شهید علی محمد مختاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
من و دامادم در جبهه بودیم که به ما خبر رسید فرزندم علی محمد هم به جبهه آمده است من نگران شدم و با خود فکر کردم اگرهر سه ما شهید شویم خانواده بی سرپرست می شود. به همین خاطر شروع کردم به جستجو تا شاید بتوانم علی محمد را پیدا کنم اما موفق نشدم و از طرفی مادرش هم نگران شده بود و هر روز تلفن می زد و می پرسید از پسرم خبری نشده است؟ فرمانده ما که متوجه موضوع شده بود به من گفت: حاج آقا مختاری شما برگرد عقب تا با خیال راحت بتوانی پسرت را پیدا کنی. خلاصه مرخصی گرفتم و به خانه برگشتم. هنوز چند روزی از آمدنم نگذشته بود که پیکر پاکش را آوردند و تشییع کردیم و در گلزار شهدای روستای چخماق به خاک سپردیم.
+
من و دامادم در [[جبهه]] بودیم که به ما خبر رسید فرزندم علی محمد هم به جبهه آمده است من نگران شدم و با خود فکر کردم اگرهر سه ما شهید شویم خانواده بی سرپرست می شود. به همین خاطر شروع کردم به جستجو تا شاید بتوانم علی محمد را پیدا کنم اما موفق نشدم و از طرفی مادرش هم نگران شده بود و هر روز تلفن می زد و می پرسید از پسرم خبری نشده است؟ فرمانده ما که متوجه موضوع شده بود به من گفت: حاج آقا مختاری شما برگرد عقب تا با خیال راحت بتوانی پسرت را پیدا کنی. خلاصه مرخصی گرفتم و به خانه برگشتم. هنوز چند روزی از آمدنم نگذشته بود که پیکر پاکش را آوردند و تشییع کردیم و در گلزار شهدای روستای چخماق به خاک سپردیم.
 
منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18932
 
منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18932
 
==رده==
 
==رده==

نسخهٔ ‏۲۷ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۱

کد شهید: 6617829 تاریخ تولد : نام : علی‌محمد محل تولد : تربت ‌حیدریه نام خانوادگی : مختاری‌ تاریخ شهادت : 1366/02/09 نام پدر : یوسف‌ مکان شهادت : بانه

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : لشگر ویژه شهدا گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : مخابرات‌وبی‌سیم‌ گلزار : نیشابور بهشت فضل خاطرات خبر شهادت موضوع خبر شهادت راوی یوسف مختاری متن کامل خاطره

من و دامادم در جبهه بودیم که به ما خبر رسید فرزندم علی محمد هم به جبهه آمده است من نگران شدم و با خود فکر کردم اگرهر سه ما شهید شویم خانواده بی سرپرست می شود. به همین خاطر شروع کردم به جستجو تا شاید بتوانم علی محمد را پیدا کنم اما موفق نشدم و از طرفی مادرش هم نگران شده بود و هر روز تلفن می زد و می پرسید از پسرم خبری نشده است؟ فرمانده ما که متوجه موضوع شده بود به من گفت: حاج آقا مختاری شما برگرد عقب تا با خیال راحت بتوانی پسرت را پیدا کنی. خلاصه مرخصی گرفتم و به خانه برگشتم. هنوز چند روزی از آمدنم نگذشته بود که پیکر پاکش را آوردند و تشییع کردیم و در گلزار شهدای روستای چخماق به خاک سپردیم. منبع سایت: http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18932

رده