شهید جلال مرتضی زاده: تفاوت بین نسخهها
Bozorgmehr98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۳۰: | سطر ۳۰: | ||
− | کد شهید: 6618080 | + | کد شهید: 6618080 |
− | نام : جلال | + | |
− | + | نام : جلال | |
− | + | ||
− | + | نام خانوادگی : مرتضیزاده | |
− | + | ||
+ | نام پدر : غلامحسین | ||
+ | |||
+ | محل تولد : مشهد | ||
+ | |||
+ | تاریخ شهادت : 1366/01/27 | ||
+ | |||
+ | تحصیلات : نامشخص | ||
+ | |||
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | ||
− | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | + | |
− | + | نوع عضویت : سایر شهدا | |
+ | |||
+ | مسئولیت : رزمنده | ||
+ | |||
+ | |||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
− | + | موضوع خاطرات جنگي | |
+ | |||
+ | راوی سید جلال مرتضی زاده | ||
+ | |||
+ | امروز مورخه 65/10/28 تصمیم گرفتم از خاصراتی که در عملیات حاج عمران برای این حقیر رخ داده برایتان بیادگار باقی بگذارم. شاید که برای نسل آینده ان شاءالله مفید و مثمر ثمر واقع شود. (انه بکل شی قدیر، همه چیز به دست اوست) عملیاتی به نام تک حاج عمران در همین منطقه انجام شد لطف خدا شامل حال حقیر شد و من برای اولین دفعه در یک عملیات شرکت می کردم و به اتفاق جمعی از برادران تخریب چی عازم خط مقدم شدیم و به یاری خداوند و نظر لطف [[ولی عصر (عج)]] به خط دشمن حمله کردیم.هدف از حمله فتح قله 2519 بود. خلاصه بعد از عملیات قرار شد با نیروی اطلاعات عملیات به جلو برویم. هر چند که نیاز به برادران تخریب نبود ولی میدان مینی در نزدیکی نیروهای خودی روی جاده قرار داشت و لذا برای هدایت نیروهای اطلاعات احتیاج به یک تخریب چی بود. خلاصه آماده حرکت شدیم و از خاکریز گذشتیم. فرمانده نیروی اطلاعات گفت: برادر تخریب چی در این میدان مین سریع یک معبر باز کن. من هم بدون هیچ معطلی و برای اولین دفعه نشستم و دستم را روی زمین گذاشتم. هنوز حدود پنج ثانیه نگذشته بود که صدایی سکوت و تاریکی محل را شکست. [[خمپاره]] ای در چند متری ما به زمین خورد و [[ترکش]]ی به کتف چپ فرمانده اطلاعات اصابت کرد. به محض اصابت [[ترکش]] نیروی محل مجروح که همراه ما بود ایشان را به عقب بردند و چون وضع وخیم بود همگی به اتفاق به جایگاه اولی بازگشتیم. بعد از برگشت متوجه موضوع مهمی شدم و فهمیدم که سیم چین را به همراه نبردم و این خود یکی از الطاف الهی بود که ما به عقب برگردیم. چون سیم چین مهمترین وسیله کار برای یک تخریب چی است. دیگر اینکه به محض نشستن من [[ترکش]] به ایشان اصابت کرد در حالی که با من نیم متر فاصله داشت و ایشان بعد از من بود. | ||
+ | |||
− | |||
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19096 سایت یاران رضا]</ref> | <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19096 سایت یاران رضا]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۸
جلال مرتضی زاده | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | مشهد |
شهادت | 1366/01/27 |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدر:غلامحسین |
کد شهید: 6618080
نام : جلال
نام خانوادگی : مرتضیزاده
نام پدر : غلامحسین
محل تولد : مشهد
تاریخ شهادت : 1366/01/27
تحصیلات : نامشخص
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت : سایر شهدا
مسئولیت : رزمنده
خاطرات
موضوع خاطرات جنگي
راوی سید جلال مرتضی زاده
امروز مورخه 65/10/28 تصمیم گرفتم از خاصراتی که در عملیات حاج عمران برای این حقیر رخ داده برایتان بیادگار باقی بگذارم. شاید که برای نسل آینده ان شاءالله مفید و مثمر ثمر واقع شود. (انه بکل شی قدیر، همه چیز به دست اوست) عملیاتی به نام تک حاج عمران در همین منطقه انجام شد لطف خدا شامل حال حقیر شد و من برای اولین دفعه در یک عملیات شرکت می کردم و به اتفاق جمعی از برادران تخریب چی عازم خط مقدم شدیم و به یاری خداوند و نظر لطف ولی عصر (عج) به خط دشمن حمله کردیم.هدف از حمله فتح قله 2519 بود. خلاصه بعد از عملیات قرار شد با نیروی اطلاعات عملیات به جلو برویم. هر چند که نیاز به برادران تخریب نبود ولی میدان مینی در نزدیکی نیروهای خودی روی جاده قرار داشت و لذا برای هدایت نیروهای اطلاعات احتیاج به یک تخریب چی بود. خلاصه آماده حرکت شدیم و از خاکریز گذشتیم. فرمانده نیروی اطلاعات گفت: برادر تخریب چی در این میدان مین سریع یک معبر باز کن. من هم بدون هیچ معطلی و برای اولین دفعه نشستم و دستم را روی زمین گذاشتم. هنوز حدود پنج ثانیه نگذشته بود که صدایی سکوت و تاریکی محل را شکست. خمپاره ای در چند متری ما به زمین خورد و ترکشی به کتف چپ فرمانده اطلاعات اصابت کرد. به محض اصابت ترکش نیروی محل مجروح که همراه ما بود ایشان را به عقب بردند و چون وضع وخیم بود همگی به اتفاق به جایگاه اولی بازگشتیم. بعد از برگشت متوجه موضوع مهمی شدم و فهمیدم که سیم چین را به همراه نبردم و این خود یکی از الطاف الهی بود که ما به عقب برگردیم. چون سیم چین مهمترین وسیله کار برای یک تخریب چی است. دیگر اینکه به محض نشستن من ترکش به ایشان اصابت کرد در حالی که با من نیم متر فاصله داشت و ایشان بعد از من بود.