شهید عباس فروزان فر: تفاوت بین نسخهها
Kheyri9803 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ==زندگینامه== | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
سال ۱۳۴۱ در روستای ورزگ نزدیک قاین و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در شرایطی بسیار سخت و دشوار گذراند. در این دوران جو خفقان و هولناک حکومت پهلوی بر تمام نقاط کشور اسلامی سایه افکنده بود. خانواده هایی مثل فروزان نژاد که فرزندشان در لباس مقدس روحانیت بود، مشکلات بیشتری داشت. | سال ۱۳۴۱ در روستای ورزگ نزدیک قاین و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در شرایطی بسیار سخت و دشوار گذراند. در این دوران جو خفقان و هولناک حکومت پهلوی بر تمام نقاط کشور اسلامی سایه افکنده بود. خانواده هایی مثل فروزان نژاد که فرزندشان در لباس مقدس روحانیت بود، مشکلات بیشتری داشت. | ||
سطر ۲۱: | سطر ۵: | ||
پدر خانواده در طول سال حداقل شش ماه را از خانه و کاشانه دور بود و به شهرهای تهران، ورامین و قزوین سفر می کرد تا از راه کارگری هزینه زندگی را تامین نماید. | پدر خانواده در طول سال حداقل شش ماه را از خانه و کاشانه دور بود و به شهرهای تهران، ورامین و قزوین سفر می کرد تا از راه کارگری هزینه زندگی را تامین نماید. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
عباس از کوچکی علاقه زیادی به فراگیری علوم قرآنی داشت. او با کمک پدر بزرگش مرحوم حسن، توانست قبل از رسیدن به سن هفت سالگی روان خوانی قرآن را فرا گیرد. از کودکی پاکی و طهارت را رعایت می کرد و اکثر اوقات بیکاری خود را با قرآن و نماز و دعا و نیایش سپری می کرد. | عباس از کوچکی علاقه زیادی به فراگیری علوم قرآنی داشت. او با کمک پدر بزرگش مرحوم حسن، توانست قبل از رسیدن به سن هفت سالگی روان خوانی قرآن را فرا گیرد. از کودکی پاکی و طهارت را رعایت می کرد و اکثر اوقات بیکاری خود را با قرآن و نماز و دعا و نیایش سپری می کرد. | ||
عباس تحصیلات دوران ابتدایی را در مدرسه روستای ورزگ با موفقیت به پایان رساند و به خاطر این که در آن دوران مدرسه راهنمایی نبود و وضعیت مالی خانواده در حدی نبود که ایشان بتواند در شهر ادامه تحصیل بدهد، ترک تحصیل نمود و با دیگر اعضای خانواده به کار کشاورزی و قالی بافی مشغول شد. | عباس تحصیلات دوران ابتدایی را در مدرسه روستای ورزگ با موفقیت به پایان رساند و به خاطر این که در آن دوران مدرسه راهنمایی نبود و وضعیت مالی خانواده در حدی نبود که ایشان بتواند در شهر ادامه تحصیل بدهد، ترک تحصیل نمود و با دیگر اعضای خانواده به کار کشاورزی و قالی بافی مشغول شد. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
دوران نوجوانی عباس در زادگاهش سپری شد در حالی که به صورت جدی به احکام دین پای بند بود تا آن حد که اهالی محل او را به عنوان یک جوان متدین و پرهیز کار و با صداقت می شناختند و مورد علاقه همه بود. | دوران نوجوانی عباس در زادگاهش سپری شد در حالی که به صورت جدی به احکام دین پای بند بود تا آن حد که اهالی محل او را به عنوان یک جوان متدین و پرهیز کار و با صداقت می شناختند و مورد علاقه همه بود. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
بعد پیروزی انقلاب، اوقبل از موعد مقرر داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی عازم جبهه شد. پس از چند ماه حضور در جبهه در عملیات آزاد سازی کرخه کور شرکت کرد.بعد از آزاد سازی، این منطقه کرخه نور نامیده شد. | بعد پیروزی انقلاب، اوقبل از موعد مقرر داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی عازم جبهه شد. پس از چند ماه حضور در جبهه در عملیات آزاد سازی کرخه کور شرکت کرد.بعد از آزاد سازی، این منطقه کرخه نور نامیده شد. | ||
عباس در این عملیات مورد اصابت موج انفجار گلوله توپ قرار گرفت و به شدت دچار موج گرفتگی شد. او شش ماه در بیمارستان های ارتش در تهران و مشهد بستری بود. به خاطر این مجروحیت شدید از خدمت سربازی معاف شد. معافیت از سربازی بهترین بهانه بود تا عباس را از میادین جنگ دور کند اما او بلافاصله پس از بهبودی دوباره از طریق بسیج عازم جبهه شد. | عباس در این عملیات مورد اصابت موج انفجار گلوله توپ قرار گرفت و به شدت دچار موج گرفتگی شد. او شش ماه در بیمارستان های ارتش در تهران و مشهد بستری بود. به خاطر این مجروحیت شدید از خدمت سربازی معاف شد. معافیت از سربازی بهترین بهانه بود تا عباس را از میادین جنگ دور کند اما او بلافاصله پس از بهبودی دوباره از طریق بسیج عازم جبهه شد. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
پس از چند نوبت حضور در جبهه به عضویت رسمی سپاه درآمد. بعد از ورود به سپاه با جدیت بیشتری در جبهه حضور یافت. عباس ۶۳ ماه در جبهه حضور داشت. | پس از چند نوبت حضور در جبهه به عضویت رسمی سپاه درآمد. بعد از ورود به سپاه با جدیت بیشتری در جبهه حضور یافت. عباس ۶۳ ماه در جبهه حضور داشت. | ||
سطر ۵۲: | سطر ۲۲: | ||
− | + | ||
− | + | ||
عباس توسط کمیسیون پزشکی به عنوان جانباز شناخته شد و از کارهای رزمی و معاف شد اما برگه های کمیسیون پزشکی را به کسی نشان نداد و اصرار می کرد که من هیچ مشکلی ندارم. | عباس توسط کمیسیون پزشکی به عنوان جانباز شناخته شد و از کارهای رزمی و معاف شد اما برگه های کمیسیون پزشکی را به کسی نشان نداد و اصرار می کرد که من هیچ مشکلی ندارم. | ||
سطر ۵۹: | سطر ۲۸: | ||
− | |||
− | |||
بعد از جنگ به مبارزه با اشرار و ضد انقلاب رفت. اودر استان سیستان و بلوچستان ، کویر کرمان، مرز نهبندان، زیر کوه قاین، تایباد و تربت جام، با روحیه فوق العاده مثل زمان جنگ به مبارزه با قاقچیان مواد مخدر واشراری که در صدد ایجاد مزاحمت برای مردم بودند، پرداخت. | بعد از جنگ به مبارزه با اشرار و ضد انقلاب رفت. اودر استان سیستان و بلوچستان ، کویر کرمان، مرز نهبندان، زیر کوه قاین، تایباد و تربت جام، با روحیه فوق العاده مثل زمان جنگ به مبارزه با قاقچیان مواد مخدر واشراری که در صدد ایجاد مزاحمت برای مردم بودند، پرداخت. | ||
− | + | ||
− | + | ||
چند ویژگی مهم در زندگی عباس وجود داشت که قابل ملاحظه است: | چند ویژگی مهم در زندگی عباس وجود داشت که قابل ملاحظه است: | ||
سطر ۷۲: | سطر ۳۸: | ||
− | |||
− | |||
از خوردن هرگونه لقمه شبهه ناک خودداری می کرد و نسبت به پرداخت خمس و زکات آن چنان دقیق بود که حتی مقدار باقی مانده نفت داخل بخاری و چراغ را حساب کرده و خمس آن را پرداخت می کرد. | از خوردن هرگونه لقمه شبهه ناک خودداری می کرد و نسبت به پرداخت خمس و زکات آن چنان دقیق بود که حتی مقدار باقی مانده نفت داخل بخاری و چراغ را حساب کرده و خمس آن را پرداخت می کرد. | ||
− | |||
− | |||
تا جایی که در توان داشت دوستان و همکاران و بستگان را امر به معروف می کرد و دیگران را از کارهای بیهوده و لهو و لعب نهی می کرد. به خصوص نهی از غیبت در هر جلسه که صحبت به غیبت کشیده می شد؛ ایشان بلافاصله افراد را نهی می کرد. اگر جلسه طوری می شد که امکان پذیرفتن حرف ایشان وجود نداشت جلسه را ترک می کرد. | تا جایی که در توان داشت دوستان و همکاران و بستگان را امر به معروف می کرد و دیگران را از کارهای بیهوده و لهو و لعب نهی می کرد. به خصوص نهی از غیبت در هر جلسه که صحبت به غیبت کشیده می شد؛ ایشان بلافاصله افراد را نهی می کرد. اگر جلسه طوری می شد که امکان پذیرفتن حرف ایشان وجود نداشت جلسه را ترک می کرد. | ||
− | |||
− | |||
هرگز مشاهده نشد ایشان یک کلمه دروغ گفته باشد. به شوخی هم دروغ نمی گفت. | هرگز مشاهده نشد ایشان یک کلمه دروغ گفته باشد. به شوخی هم دروغ نمی گفت. | ||
سطر ۹۱: | سطر ۵۱: | ||
− | |||
− | |||
کم توقع بود، او هرگز در مقابل کارهای خودش از کسی توقعی نداشت و خود را از کسی طلبکار نمی دانست. با همان سوابق رزمی همیشه خود را به انقلاب بدهکار می دانست و اگر مسئولی با دوستی اصرار می کرد که اگر کاری دارید، مشکل دارید، بگویید انجام دهیم. او فقط یک کلمه می گفت: برای بنده دعا کنید که خدا مرا به حضور بپذیرد. این جمله پایان حرف او و جمله پایان نامه های او در زمان جنگ و در زمان مبارزه با اشرار بود که از خانواده و بستگان و روحانیون و مومنین و پدر و مادر درخواست می کرد که برایم دعا کنید که خدا مرا توفیق خدمت و عبادت و شهادت بدهد. او هرگز از کمبودها و مشکلات زندگی حتی یک کلمه گلایه نکرد. | کم توقع بود، او هرگز در مقابل کارهای خودش از کسی توقعی نداشت و خود را از کسی طلبکار نمی دانست. با همان سوابق رزمی همیشه خود را به انقلاب بدهکار می دانست و اگر مسئولی با دوستی اصرار می کرد که اگر کاری دارید، مشکل دارید، بگویید انجام دهیم. او فقط یک کلمه می گفت: برای بنده دعا کنید که خدا مرا به حضور بپذیرد. این جمله پایان حرف او و جمله پایان نامه های او در زمان جنگ و در زمان مبارزه با اشرار بود که از خانواده و بستگان و روحانیون و مومنین و پدر و مادر درخواست می کرد که برایم دعا کنید که خدا مرا توفیق خدمت و عبادت و شهادت بدهد. او هرگز از کمبودها و مشکلات زندگی حتی یک کلمه گلایه نکرد. | ||
− | + | ||
− | + | ||
توجه به افراد محروم و بی بضاعت، او با همان حقوق ناچیز خود بارها مشاهده شد مبالغی را به کمیته امداد امام (ره) پرداخت می کرد و بعضاً وسایل و کالاهایی می خرید و برای افراد مستضعف می فرستاد. | توجه به افراد محروم و بی بضاعت، او با همان حقوق ناچیز خود بارها مشاهده شد مبالغی را به کمیته امداد امام (ره) پرداخت می کرد و بعضاً وسایل و کالاهایی می خرید و برای افراد مستضعف می فرستاد. | ||
− | |||
− | |||
نظم و ترتیب را دوست می داشت، ایشان هر موقع به خانه برمی گشت نسبت به منظم کردن وسایل و مرتب نمودن خانه اقدام می کرد، حتی داخل منزل پدر و مادر و برادران را نیز مرتب می کرد و دیگران را هم به این امر تشویق و ترغیب نموده و خودش نیز کمک می کرد. | نظم و ترتیب را دوست می داشت، ایشان هر موقع به خانه برمی گشت نسبت به منظم کردن وسایل و مرتب نمودن خانه اقدام می کرد، حتی داخل منزل پدر و مادر و برادران را نیز مرتب می کرد و دیگران را هم به این امر تشویق و ترغیب نموده و خودش نیز کمک می کرد. | ||
سطر ۱۱۷: | سطر ۷۲: | ||
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
− | + | ||
بسم الله الرحمن الرحیم | بسم الله الرحمن الرحیم | ||
سطر ۱۲۹: | سطر ۸۴: | ||
*وصیت در مورد رهبر | *وصیت در مورد رهبر | ||
− | + | ||
یکی این که ای برادران و خواهران مسلمان به قرآن توجه بیشتری بکنید و قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید که رضای خدا در آن است. دوم این که به ندای رهبرتان که حسین زمان است لبیک بگویید و طوری با او رفتار نکنید که امت امام حسن با او کردند یعنی رهبرتان این حسین زمانتان را تنها بگذارید که مجبور شود با دشمنان اسلام صلح کند. | یکی این که ای برادران و خواهران مسلمان به قرآن توجه بیشتری بکنید و قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید که رضای خدا در آن است. دوم این که به ندای رهبرتان که حسین زمان است لبیک بگویید و طوری با او رفتار نکنید که امت امام حسن با او کردند یعنی رهبرتان این حسین زمانتان را تنها بگذارید که مجبور شود با دشمنان اسلام صلح کند. | ||
سطر ۱۳۷: | سطر ۹۲: | ||
*وصیت به صبر و مقاومت | *وصیت به صبر و مقاومت | ||
− | + | ||
در آیات ۱۵۳و۱۵۴همین سوره خدا به اهل ایمان می گوید در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت را پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است | در آیات ۱۵۳و۱۵۴همین سوره خدا به اهل ایمان می گوید در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت را پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است | ||
سطر ۱۴۹: | سطر ۱۰۴: | ||
*وصیت به خانواده | *وصیت به خانواده | ||
− | + | ||
در پایان به پدر و مادرم و خواهرم و برادرانم و همسرم و فرزندانم عرض می کنم که بنده خیلی شماها را دوست داشتم و می خواستم پیش شما بمانم و چند روز دیگر به زندگی دنیا که ارزشی هم ندارد ادامه دهم ولی دیدم الان دیگر وقت توی خانه ماندن نیست و اگر بنا باشد همه توی خانه ها بنشینند دشمن اسلام خواهد آمد و اسلام را از ما خواهد گرفت, قرآن را از ما خواهد گرفت و ظلم و فساد را شروع خواهد کرد وما باید زیر ستم ستمگران باشیم و از طرفی فکر کردم که پیرو سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) هستم که می فرماید: | در پایان به پدر و مادرم و خواهرم و برادرانم و همسرم و فرزندانم عرض می کنم که بنده خیلی شماها را دوست داشتم و می خواستم پیش شما بمانم و چند روز دیگر به زندگی دنیا که ارزشی هم ندارد ادامه دهم ولی دیدم الان دیگر وقت توی خانه ماندن نیست و اگر بنا باشد همه توی خانه ها بنشینند دشمن اسلام خواهد آمد و اسلام را از ما خواهد گرفت, قرآن را از ما خواهد گرفت و ظلم و فساد را شروع خواهد کرد وما باید زیر ستم ستمگران باشیم و از طرفی فکر کردم که پیرو سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) هستم که می فرماید: |
نسخهٔ ۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۳
زندگینامه
سال ۱۳۴۱ در روستای ورزگ نزدیک قاین و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در شرایطی بسیار سخت و دشوار گذراند. در این دوران جو خفقان و هولناک حکومت پهلوی بر تمام نقاط کشور اسلامی سایه افکنده بود. خانواده هایی مثل فروزان نژاد که فرزندشان در لباس مقدس روحانیت بود، مشکلات بیشتری داشت. وضعیت اقلیمی آن زمان که خشکسالی در قاینات بود، برمشکلات می افزود. به خصوص برای خانواده هایی که منبع درآمدی غیر از کشاورزی و دامداری نداشتند. پدر خانواده در طول سال حداقل شش ماه را از خانه و کاشانه دور بود و به شهرهای تهران، ورامین و قزوین سفر می کرد تا از راه کارگری هزینه زندگی را تامین نماید.
عباس از کوچکی علاقه زیادی به فراگیری علوم قرآنی داشت. او با کمک پدر بزرگش مرحوم حسن، توانست قبل از رسیدن به سن هفت سالگی روان خوانی قرآن را فرا گیرد. از کودکی پاکی و طهارت را رعایت می کرد و اکثر اوقات بیکاری خود را با قرآن و نماز و دعا و نیایش سپری می کرد.
عباس تحصیلات دوران ابتدایی را در مدرسه روستای ورزگ با موفقیت به پایان رساند و به خاطر این که در آن دوران مدرسه راهنمایی نبود و وضعیت مالی خانواده در حدی نبود که ایشان بتواند در شهر ادامه تحصیل بدهد، ترک تحصیل نمود و با دیگر اعضای خانواده به کار کشاورزی و قالی بافی مشغول شد.
دوران نوجوانی عباس در زادگاهش سپری شد در حالی که به صورت جدی به احکام دین پای بند بود تا آن حد که اهالی محل او را به عنوان یک جوان متدین و پرهیز کار و با صداقت می شناختند و مورد علاقه همه بود.
بعد پیروزی انقلاب، اوقبل از موعد مقرر داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی عازم جبهه شد. پس از چند ماه حضور در جبهه در عملیات آزاد سازی کرخه کور شرکت کرد.بعد از آزاد سازی، این منطقه کرخه نور نامیده شد. عباس در این عملیات مورد اصابت موج انفجار گلوله توپ قرار گرفت و به شدت دچار موج گرفتگی شد. او شش ماه در بیمارستان های ارتش در تهران و مشهد بستری بود. به خاطر این مجروحیت شدید از خدمت سربازی معاف شد. معافیت از سربازی بهترین بهانه بود تا عباس را از میادین جنگ دور کند اما او بلافاصله پس از بهبودی دوباره از طریق بسیج عازم جبهه شد.
پس از چند نوبت حضور در جبهه به عضویت رسمی سپاه درآمد. بعد از ورود به سپاه با جدیت بیشتری در جبهه حضور یافت. عباس ۶۳ ماه در جبهه حضور داشت.
بقیه ایام جنگ را یا در بیمارستان بستری بود تا مجروحیت هایش را درمان کند ویا مشغول آموزش های تخصصی نظامی بود.
عباس در بیشترعملیات در خطوط مقدم جبهه به عنوان فرمانده گروهان خط شکن و یا مسئولیت دیگر شرکت داشت. سه بار مجروح شد . یک بار در بیمارستان اهواز بود وپس از بهبودی به خط برگشت و حتی به خانواده هم اطلاع نداد که مجروح شده است.
در سال ۱۳۶۲ ازدواج نمود که حاصل این ازدواج ۴ فرزند به نام های مریم، یونس، زکیه و حسین می باشد.
عباس توسط کمیسیون پزشکی به عنوان جانباز شناخته شد و از کارهای رزمی و معاف شد اما برگه های کمیسیون پزشکی را به کسی نشان نداد و اصرار می کرد که من هیچ مشکلی ندارم.
پس از اتمام جنگ تحمیلی دوره آموزش چتربازی و دوره مقدماتی عالی پیاده را با موفقیت عالی به پایان رساند.
بعد از جنگ به مبارزه با اشرار و ضد انقلاب رفت. اودر استان سیستان و بلوچستان ، کویر کرمان، مرز نهبندان، زیر کوه قاین، تایباد و تربت جام، با روحیه فوق العاده مثل زمان جنگ به مبارزه با قاقچیان مواد مخدر واشراری که در صدد ایجاد مزاحمت برای مردم بودند، پرداخت.
چند ویژگی مهم در زندگی عباس وجود داشت که قابل ملاحظه است:
او شدیداً به نماز اول وقت علاقه داشت و دیگران را هم تشویق می کرد و بنابه گفته همرزمانش در گردان المهدی، عباس در سطح تیپ سه انصار بیشترین اهمیت را به نماز می داد. در منزل نماز را به جماعت اقامه می کرد، خودش پیش نماز بود و همسر و فرزندان به او اقتدا می کردند.
از خوردن هرگونه لقمه شبهه ناک خودداری می کرد و نسبت به پرداخت خمس و زکات آن چنان دقیق بود که حتی مقدار باقی مانده نفت داخل بخاری و چراغ را حساب کرده و خمس آن را پرداخت می کرد.
تا جایی که در توان داشت دوستان و همکاران و بستگان را امر به معروف می کرد و دیگران را از کارهای بیهوده و لهو و لعب نهی می کرد. به خصوص نهی از غیبت در هر جلسه که صحبت به غیبت کشیده می شد؛ ایشان بلافاصله افراد را نهی می کرد. اگر جلسه طوری می شد که امکان پذیرفتن حرف ایشان وجود نداشت جلسه را ترک می کرد.
هرگز مشاهده نشد ایشان یک کلمه دروغ گفته باشد. به شوخی هم دروغ نمی گفت. تلاش و جدیت در هر امری اعم از کار و تحصیل، به عنوان مثال ایشان با مدرک پنجم ابتدایی در سال ۱۳۶۲ وارد سپاه شد. در جبهه و پشت جبهه ایام فراغت را درس می خواند و توانست دیپلم را از آموزش و پرورش قاین اخذ نماید و دوران کاردانی را از دانشکده افسری امام حسین (ع) اخذ نمود.
کم توقع بود، او هرگز در مقابل کارهای خودش از کسی توقعی نداشت و خود را از کسی طلبکار نمی دانست. با همان سوابق رزمی همیشه خود را به انقلاب بدهکار می دانست و اگر مسئولی با دوستی اصرار می کرد که اگر کاری دارید، مشکل دارید، بگویید انجام دهیم. او فقط یک کلمه می گفت: برای بنده دعا کنید که خدا مرا به حضور بپذیرد. این جمله پایان حرف او و جمله پایان نامه های او در زمان جنگ و در زمان مبارزه با اشرار بود که از خانواده و بستگان و روحانیون و مومنین و پدر و مادر درخواست می کرد که برایم دعا کنید که خدا مرا توفیق خدمت و عبادت و شهادت بدهد. او هرگز از کمبودها و مشکلات زندگی حتی یک کلمه گلایه نکرد.
توجه به افراد محروم و بی بضاعت، او با همان حقوق ناچیز خود بارها مشاهده شد مبالغی را به کمیته امداد امام (ره) پرداخت می کرد و بعضاً وسایل و کالاهایی می خرید و برای افراد مستضعف می فرستاد.
نظم و ترتیب را دوست می داشت، ایشان هر موقع به خانه برمی گشت نسبت به منظم کردن وسایل و مرتب نمودن خانه اقدام می کرد، حتی داخل منزل پدر و مادر و برادران را نیز مرتب می کرد و دیگران را هم به این امر تشویق و ترغیب نموده و خودش نیز کمک می کرد. سرانجام پس از سال ها تلاش و مبارزه و جهاد و شهادت طلبی و به نحوی خالصانه این شهید عزیز به مصداق آیه شریفه:يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبَادِي. وَادْخُلِي جَنَّتِي، [۱]
- آماده پرواز شده بود.
محمد، برادر عباس روزهای آخر عمراو را چنین تعریف می کند: حالت روحی و معنوی شهید از عید سال ۱۳۷۸ مثل روز روشن واضح بود .برخورد و حرکات و صحبت هایی با پدر و مادر و برادران و خانواده داشت که در واقع وداع می کرد ولی ماها متوجه نبودیم. حالا متوجه می شویم که ایشان از قبل جواب مثبت خود را از معبود خود گرفته بود و به مصداق حدیث شریف: حاسبوا قبل ان تحاسبوا، [۲]
به حساب و کتاب و امور شرعی خود رسیدگی کرده بود قبل از آن که از او حساب بکشند خود را از همه جهات سبکبار کرده بود و تمام وصیت های خود را بازبان و عملاً به خانواده و بستگان منتقل کرده بود. در تاریخ ۲۰/۱/۱۳۷۸ برای آخرین بار عازم میدان مبارزه با اشرار وقاچاقچیان کوردل و نوکران سرسپرده اجانب گردید و در یک نبردی جانانه در عصر روز پنج شنبه ۲۶/۱/۱۳۷۸ همزمان با فرا رسیدن ماه محرم به استقبال کاروان شهدای کربلا رفت و با چهره بشاش که لبخند رضایت بر لبان چون ماهش نقش بسته بود به دیدار معبود شتافت و به آرزوی دیرینه خود رسید.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند صبوری پیش گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده و به سوی او رجوع خواهیم کرد. [۳]
با درود و سلام به پیشگاه ولی عصر (عج) و نائب بر حقش امام امت و تمام کسانی که در راه خدا گام برمی دارند. اینجانب عباس فروزان نژاد وصیت نامه ام را آغاز می کنم. من برای رضای خدا و برای این که انجام وظیفه کرده باشم نسبت به انقلاب اسلامی و حق خودم را ادا کرده باشم به دین مبین اسلام و قرآن و برای پر کردن سنگر خالی شهداهایی که به راه حق و حقیقت رفتند و مسئولیت را به ما واگذار کردند عازم جبهه های نورعلیه ظلمت شدمتا بلکه بتوانم پیام رسان پیام یک شهید باشم. در شان خود نمی ببینم و خیلی کوچکتر از آنم که پیامی داشته باشم برای امت حزب الله, ولی طبق وظیفه دو پیام کوچک را به عنوان تذکر یادآور می شوم .
- وصیت در مورد رهبر
یکی این که ای برادران و خواهران مسلمان به قرآن توجه بیشتری بکنید و قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید که رضای خدا در آن است. دوم این که به ندای رهبرتان که حسین زمان است لبیک بگویید و طوری با او رفتار نکنید که امت امام حسن با او کردند یعنی رهبرتان این حسین زمانتان را تنها بگذارید که مجبور شود با دشمنان اسلام صلح کند.
حالا یکی دو پیام و با سفارشی از زبان قرآن برایتان می گویم, امیدوارم که مورد رضای خدا واقع گردد انشاءالله.
خدا در قرآن سوره بقره آیه ۱۹۲ می فرماید با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه با آیین و دین خدا باشد. بنابراین ای مسلمانان از جنگ با بعثی های کافر یاوران یزید زمان صدام کافر خسته نشوید که انشاءالله بعد از آزادی کربلای معلا قدس عزیز را از چنگال کافران قسم خورده اسلام آزاد کنید.
- وصیت به صبر و مقاومت
در آیات ۱۵۳و۱۵۴همین سوره خدا به اهل ایمان می گوید در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت را پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است
[۴]
و آن کسی را که در راه خدا کشته می شود مرده نپندارید بلکه او زنده ابدیست و لیکن همه شما این حقیقت را درنخواهید یافت.
[۵]
و در باره کسانی که در راه خدا کشته شوند خدا با آنها معامله می کند و چه معامله ای بالاتر از این که طرف حساب انسان خدا باشد و خدا در سوره توبه آیه ۱۱۰ می فرماید: بهاء خون کسی که در راه من کشته شود بهشت است و این وعده قطعی خداست و از خدا باوفاتر کیست و ما باید به این یقین داشته باشیم.
[۶]
- وصیت به خانواده
در پایان به پدر و مادرم و خواهرم و برادرانم و همسرم و فرزندانم عرض می کنم که بنده خیلی شماها را دوست داشتم و می خواستم پیش شما بمانم و چند روز دیگر به زندگی دنیا که ارزشی هم ندارد ادامه دهم ولی دیدم الان دیگر وقت توی خانه ماندن نیست و اگر بنا باشد همه توی خانه ها بنشینند دشمن اسلام خواهد آمد و اسلام را از ما خواهد گرفت, قرآن را از ما خواهد گرفت و ظلم و فساد را شروع خواهد کرد وما باید زیر ستم ستمگران باشیم و از طرفی فکر کردم که پیرو سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) هستم که می فرماید:
الا و انی لا اری الموت الا سعاده ولا الحیوه مع الظالمین المابرما. می فرماید: من مرگ را عین خوشبختی می دانم و زندگی با ستمگران را شکنجه ای دردناک؛ بنابراین زندگی وقتی به درد می خورد که انسان در راه خدا آزاد باشد و مزاحمی در راه خدا نداشته باشد و اگر بنا باشد ستمگران و ظالمان و کافران و منافقین بر زندگی اسلامی ما مسلط شوند در این صورت مردن بهتر از زنده بودن است چون برای مسلمان ننگ است که با ستمگر زندگی بکند و از این که حق شما پدر و مادرم و همسرم را اداء نکردم مرا ببخشید و برایم از تمام دوستان و رفیقان و آشنایان و اقوام و همسایگان و تمام اهل ورزگ حلالیت بگیرید و برای بنده زیاد گریه و زاری نکنید فقط به فکر خودتان باشید که قیامتی در پیش دارید و آن روز, روز حساب است.
ضمناً اگر خدا به حقیر توفیق داد که در جبهه های حقش شهید شدم و جنازه ام برگشت محل دفن روستایمان ورزگ خواهد بود.
التماس دعا دارم از جمیع مومنین برای نصرت اسلام . عباس فروزان نژاد
پانویس
[ویرایش]
۱. ↑ فجر(۸۹)آیات۲۷تا۳۰ ۲. ↑ پایگاه اطلاع رسانی حوزه ۳. ↑ بقره(۲)آیه۱۵۵ ۴. ↑ بقره(۲)آیه۱۵۳ ۵. ↑ بقره(۲)آیه۱۵۴ ۶. ↑ توبه(۹)آیه۱۱۱
ردههای این صفحه : شهیدان 1378 | شهیدان استان خراسان جنوبی | شهیدان سپاه | شهیدان لشکرنصر | شهیدان مبارزه با قاچاق موادمخدر | شهیدان متولد1341 | شهیدان ورزگ | فرماندهان شهید