شهید مجید اسحقی ارشنتاب: تفاوت بین نسخهها
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) (←زندگینامه) |
|||
سطر ۱۴: | سطر ۱۴: | ||
منبع: سایت شهدای ارتش | منبع: سایت شهدای ارتش | ||
+ | ==رده== {{ترتیبپیشفرض:مجید_اسحقی ارشنتاب}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دوران دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان آذربایجان شرقی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان تبریز]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۱۰
تاریخ تولد : 1347/01/01
تاریخ شهادت : 1367/01/21
زندگینامه
از روز اول فصل بهار سال 1347 روز میلاد مجید اسحقی در شهر تبریز بود. او در یک خانواده ای گرم و پر جمعیت پرورش یافته بود. خانواده ای که گذشت و مهربانی سرلوحه ی زندگیشان بود و بزرگترین گلوی او در گذشت و ایثار پدرش بود. او پسر فوق العاده زیرکی بود و بسیار با هوش و اجتماعی بود. از همان دوران کودکی به پزشکی علاقه ی وافری داشت. دوران ابتدایی را در مدرسه ی علیزاده به پایان رساند و بعد وارد مدرسه ی راهنمایی شهدا شد و تمام تلاش خود را می کرد تا در رشته ی پزشکی ادامه تحصیل بدهد. علاقه ی شدید او به ورزش مثال زدنی است سعی می کرد تمام ساعات روزانه اش را با کارهای مفید پر کند. مطالعه در مورد مسائل پزشکی همه را به این امید واداشته بود که او حتماً روزی پزشک خواهد شد. او علاوه بر تحصیل و ورزش، تمام دوره های امداد و نجات را در هلال احمر به پایان رسانده بود و در بیمارستان امام خمینی تبریز به عنوان یک پزشکیار مشغول کار و یادگیری فنون پزشکی بود. با شروع جنگ تحمیلی و فرا رسیدن دوران سربازی این شهید بزرگوار برای انجام وظیفه و دفاع از میهن خویش به جبهه اعزام شد. او در طول 6 ماه که به جبهه رفته بود تنها یک بار آن هم به مدت چند روز به دیدن خانواده آمد، و در آنجا مشغول یاری به مجروحان جنگی بود . او در جبهه به دنبال اهداف بزرگ خویش که یاری به درماندگان بود، کرد. کنار پزشکان به مداوای بیماران و زخمی ها می پرداخت. به نقل از خود شهید تمام همرزمان و پزشکان به او می گفتند تو اگر عمل جراحی را هم می توانستی انجام دهی چیزی از یک پزشک محبوب کم نداری. آرزوی دیرین این شهید ارجمند پیروزی میهنش بود تا بعد از آن بتواند در رشته ی پزشکی ادامه ی تحصیل دهد. 21 فروردین 1367 خبر شهادت این جوان غیور آذری در مریوان به گوش خانواده رسید ولی هیچ وقت پیکر این نوگل بهاری که در بها شکفت و در بهار نیز به خزان نشست به آغوش گرم خانواده بازنگشت و تنها یک نشان از وی به دست پدر و مادر داغدیده اش رسید .
منبع: سایت شهدای ارتش