شهید حبیب اله رستمی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «حبیب اله رستمی ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف چندین بار از طرف رژیم شاه مورد ت...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۵
حبیب اله رستمی ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چندین بار از طرف رژیم شاه مورد تهدید قرار گرفت. ماموران ساواک دو بار او را دستگیر و زندانی کردند. او علاوه بر مبارزه با حکومت ظالم شاه، به فکر مردم محروم هم بود. کمتر خانه ای فقیر در خشت بود که حبیب اله یکبار برای کمک و دلجویی به آن خانه نرفته باشد.
تولد [ویرایش]
سال ۱۳۴۱ در خشت یکی از شهرهای نزدیک کازرون در استان فارس و خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. از کودکی به مسائل دینی علاقمند بود. او علاوه بر حضور در مسجد، بچه های هم سن خود را هم حضور در مسجد دعوت و تشویق می کرد.
تحصیلات
[ویرایش]
دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با نمرات بالا در خشت به پایان رساند. همزمان با تحصیل تلاش زیادی برای گسترش ارزش های اسلامی می کرد. در آن دوران در خشت دبیرستان نبود. به همین علت حبیب اله برای ادامه تحصیل به کازرون عزیمت کرد و در دبیرستان فنی کازرون در رشته برق مشغول به تحصیل شد. او در این شهرموفق به اخذ دیپلم شد.
مبارزات انقلاب
[ویرایش]
سال سوم تحصیل حبیب اله در دبیرستان همزمان بود با اوج گیری مبارزات انقلابی مردم بر علیه حکومت شاه، او در این مبارزات در شهرخشت نقش خیلی موثری داشت. او در کازرون بود و از مسائل انقلاب آگاه بود؛ اطلاعات را جمع آوری و به مردم خشت منتقل می کرد. حبیب اله علاوه بر خشت، در کازرون نیز فعالیت انقلابی و مبارزاتی داشت. او با انقلابی ها به نشر اعلامیه هایی بر ضد شاه می پرداخت. چندین بار از طرف رژیم شاه مورد تهدید قرار گرفت. ماموران ساواک دو بار او را دستگیر و زندانی کردند. او علاوه بر مبارزه با حکومت ظالم شاه، به فکر مردم محروم هم بود. کمتر خانه ای فقیر در خشت بود که حبیب اله یکبار برای کمک و دلجویی به آن خانه نرفته باشد.
حضور در جبهه
[ویرایش]
وقتی که در سال ۱۳۵۹جنگ شروع می شود با اولین گروه از رزمندگان به فرماندهی سردار پیرویان به جبهه می رود. او در جبهه سوسنگردکارهایی انجام می دهد که بسیجیان و مردم بومی این منطقه را عاشق خود می کند. یکی از همرزمانش می گوید: حبیب اله فقط به فکر جنگ با دشمن نبود، او به خانواده هایی که بین سوسنگرد و اهواز مانده بودند نان و مواد غذایی می رساند.
ورود به سپاه
[ویرایش]
بعد از برگشت از جبهه به سپاه وارد می شود و دوباره به جبهه می رود. قبل از رفتن به جبهه به خانواده اش می گوید: بعد از جنگ به فلسطین خواهم رفت، تا مظلوم و مسلمان ستم دیده ای روی کره خاکی است دست از جبهه و جنگ با ظالم بر نمی دارم.
شهادت
[ویرایش]
این مرد بزرگ بعد از ماه ها حضور در جبهه و مبارزه با اشغالگران سر انجام در تاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۶۱ در جبهه عین خوش و در سن ۲۰ سالگی به شهادت می رسد .
خاطرات
[ویرایش]
نمی گفت به جبهه می روم. بعد ها یک روز به من گفت تا حالا هفت بار به جبهه رفته ام. گفتم: تو هفت بار به جبهه رفته ای کافیه.گفت: مادر حاضر نیستم که اینجا بخوابم و ناموس و مملکت مان در خطر باشد.
← مادر شهید
از لحاظ نماز و روزه بسیار مومن بود. با وقار و متدین بود. اوقاتی که کار نمی کرد، شب و روز در مسجد بود. او همیشه کارهایش را برای رضای خدا انجام می داد. همیشه یک مقداری خرما از خانه برمی داشت و به مسجد می رفت و خیلی کم به خانه می آمد. بچه ها را راهنمایی می کرد. اگر حقوقی هم می گرفت خرج فقرا می کرد. همیشه می گفت قناعت کنید، وقتی به جبهه رفت ما نفهمیدیم. نمی گفت به جبهه می روم. بعد ها یک روز به من گفت تا حالا هفت بار به جبهه رفته ام. گفتم: تو هفت بار به جبهه رفته ای کافیه.گفت: مادر حاضر نیستم که اینجا بخوابم و ناموس و مملکت مان در خطر باشد.
← پدر شهید
حبیب اله کاملاً انقلابی بود و بارها مورد تعقیب نیروهای شاه قرار گرفت و یکی دو بار ایشان را دستگیر کردند. برخورد او با ما خیلی خوب بود، با همه خوب بود. احترام ما را خیلی خوب داشت، رفتار و کردار او قابل تحسین بود. همیشه به مردم کمک می کرد.
← خواهر شهید
آنها بسیار خوب و مهربان و خوش اخلاق بودند و هر چه زحمت می کشیدند برای انقلاب و اسلام بود و در بوشهر هم که بود در مسجد باغ زهرا آموزش می داد و قرآن و آموزش اسلحه یاد می داد. ایشان با خوردن چند لقمه نان و پنیر و مقداری خرما هم راضی بود .
← احمد روانشاد
یادم هست، بیشتر اعلامیه های امام خمینی را پخش می کرد و در راهپیمایی ها و تظاهرات همیشه شرکت داشت. هنگام خواب بر روی تشک نمی خوابید، چون استدلالش از این کار این بود که دیگر هم رزمانم در جبهه بر روی خاک می خوابند .
← شهید الیاس سلیمانی
پشت جبهه که ما آماده رفتن برای عملیات می شدیم و در مقر فرماندهی بودیم از هم حلالیت طلبی کردیم، شهادت را در چهره او می دیدیم. ساعت ۷ ما معبر را گم کردیم. پشت خاکریز نشسته بودیم و منتظر پیدا شدن معبر بودیم که از آن طریق به دریاچه ماهی برسیم و در آنجا به دشمن ضربه بزنیم. در همین جا بود که خمپاره به پشت خاکریز آمد و ترکش های آن به حبیب اله اصابت کرد و به مقام والای شهادت رسید.
وصيت نامه
[ویرایش]
...به آنهایی که پشت جبهه هستند بگویید که جبهه، دانشگاهی است الهی که هم آزاد است و هم در سراسر جهان چنین دانشگاه و مکانی وجود ندارد. در حقیقت این جاست که زندگی معنای واقعی به خود می گیرد. این جا (جبهه) بوی شهادت، بوی بهشت و بوی عشق می دهد. اینجا انسان محضر امام زمان (عج) است، اینجا نور الهی تابیده است. گمراهان را راهنمایی کنید و با مغضوبین تا پای جان و آخرین قطره خون بجنگید و از روحانیت مبارز تا پای جان و تمام وجود حمایت کنید. همیشه گوش به فرمان امام باشید و زبان خودتان را کنترل کنید و از تمام برادران و خواهران دانش آموز می خواهم که سنگر مدرسه را حفظ کنند چرا که دشمن عقیده دارد، فرهنگ ما را به انحراف بکشاند و این شعار نیست بلکه یک حقیقت است...
ردههای این صفحه : شهیدان استان فارس | شهیدان بسیج | شهیدان جبهه عین خوش | شهیدان شهر خشت | شهیدان متولد1341 | شهیدان1361