شهید کاظم تیموری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید کاظم تیموری تاریخ تولد :1347/10/28 تاریخ شهادت : 1367/04/22 محل شهادت : نامشخص مح...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱۳: سطر ۱۳:
 
زندگی نامه: شهید کاظم تیموری فرزند غلام علی در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. به پیشنهاد مادر نام مبارک کاظم را برایش انتخاب نمودند. در دوران طفولیت تحت تربیت مستقیم مادر قرار داشته و همدم و هم صحبت مادر بود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و با گذشت سال ها همچنان که بزرگ و بزرگ تر می شد، به تدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا می گشت .
 
زندگی نامه: شهید کاظم تیموری فرزند غلام علی در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. به پیشنهاد مادر نام مبارک کاظم را برایش انتخاب نمودند. در دوران طفولیت تحت تربیت مستقیم مادر قرار داشته و همدم و هم صحبت مادر بود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و با گذشت سال ها همچنان که بزرگ و بزرگ تر می شد، به تدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا می گشت .
  
از نکات قابل تأمل در دوران شکل گیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت امام حسین (علیه السلام) داشت و همواره در این راه گام می نهاد .
+
از نکات قابل تأمل در دوران شکل گیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت [[امام حسین]] (علیه السلام) داشت و همواره در این راه گام می نهاد .
  
 
وی تحصیلات دوران ابتدایی خود را در مدرسه عباس رکنی(قائم) و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی فجر (منطقه 8 آموزش و پرورش) پشت سر گذاشت. با اخلاق و رفتار نیکویش زبانزد اولیاء مدرسه و همچنین دوستان و همکلاسانش شد. در کلاس سوم دبستان بود که انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید و در آن زمان هم گام با سایر افراد خانواده در شکل گیری انقلاب اسلامی و تظاهرات شرکت داشت .
 
وی تحصیلات دوران ابتدایی خود را در مدرسه عباس رکنی(قائم) و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی فجر (منطقه 8 آموزش و پرورش) پشت سر گذاشت. با اخلاق و رفتار نیکویش زبانزد اولیاء مدرسه و همچنین دوستان و همکلاسانش شد. در کلاس سوم دبستان بود که انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید و در آن زمان هم گام با سایر افراد خانواده در شکل گیری انقلاب اسلامی و تظاهرات شرکت داشت .
سطر ۱۹: سطر ۱۹:
 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاس های قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیت هایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالاخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار می گرفت. او با آنها رابطه ای نزدیک داشت و در فعالیت های تربیتی ، سیاسی و اجتماعی مدرسه بسیار کوشا و فعال بود و در صورت حضور مربیان خود در جبهه، با آنها مکاتبه می نمود و همواره از حال آنها با اطلاع ی گشت و در غم فراق و هجران آنها بسیار می سوخت .
 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاس های قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیت هایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالاخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار می گرفت. او با آنها رابطه ای نزدیک داشت و در فعالیت های تربیتی ، سیاسی و اجتماعی مدرسه بسیار کوشا و فعال بود و در صورت حضور مربیان خود در جبهه، با آنها مکاتبه می نمود و همواره از حال آنها با اطلاع ی گشت و در غم فراق و هجران آنها بسیار می سوخت .
  
همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم با متانت، وقار و احترام بود. سع ی م ی کرد که آ ی ه «و بالوالد ی ن احساناً» را در زندگ ی و برخوردها ی ش با پدر و مادر رعا ی ت کند. همچنان که در تمام نامه ها ی شان به ا ی ن نکته متذکر م ی شد .
+
همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم با متانت، وقار و احترام بود. سع ی م ی کرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامه هایشان به این نکته متذکر میشد .
  
علاوه بر ا ی ن که فرزند خانواده بود، دوست ی صم ی م ی و ی ار ی با وفا برا ی آنان به شمار م ی آمد. در زندگ ی بس ی ار صبور و بردبار بود و در مقابل سخت ی ها و مشکلات زندگ ی تحمل بس ی ار ی داشت و در اختلاف عقا ی د و سل ی قه ها بس ی ار مت ی ن و صبور بود و همه ی اختلاف ها و مسائل را با تو جه و توکل به خداوند حل م ی کرد. هم ی شه مشکل گشا ی ی اران بود. ه ی چ وقت رنج ی ده خاطر و کسل نبود. هم ی شه لبانش لبخند ی ز ی با به خود داشت. همواره در نامه ها ی ش متذکر م ی شد مرا فراموش نکن ی د و از ی اد نبر ی د .
+
علاوه بر ا ی ن که فرزند خانواده بود، دوست ی صمیمی و یاری با وفا برای آنان به شمار می آمد. در زندگی بسیار صبور و بردبار بود و در مقابل سخت ی ها و مشکلات زندگی تحمل بسیاری داشت و در اختلاف عقاید و سلیقه ها بسیار متین و صبور بود و همه ی اختلاف ها و مسائل را با توجه و توکل به خداوند حل می کرد. همیشه مشکل گشای یاران بود. هیچ وقت رنج ی ده خاطر و کسل نبود. همیشه لبانش لبخندی زیبا به خود داشت. همواره در نامه هایش متذکر می شد مرا فراموش نکنید و از یاد نبرید .
  
 
به رهبر عز ی ز انقلاب علاقه و عشق خاص ی داشت و هم ی شه در آرزو ی د ی دن ی ار م ی سوخت و هرگاه سخن ی از امام به م ی ان م ی آمد با د ی ده ی احترام م ی نگر ی ست . به جلسات ه ی ئت و دعا ی کم ی ل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرط ی داشت و در اوج دعا و ن ی ا ی ش بسو ی پروردگار، او را مشاهده م ی ک رد ی که با خلوص ن ی ت، قطرات اشک بر چهره اش جار ی م ی شد .
 
به رهبر عز ی ز انقلاب علاقه و عشق خاص ی داشت و هم ی شه در آرزو ی د ی دن ی ار م ی سوخت و هرگاه سخن ی از امام به م ی ان م ی آمد با د ی ده ی احترام م ی نگر ی ست . به جلسات ه ی ئت و دعا ی کم ی ل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرط ی داشت و در اوج دعا و ن ی ا ی ش بسو ی پروردگار، او را مشاهده م ی ک رد ی که با خلوص ن ی ت، قطرات اشک بر چهره اش جار ی م ی شد .
سطر ۵۸: سطر ۵۸:
 
ما همان وظ ی فه ا ی را که اول ی ن پاسدار اسلام حس ی ن بن عل ی (عل ی ه السلام) برا ی مان تع یی ن کرده است، در راه پاسدار ی از اسلام برا ی خود تع یی ن کرده ا ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) دست ذلت به ی ز ی د ی ان نداد، ما هم نبا ی د بده ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) با صدام زمانش، سازش نکرد م ا هم نبا ی د بکن ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) از خون جوانان، اصحاب و خو ی شانش گذشت، ما هم برا ی ادامه ی راه خون ی ن حس ی ن با ی د از خون خود و عز ی زان خود سرما ی ه گذار ی کن ی م و ز ی ر لوا ی حس ی ن (عل ی ه السلام) که امروز به دست امام عز ی زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پ ی کار با فتنه گران ادامه ده ی م و در هر صورت پ ی روز ی از آن ماست ...
 
ما همان وظ ی فه ا ی را که اول ی ن پاسدار اسلام حس ی ن بن عل ی (عل ی ه السلام) برا ی مان تع یی ن کرده است، در راه پاسدار ی از اسلام برا ی خود تع یی ن کرده ا ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) دست ذلت به ی ز ی د ی ان نداد، ما هم نبا ی د بده ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) با صدام زمانش، سازش نکرد م ا هم نبا ی د بکن ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) از خون جوانان، اصحاب و خو ی شانش گذشت، ما هم برا ی ادامه ی راه خون ی ن حس ی ن با ی د از خون خود و عز ی زان خود سرما ی ه گذار ی کن ی م و ز ی ر لوا ی حس ی ن (عل ی ه السلام) که امروز به دست امام عز ی زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پ ی کار با فتنه گران ادامه ده ی م و در هر صورت پ ی روز ی از آن ماست ...
  
پس ب ی اموز ی د به فرزندان خود د ی ن اسلام را و حق و حق ی قت را. رهبران د ی ن را به آنها تفه ی م کن ی د که حضرت حس ی ن ب عل ی (عل ی ه السلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عز ی ز را پا ی دار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، ی ار و ی اورانش صحنه کارزار را گلگون نمود .
+
پس ب ی اموزی د به فرزندان خود د ی ن اسلام را و حق و حق ی قت را. رهبران د ی ن را به آنها تفه ی م کن ی د که حضرت حس ی ن ب علی (علیه السلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عز ی ز را پا ی دار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارویاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود .
  
شاعر در ا ی ن باره چن ی ن سروده است :
+
شاعر در این باره چنین سروده است :
  
 
چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد
 
چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد
  
ی ک سجده کرد و داد اندر رضا ی دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد
+
ی ک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد
  
ادامه راه حس ی ن (عل ی ه السلام) ا ی ن انقلاب است و بس. بنابرا ی ن در هر زمان ی تابع ولا ی ت فق ی ه که قلب اسلام است باش ی د .
+
ادامه راه حس ی ن (علیه السلام) این انقلاب است و بس. بنابراین در هر زمانی تابع ولایت فقیه که قلب اسلام است باشید .
  
 
سخن ی با خانواده
 
سخن ی با خانواده
  
درود و سلام بر پدر و مادر عز ی زم که در ا ی ن مدت عمرم برا ی من زحمات فراوان ی کش ی د ی د، پدرم! با کد ی م ی ن و عرق جب ی ن همه ی وسائل پ ی شرفت و ترق ی و تعال ی را برا ی م فراهم نمود ی د . مادرم! دوران کودک ی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمود ی و از ش ی ره ی جان مرا پرورش داد ی و سخن گفتن و راه رفتن و د ی گر مسائل را از جمله آشنا یی با اسلام عز ی ز را به من آموخت ی ، ممنون و سپاسگزارم. من لا ی ق ن ی ستم که از زحمات طاقت فرسا ی شما قدردان ی نما ی م .
+
درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبی ن همه ی وسائل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید . مادرم! دوران کودک ی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمود ی و از شیره ی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را از جمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی ، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقت فرسا ی شما قدردان ی نمایم .
  
پدر و مادر عز ی زم ! من در دوران ح ی ات خ ی ر و منفعت ی برا ی شما نداشته ام و آنچه از من به شما رس ی ده، زحمت و آزار بوده که از ا ی ن طر ی ق تقاضا ی عفو و حلال ی ت م ی کنم .
+
پدر و مادر عزیزم ! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشته ام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت می کنم .
  
چنان که معصوم م ی فرما ی د : رض ی الله، رض ی الوالد ی ن؛ خشنود ی خدا در خشنود ی پدر و مادر است. من در پ ی هدف ی بود که بسو ی ش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بال زنان در آغوش خود گرفتم. آرزو ی من رس ی دن در راه پروردگار بود و بس و در ا ی ن راه شهادت، سعادت است؛ سعادت ی که خداوند هرگز از هر ح ی ث آن را تضم ی ن نموده است .
+
چنان که معصوم می فرماید : رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنود ی خدا در خشنود ی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که بسویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بال زنان در آغوش خود گرفتم. آرزو ی من رسیدن در راه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است .
  
پدر و مادر عز ی زم ! بار د ی گر از شما م ی خواهم که مرا ببخش ی د و حلالم کن ی د که به عطا و بخشش شما ن ی ازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرا ی ضم از همه خو ی شان و دوستان م ی خواهم که برا ی پ ی شبرد انقلاب و اسلام که هر دو به هم بستگ ی دارند با تمام قوا کوشا باش ی د، در همه حال در خانه، در خ ی ابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همه جا با زبان و عمل خود قدر اسلام عز ی ز و امام گرام ی را بدان ی د و به دستورات و فرما ی شات او عمل کن ی د . امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پ ی شبرد ا ی ن هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید . دل ها ی تان را با یکدیگر پاک کنید . از دو رنگی ، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانت در امانت بپرهیزید . از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است .
+
پدر و مادر عزیزم ! باردیگر از شما می خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان می خواهم که برا ی پ ی شبرد انقلاب و اسلام که هر دو به هم بستگ ی دارند با تمام قوا کوشا باش ی د، در همه حال در خانه، در خ ی ابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همه جا با زبان و عمل خود قدر اسلام عز ی ز و امام گرام ی را بدان ی د و به دستورات و فرما ی شات او عمل کن ی د . امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پ ی شبرد ا ی ن هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید . دل ها ی تان را با یکدیگر پاک کنید . از دو رنگی ، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانت در امانت بپرهیزید . از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است .
  
 
از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد .
 
از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد .

نسخهٔ ‏۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۹

شهید کاظم تیموری

تاریخ تولد :1347/10/28

تاریخ شهادت : 1367/04/22

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا


زندگی نامه: شهید کاظم تیموری فرزند غلام علی در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. به پیشنهاد مادر نام مبارک کاظم را برایش انتخاب نمودند. در دوران طفولیت تحت تربیت مستقیم مادر قرار داشته و همدم و هم صحبت مادر بود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و با گذشت سال ها همچنان که بزرگ و بزرگ تر می شد، به تدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا می گشت .

از نکات قابل تأمل در دوران شکل گیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت امام حسین (علیه السلام) داشت و همواره در این راه گام می نهاد .

وی تحصیلات دوران ابتدایی خود را در مدرسه عباس رکنی(قائم) و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی فجر (منطقه 8 آموزش و پرورش) پشت سر گذاشت. با اخلاق و رفتار نیکویش زبانزد اولیاء مدرسه و همچنین دوستان و همکلاسانش شد. در کلاس سوم دبستان بود که انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید و در آن زمان هم گام با سایر افراد خانواده در شکل گیری انقلاب اسلامی و تظاهرات شرکت داشت .

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاس های قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیت هایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالاخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار می گرفت. او با آنها رابطه ای نزدیک داشت و در فعالیت های تربیتی ، سیاسی و اجتماعی مدرسه بسیار کوشا و فعال بود و در صورت حضور مربیان خود در جبهه، با آنها مکاتبه می نمود و همواره از حال آنها با اطلاع ی گشت و در غم فراق و هجران آنها بسیار می سوخت .

همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم با متانت، وقار و احترام بود. سع ی م ی کرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامه هایشان به این نکته متذکر میشد .

علاوه بر ا ی ن که فرزند خانواده بود، دوست ی صمیمی و یاری با وفا برای آنان به شمار می آمد. در زندگی بسیار صبور و بردبار بود و در مقابل سخت ی ها و مشکلات زندگی تحمل بسیاری داشت و در اختلاف عقاید و سلیقه ها بسیار متین و صبور بود و همه ی اختلاف ها و مسائل را با توجه و توکل به خداوند حل می کرد. همیشه مشکل گشای یاران بود. هیچ وقت رنج ی ده خاطر و کسل نبود. همیشه لبانش لبخندی زیبا به خود داشت. همواره در نامه هایش متذکر می شد مرا فراموش نکنید و از یاد نبرید .

به رهبر عز ی ز انقلاب علاقه و عشق خاص ی داشت و هم ی شه در آرزو ی د ی دن ی ار م ی سوخت و هرگاه سخن ی از امام به م ی ان م ی آمد با د ی ده ی احترام م ی نگر ی ست . به جلسات ه ی ئت و دعا ی کم ی ل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرط ی داشت و در اوج دعا و ن ی ا ی ش بسو ی پروردگار، او را مشاهده م ی ک رد ی که با خلوص ن ی ت، قطرات اشک بر چهره اش جار ی م ی شد .

خصوص ی ت د ی گر او احساس مسئول ی ت و م ی زان تعهدش بود. در همسا ی گ ی آنها شخص ی بود که فرزند ی نداشت ول ی او با نها ی ت دلسوز ی به آنها رس ی دگ ی م ی کرد و در صورت ب ی مار ی از ه ی چ خدمت ی فرو گذار نبود. زمان ی که در جبهه حضور داشت، علاوه بر تماس ها و مکاتبات ی که با خانواده داشت، ه مواره از آنان هم دلجو یی م ی کرد و آنها ن ی ز او را فرزند ی دلسوز برا ی خود م ی دانستند. در ی ک جمله بهتر است بگو یی م : او چنان ز ی ست که همگان را در غم هجر سُرخش نشاند .

به دفعات مکرر تصم ی م به حضور در جبهه ها ی حق عل ی ه باطل نموده و تمام ی ا ی ن وقا ی ع بود که روح کنجکاو و پو ی ا یی او را ص ی قل داده و جلا م ی بخش ی د . بالاخره با ا ی ن که حدود ی ک سال د ی گر به خدمت وظ ی فه سرباز ی اش مانده بود، فوراً به حوزه نظام وظ ی فه مراجعه و دفترچه آماده به خدمت در ی افت داشت و عل ی رغم ا ی ن که در انجام کارها پشت ی بان ی برا ی پدر و مادر و ی اور ی برا ی برادران خود بشمار م ی آمد، همه را رها کرده و در اول ی ن فرصت خود را جهت آمادگ ی به خدمت به حوزه ی نظام وظ ی فه معرف ی کرد .

و ی از تار ی خ 1366/03/18 دوران آموزش ی خود را در تهران شروع و در تار ی خ 1366/06/12 به پا ی ان رساند و سپس در تار ی خ 1366/06/18 به فکه در جنوب م ی هن اسلام ی (جزء لشکر 77 خراسان، ت ی پ 3 ثامن الائمه) اعزام گرد ی د و در آنجا ن ی ز ضمن پ ی رو ی از فرما ی شات امام امّت جهت دفاع مق دس و پاسدار ی از حر ی م اسلام عز ی ز سر تعظ ی م فرود آورد .

در ا ی ن مدت ضمن تماس، مرتباً جهت دلجو یی از خانواده نامه م ی داد و هنگام ی که به مرخص ی م ی آمد ضمن د ی دار از خانواده و ی ک دن ی ا لطف و صفا، به منزل همسا ی گان و ی ک به ی ک اقوام و بستگان م ی رفت و سرکش ی م ی نمود و از حال و احوال همه مطلع م ی شد. به محل تحص ی ل خود سر م ی زد و از دوستان و همکلاس ی ها و دب ی ران محترم د ی دن م ی نمود. گفتارش همه درباره ی دفاع از م ی هن اسلام ی و لب ی ک به ندا ی امام عز ی ز و همچن ی ن قوام انقلاب اسلام ی بود .

در ا ی ن ا ی ام فقط 4 مرتبه به مرخص ی آمد و همواره در عمل ی ات ها شرکت داشت و در هر سفر ی که برم ی گشت در رس ی دن به ا ی ده و آرزو ی خود ثابت و استوار همچون کوه گام م ی نهاد و د ی گران را ن ی ز به انجام خدمت مقدس سرباز ی که چون عبادت ی م ی دانست، فرا م ی‌ خواند .

در آخر ی ن مرخص ی که در تار ی خ 1367/02/30 به تهران آمد ضمن دلجو یی فراوان از خانواده و سرکش ی به فام ی ل، دوستان و آشنا ی ان چند روز ی را به انجام کارها ی شخص ی خو ی ش پرداخت. چند نمونه کوبلن که حاصل دست دوز ی اش در اوقات ب ی کار ی در جبهه بود، به قاب ساز ی داد. بنابر نظم و انضباط ی که در همه امور داشت تمام کارها ی خو ی ش را انجام داده و مجدداً با تمام دوستان و آشنا ی ان خود بالاخص با کانون گرم خانواده خو ی ش وداع نمود و با روح ی ه شاداب تر از هم ی شه برا ی رزم ی دل ی رانه در تار ی خ صبح روز چهارشنبه 1367/03/11 رهسپار جبهه و محل خدمت خود شد .

سرانجام ضمن تماس ها ی تلفن ی و مکاتبات ی که معمولاً با خانواده داشت در تار ی خ 1367/10/12 با خانواده تماس تلفن ی داشت، آخر ی ن بار ی بود که اهل خانه، مادر، پدر و... صدا ی او را شن ی دند و در مکاتبات ی که پس از آن داشتند ه ی چ گونه مطلب ی در مورد عمل ی ات و وقا ی ع آنجا اظهار نم ی کرد و فقط اشاره داشت که اگر نامه ها ی م نسبت به گذشته د ی رتر ارسال م ی گردد در اثر وضع ی ت پست ی آنجا م ی باشد و قرار است ما را ن ی ز به خطوط عقب تر ببرند .

سرانجام در حملات غافل گ ی رانه دشمن بعث ی کافر در صبح روز سه شنبه مورخ 1367/04/21 در منطقه عمل ی ات ی فکه ضمن شرکت در عمل ی ات و ا ی ستادگ ی فراوان، در روز چهارشنبه 1367/04/22 بر اثر اصابت ترکش و سپس بمباران ش ی م ی ا یی ، روح کاظمِ عاشق، به سو ی معبود پر گشود و از ا ی ن دن ی ا ی فان ی رحل اقامت به سرا ی جاو ی د نمود .

آر ی خداوند، او را انتخاب کرد و به واقع گل ی بود که از بوستان امت رسول الله(صل ی الله عل ی ه و آله) چ ی ده شد.


وصیت نامه:

چند کلام ی با دوستان و همسالان خود

ا ی دوستان! ا ی عز ی زان ! اگر با کمال دقت و مطالعه به ا ی ن زندگ ی ماد ی بنگر ی م، خواه ی م د ی د که ی ک خواب و خ ی ال ی ب ی ش ن ی ست؛ ز ی را اگر هزاران سال در ا ی ن جهان با بهتر ی ن زندگ ی ها (امکانات) سرگرم باش ی م و از تمام لذا ی ذ ظاهر ی آن بهره مند گرد ی م، سرانجام مرگ بر ما سا ی ه م ی اف کند و از ا ی ن عالم ماد ی ما را به سرا ی باق ی خواهد برد. پس در ا ی ن چند روز دن ی ا گو ی سبقت و کام ی اب ی از آن کس ی خواهد بود که به خواب نرفته باشد و ب ی دار و هوش ی ار باشد و برا ی آخرت زاد و توشه ا ی ذخ ی ره و کسب کرده باشد. پس ا ی برادران! از خواب غفلت برخ ی ز ی د، ب ی دار شو ی د، جنبش کن ی د که زمان م ی گذرد آن وقت افسوس م ی خور ی د .

ا ی انسان ها! ا ی مردمان! به ر ی سمان اله ی چنگ زن ی د و متفرق نشو ی د که همه از او یی م و بازگشت همه بسو ی اوست .

محشر و ق ی امت، روز حساب، ه ی چ کس و ه ی چ به ی ار ی ما نخواهد آمد، مگر اعمال درست و کارها ی خداپسندانه .

ا ی کسان ی که دانسته با ا ی ن انقلاب مخالفت م ی کن ی د ! بدان ی د که ا ی ن انقلاب با خون هزاران شه ی د راه حق آب ی ار ی شده و م ی با ی ست از آن حراست نموده و پاسدار ی از دست آوردها ی آن بر همگان واجب و لازم است .

ما همان وظ ی فه ا ی را که اول ی ن پاسدار اسلام حس ی ن بن عل ی (عل ی ه السلام) برا ی مان تع یی ن کرده است، در راه پاسدار ی از اسلام برا ی خود تع یی ن کرده ا ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) دست ذلت به ی ز ی د ی ان نداد، ما هم نبا ی د بده ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) با صدام زمانش، سازش نکرد م ا هم نبا ی د بکن ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) از خون جوانان، اصحاب و خو ی شانش گذشت، ما هم برا ی ادامه ی راه خون ی ن حس ی ن با ی د از خون خود و عز ی زان خود سرما ی ه گذار ی کن ی م و ز ی ر لوا ی حس ی ن (عل ی ه السلام) که امروز به دست امام عز ی زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پ ی کار با فتنه گران ادامه ده ی م و در هر صورت پ ی روز ی از آن ماست ...

پس ب ی اموزی د به فرزندان خود د ی ن اسلام را و حق و حق ی قت را. رهبران د ی ن را به آنها تفه ی م کن ی د که حضرت حس ی ن ب علی (علیه السلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عز ی ز را پا ی دار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارویاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود .

شاعر در این باره چنین سروده است :

چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد

ی ک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد

ادامه راه حس ی ن (علیه السلام) این انقلاب است و بس. بنابراین در هر زمانی تابع ولایت فقیه که قلب اسلام است باشید .

سخن ی با خانواده

درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبی ن همه ی وسائل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید . مادرم! دوران کودک ی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمود ی و از شیره ی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را از جمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی ، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقت فرسا ی شما قدردان ی نمایم .

پدر و مادر عزیزم ! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشته ام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت می کنم .

چنان که معصوم می فرماید : رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنود ی خدا در خشنود ی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که بسویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بال زنان در آغوش خود گرفتم. آرزو ی من رسیدن در راه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است .

پدر و مادر عزیزم ! باردیگر از شما می خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان می خواهم که برا ی پ ی شبرد انقلاب و اسلام که هر دو به هم بستگ ی دارند با تمام قوا کوشا باش ی د، در همه حال در خانه، در خ ی ابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همه جا با زبان و عمل خود قدر اسلام عز ی ز و امام گرام ی را بدان ی د و به دستورات و فرما ی شات او عمل کن ی د . امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پ ی شبرد ا ی ن هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید . دل ها ی تان را با یکدیگر پاک کنید . از دو رنگی ، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانت در امانت بپرهیزید . از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است .

از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد .

و بر چهره ی زیبا ی تو ای مادر! ای پدر! ای خواهر و ای برادر! بوسه می زنم و از خداوند می خواهم اجری عظیم و صبری جمیل به شما عنایت فرماید .

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

منبع:سایت شهدای ارتش

http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41241