شهیدبهرام پولادرگ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید بهرام پولادرگ تاریخ تولد :1341/02/02 تاریخ شهادت : 1367/04/21 محل شهادت : نامشخص مح...» ایجاد کرد)
 
سطر ۲۳: سطر ۲۳:
 
منبع:سایت شهدای ارتش
 
منبع:سایت شهدای ارتش
 
http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41822
 
http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41822
 +
 +
== رده‌ها ==
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان گیلان]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان رشت]]

نسخهٔ ‏۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۲۱

شهید بهرام پولادرگ تاریخ تولد :1341/02/02 تاریخ شهادت : 1367/04/21 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :گیلان - رشت - رشت (تازه اباد)


زندگی نامه

در شهرستان رشت خانواده اي زندگي مي كردند كه در تاریخ 1341/02/02 اولين فرزند آنها به دنيا آمد و نامش را بهرام انتخاب كردند. پدر بهرام، آقاي رحيم پولادرك نجار بود و مادرش خانم رخساره دخت دلدلي نيز خانه دار بود. پس از اتمام كلاس دوم راهنمايي ترك تحصيل كرد و به كار نجاري كنار پدرش مشغول شد. با گذشت زمان بهرام در سال 1360 با دختر عمويش به عقد همديگر درآمدند كه همسر شهيد در اين باره مي گويد: «از دوران بچگي هر وقت خانواده ي عمويم براي گردش به اردبيل مي آمدند، در خانه ي ما مي ماندند تا اين كه روزي از روزها كه آمده بودند مسئله ي خواستگاري را مطرح كردند، خانواده ي من نيز راضي بودند و اخلاق و رفتار خوبي كه بهرام داشت باعث وصلت ما شد كه آن موقع من 11 ساله بودم و تا چهارم نهضت سواد داشتم و بهرام نيز 17 ساله و تا دوم راهنمايي درس خوانده بود.» مراسم عروسي دو زوج جوان بسيار ساده برگزار شد و زندگي جديدي را در خانه ي پدري بهرام آغاز كردند، او پس از ازدواج نيز به كار نجاري با پدرش مشغول بود و مخارج خانواده را تأمين مي كردند، وضعيت مالي آنها نيز در حد متوسط بود. او با خانواده اش بعد از ازدواج نیز با مهرباني و صميميت برخورد مي كرد. بهرام مردي دلسوز بود و در كارهاي خانه به همسرش كمك مي كرد همسرش مي گويد: «با اين كه سن كمي داشتم ولي بهرام با صبر و تحمل فوق العاده اي كه داشت همچون استادي كه با صبر به شاگردانش درس مي دهد او هم درس زندگي را به من آموخت و مي گفت: با آن كه با كارهاي منزل آشنايي نداري پس اگر خداوند خواست و در آينده صاحب فرزند دختر شديم سعي كن تمام كارها را به او ياد دهي ولي از آنجا كه خواست خدا نبود ما هرگز صاحب دختر نشديم.» شهید پولادرگ مردي مومن و مذهبی بود و در هيأت ها و عزاداري ها هميشه در صف اول حضور داشت. پيرو فرمايشات امام خميني بود و مي گفت: ما امام را تنها نمي گذاريم و ديگران را نيز به پيروي از دستورات ايشان دعوت مي كرد. او به اعضاي خانواده اش احترام مي گذاشت، با فاميل و همسايگان نيز با گشاده رويي برخورد مي نمود و همه به خاطر اخلاق و كردار خوبش از او تعريف و تمجيد مي كردند. از آنجا كه او اغلب جمعه ها بي كار بود آخر هفته را طوري برنامه ريزي مي كرد تا به همراه خانواده براي گردش به جاهاي تفريحي بروند. او نسبت به كسي كينه به دل نمي گرفت و از كسي بدش نمي آمد و مي گفت: همه را خداوند بزرگ خلق كرده است، به خانواده اش علاقه داشت به خصوص پسرش را که در اوسط سال 1361 به دنیا آمد بيشتر از بقيه دوست داشت و زماني هم كه از سر كار بر مي گشت با هادي بازي مي كرد و هميشه آرزويش اين بود وقتي پسرش بزرگ شد او را خودش به مدرسه ببرد. با گذشت زمان، بهرام در تاريخ 1365/04/21 براي خدمت سربازي اعزام شد و همسرش با كوله باري از دعا، با آب و قرآن او را بدرقه كرد. همسرش مي گويد: «بهرام وقتي به مرخصي مي آمد اول در اردبيل به من و هادي سر مي زد و به من مي گفت: چند روزي را هم به رشت مي روم تا اگر آنها هم چيزي كم و كاستي داشتند برايشان فراهم كنم تا زماني كه در جبهه هستم خيالم از بابت همه ي شما راحت باشد.» توصيه بهرام به همسرش هنگام رفتن به جبهه نگهداري و مراقبت از هادي بود به گونه اي كه دل كندن از پسرش براي او بسيار ناراحت كننده بود ولي با اين همه دفاع از كشور و جنگيدن با دشمن را نيز وظيفه ي خودش مي دانست. اما يك ماه از سربازي اش باقي مانده بود و خانواده اش نيز براي آمدنش لحظه شماري مي كردند که سرنوشت بهرام به گونه ي ديگر رقم خورد و خداوند او را به درجه ي والاي شهادت رسانيد. شهید بهرام پولادرگ در تاريخ 1367/04/21 در اثر درگيري با نيروهاي بعثي عراق مفقود الجسد شد و در تاريخ 1382/09/09 شهادت او احراز گردید. همسر شهيد مي گويد: «مگر مي شود خبر از دنيا رفتن عزيزترين كس خود را بشنوي و سر تا پاي وجودت را اندوه نگيرد؟ فكر اين كه ديگر دستان پرمهري كه هميشه نوازشگر هادي بود را ديگر لمس نخواهم كرد مرا در بهت و ناباوري برده بود و چند روزي مثل مرده اي متحرك گذران زندگي كردم و به مرور زمان به اين نتيجه رسيدم شهادت نعمت بزرگي است كه نصيب هركسي نمي شود و به شهادت بهرام افتخار كرده و به خود مي بالم.» اما با خاطراتي كه همسر شهيد بازگو مي كرد فرزندش هادی با چشماني پر از اشك نظاره گر مادرش بود و اين چنين برايمان گفت: «با توجه به پايين بودن سنم اطلاعي از شهادت پدرم نداشتم ولي الان تعريف هايي كه از پدرم مي كنند افتخار مي كنم كه فرزند شهيد هستم و ادامه دهنده ي راه او خواهم بود.»

منبع:سایت شهدای ارتش http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41822

رده‌ها