می آید آخرین دفعه که می خواست عازم جبهه شود من به همراه ایشان به بجنورد آمدم و می خواستم مجدداً به روستا برگردم که امیر علی از من خواست که نزدش باشم و گفت که: «اگر بروی بعد دلت می سوزد چون من این دفعه که به جبهه بروم حتماً شهید می شوم » و امیر علی به جبهه رفت و در همان اعزام آخر به شهادت رسید و آن گفته های که در آخرین دیدار با من زد به واقعیت پیوست.
عشق به جهاد
موضوع عشق به جهاد راوی متن کامل خاطره
26- یادم می آید وقتی پیکر مطهر شهید امامی را برای تشییع به روستا آورده بودند امیر علی بسیار متاثر بود بطوری که نیمه های شب از خواب بیدار شده بود و در حالی که ناله می کرد می گفت: « من باید به جبهه بروم و شهید شوم.»
لحظه و نحوه شهادت
موضوع لحظه و نحوه شهادت راوی متن کامل خاطره
26- یکی از همرزمانش در رابطه با نحوه شهادت ایشان تعریف می کرد که:« یکروز امیر علی با دوستش توسط یک دستگاه وانت تویوتا به خط مقدم اعزام شدند. قرار بود عملیات انجام شود وقتی آنها در خط مقدم حضور یافتند، بعد از مدتی عملیات بر ضد نیروهای بعثی آغاز شده بود. دشمن منطقه را شدیداً زیر آتش گرفته بود.» امیر علی همانند دیگر رزمندگان مشغول نبرد با دشمن بوده که در اثر اصابت ترکش به سینه اش به شدت مجروح و در همانجا به شهادت رسیده بود. امر به معروف و نهی از منکر موضوع امر به معروف و نهي از منکر راوی متن کامل خاطره
26- یک روز از دست پسر کوچکترم ناراحت بودم و از امیر علی خواستم که او را تنبیه کند و یا اینکه بیاورد پیش من تا او را تنبیه کنم. امیر علی رفته بود و با زبان خوش برادرش را نصیحت کرده بود و از او خواسته بود که این کارها را انجام ندهد. بعد به امیر علی گفتم که: من به شما گفتم که او را تنبیه کنید و یا اینکه بروید بیاورید تا من او را تنبیه نمایم. ایشان در جواب گفت:« مادر جان! او بچه است و متوجه اشتباهاتش نست ما باید کاری کنیم که او دیگر آن اشتباهات را تکرار نکند.»
عشق به ائمه اطهار
موضوع عشق به ائمه اطهار راوی متن کامل خاطره
26- یادم می آید یک دفعه که امیر علی به مشهد مقدس رفته بود در صحن آقا علی ابن موسی الرضا (ع) یک نمونه زنجیر زنی را یاد گرفته بود و زمانی که به روستا آمد آنرا به روستائیان یاد داد و در ایام عاشورای حسینی هنوز هم به یاد شهید، روستائیان بر سر مزارش برای شادی روحش این زنجیر زنی را که دیوانه زنجیر نام دارد را اجرا می کنند.
اعتقاد به ولایت
موضوع اعتقاد به ولايت راوی متن کامل خاطره
26- امیر علی حضرت امام را خیلی دوست داشت. یادم می آید یک دفعه که ایشان از سر کار آمد نشست و عکس حضرت امام را کشید و به ما توصیه کرد و گفت: « من این عکس حضرت امام را به یادگاری می کشم از این بخوبی مواظبت کنید.» ما آن عکس را هنوز هم داریم.
عشق شهادت
موضوع عشق شهادت راوی متن کامل خاطره
26- بزرگترین آرزویش شهادت در راه خدا بود. یادم می آید بعد از اینکه شهید کاوه به شهادت رسیده بود و تعدادی از همرزمانش هم دربانه شهید شده بودند، ایشان تمام فکر و ذکرش این بود که به جبهه برود و راه آنها را ادامه دهد. چندین دفعه هم برای رفتن به جبهه اقدام کرد اما با مخالفت خانواده روبرو شد ولی ایشان یکروز رفت و برای حضور در جبهه در سپاه ثبت نام کرد و نهایتش نتوانستیم از رفتن وی جلوگیری نمائیم و ایشان به عنوان پاسدار افتخاری به جبهه رفت و مشغول خدمت شد و نهایتاً هم به شهادت رسید.
توجه به امور معنوی
موضوع توجه به امور معنوي راوی متن کامل خاطره
من سه تا فرزند دارم و یادم می آید یک سال ایام محرم پدرشان نبود و امیر علی آنها را به مسجد برده بود و وقتی من به ایشان گفتم : آنها را کجا می برید؟ گفت : اینها بردم مسجد تا عادت کنند و در مراسم عزاداری امام حسین (ع) شرکت کنند .
انس با قران-قرائت
موضوع توجه به امور معنوي راوی متن کامل خاطره
به یاد دارم شب عملیات که خواستیم به خط برویم دیدم یکی نشسته و دارد قرآن تلاوت می کند بعد که نگاه کردم دیدم امیر علی است . ایشان در همان عملیات نیز به فیض شهادت نائل گردید. منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18822