شهیدفرامرزابدال: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «شهید فرامرز ابدالی تاریخ تولد :1342/08/01 تاریخ شهادت : 1361/03/07 محل شهادت : نامشخص مح...» ایجاد کرد) |
Beiranvand97 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ||
تاریخ تولد :1342/08/01 | تاریخ تولد :1342/08/01 | ||
+ | |||
+ | |||
تاریخ شهادت : 1361/03/07 | تاریخ شهادت : 1361/03/07 | ||
+ | |||
+ | |||
محل شهادت : نامشخص | محل شهادت : نامشخص | ||
+ | |||
+ | |||
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا | محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا | ||
− | زندگینامه | + | |
− | سلام بر يگانه پرچم دار مهدي امام خميني . وقتي كه به دريچه گلزار خونين ايران مي نگري به آرامي مي نشيني و تا آن سوي جهان نور لبخند و رهبر مي تابد استوره هاي شهادت فرزندان ابراهيم پيروان محمد (ص) عاشقان خط سرخ حسيني سربازان گمنام اسلام و مريدان حضرت بقية الله ونائب بر حق او خميني كبير چگونه حيات را به بازي گرفته اند و سرمست عشقند . عاشقان الله و عاشقان مكتب و عاشقان سالار شهيدان مي روند و به قبيله نور مي پيوندند و نور افشاني مي كنند خون سالار شهيدان پيروان روح خدا بيرق سرخ نهضت خونين را بر دوش گرفته اند و مي روند تا به خونخواهي حسين (ع) بر نيروهاي تجاوزگر و كافر يزيد زمان يورش آورده و با الهام از نام موذن زينب (ع) اين شاهد شهادت شهيدان كربلا پيامبر خون سالار شهيدان با قدرت و سلابت هرچه بيشتر پيش مي روند خدايا تو بنگر كه چگونه عاشقانه براي حفظ ارزشهاي والاي اسلامي اين چنين راهت گرانبها ترين دارايي خويش را طبق اخلاص نهاده و تقديم مي كنند. فرامرز ابدالي در سال 1342 در مهرآباد جنوبي از توابع تهران بدنيا آمد و از كودكي فعال و كوشا بود هيچ مصيبتي نمي توانست در روحيه او تزلزلي بوجود آورد از عطوفت و مهر وافري برخوردار بود خلاصه من هم كه با كارگري و مشقت زياد براي رفع نيازمنديهاي خانواده ام تلاش مي كردم تا آنها تا حدود كمي زندگي خود را بگذرانند من در راه رفع نيازمنديهاي خانواده ام دشواريها را براي خود سهل مي ساختم خلاصه با اين وضع فقيرانه زندگي ما مي گذشت تا آنجا كه مدرسه گذاشت اما زياد نمي توانست در درسهايش موفق باشد . روز 12 بهمن 1357 فرارسيد فرامرز قبل از اين روز نيز در انقلاباتي كه ملت محروم براي برقراري حق و آزادي انجام مي دادند شركت مي كرد و شبها درس خوانده و صبحها در تظاهرات شركت مي كرد خلاصه بعد از انقلاب فرامرز براي امرار معاش و براي كمك به من در رفع مايحتاج خانواده مسئول كار شد و با فعاليت تمام شروع به كار كرد او با محبت و علاقه تمام به خاطر راحتي و آسايش پدر و مادر و خواهر و برادرانش كار مي كرد با بچه ها به مهرباني رفتار مي كرد او روزها كار مي كرد و شبها به تدريس مي پرداخت . روزها مانند برگ پاييزي پشت سر هم مي گذشت فرامرز در بسيج نيز فعاليت داشت و علاقه زيادي به كمك براي انقلاب اسلامي داشت او عقيده داشت كه ما بايد پاسدار اين انقلاب باشيم و از آن به نفع احسن حراست نماييم و بالاخره در سال 1360 براي سربازي در راه اسلام به جبهه رفت و در مدت سه ماه در پادگان لويزان تعليم ديد و بعد عازم نبرد با كفر پيشه گان كافر گشت و بعد از تقريباً يك ماه و خورده اي شهادت اين با ظلم و كفر باطل آوردند او قبل از شهادتش نامه هايي براي ما ارسال نمود و در همه آنها از روحيه سرشار از ايمان رزمندگان سخن گفته بود و اينكه چگونه رزمندگان حماسه مي آفريدند و خود او نيز در يكي از اين حماسه ها و جانفشانيها جان به جان آفرين تسليم كرد " انالله و انا اليه راجعون" با درود فراوان بر پويندگان راه حق و فضيلت اينجانب حسن ابدالي پدر شهيد فرامرز ابدالي زندگينامه برادر شهيد فرامرز ابدالي به سال 1342 در يكي از خانه هاي كوچك مهرآباد جنوبي در خانواده اي بسيار كم درآمد كودكي تولد يافت كه فرامرز نام گرفت . فرامرز با سرزندگي رفته رفته رشد يافت تا گام به دبستان نهاد در اين مدت پدر وي با تلاش زندگي خانواده را با كار خود اندكي تامين مينمود اما فرامرز با آگاهي از اين موضوع در نزد خويشتن نتوانست اينچنين تحمل نمايد و خود نيز از همان كودكي آغاز به كار كرد بهمين دليل از تحصيلات خود موفقيت چنداني نداشت. همگام با ديگر برادران و خواهران نهضت اسلامي را از بدو حركتش ياري نمود تا با ثمر رسيدنش ريشه هاي ظلم بركنده و شكوفه نوپاي جمهوري اسلامي بر جاي آن نشيند در دوران انقلاب شبها را بتحصيل پرداخته و روزها در تظاهرات و ديگر فعاليتها برعليه ستم شركت فعالانه ميكرد . فعاليت گسترده خويش را بعد از حصول نتيجه انقلاب با شركت در رساندن و مايحتاج عمومي مردم وكمك به اهالي محل همچنين عضويت در بسيج ادامه داد ودر خلال اين مدت با محبت و علاقه تمام بخاطر آسايش پدر و مادر و خواهر و برادرانش با جديت كار ميكرد . عشق و علاقه وافر وي نسبت به حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلابي و نظرش مبني بر اينكه ما همه بايد پاسدار انقلاب باشيم بالاخره در سال 1360 در صورتيكه هنوز مدت 6 ماه به اعزامش مانده بود وي را به جبهه كشاند . بعد از تسليم اسلحه به مدت 3 ماه در پادگان لويزان عازم جبهه هاي نبرد شد و خود را در مصاف با دشمن كافر رودررو قرار داد.همواره شهيد فرامرز سخن از روحيه والاي رزمندگان و قدرت ايثارگري و جانفشانيهاي آنان در سنگر ها سخن ميراند كه طولي نكشيد خود حماسه اي جاودان آفريد و نام فرامرز در تاريخ سرخ تشيع بهمراه ديگر شهدا بر لوح زرين حوادث با خطي زيبا حك شد. آري عاشقانه از گذر زمان پيشي گرفت و شهد گواراي شهادت را با علم به آيه انا لله و انا اليه راجعون برگ تدريجي و طبيعي برتر شمرد و در شهر خونين نداي حق را لبيك گفته و دعوت حق را اجابت نمود. چهره كاركرده اش در آميخته شهادت گواه اين مطلب كه الله عاشقان خود را از ميان مستضعفين و رنج كشيدگان جامعه برخواهد گزيد | + | |
+ | ==زندگینامه== | ||
+ | سلام بر يگانه پرچم دار مهدي امام خميني . وقتي كه به دريچه گلزار خونين ايران مي نگري به آرامي مي نشيني و تا آن سوي جهان نور لبخند و رهبر مي تابد استوره هاي شهادت فرزندان ابراهيم پيروان محمد (ص) عاشقان خط سرخ حسيني سربازان گمنام اسلام و مريدان حضرت بقية الله ونائب بر حق او خميني كبير چگونه حيات را به بازي گرفته اند و سرمست عشقند . | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | عاشقان الله و عاشقان مكتب و عاشقان سالار شهيدان مي روند و به قبيله نور مي پيوندند و نور افشاني مي كنند خون سالار شهيدان پيروان روح خدا بيرق سرخ نهضت خونين را بر دوش گرفته اند و مي روند تا به خونخواهي حسين (ع) بر نيروهاي تجاوزگر و كافر يزيد زمان يورش آورده و با الهام از نام موذن زينب (ع) اين شاهد شهادت شهيدان كربلا پيامبر خون سالار شهيدان با قدرت و سلابت هرچه بيشتر پيش مي روند خدايا تو بنگر كه چگونه عاشقانه براي حفظ ارزشهاي والاي اسلامي اين چنين راهت گرانبها ترين دارايي خويش را طبق اخلاص نهاده و تقديم مي كنند. فرامرز ابدالي در سال 1342 در مهرآباد جنوبي از توابع تهران بدنيا آمد و از كودكي فعال و كوشا بود هيچ مصيبتي نمي توانست در روحيه او تزلزلي بوجود آورد از عطوفت و مهر وافري برخوردار بود خلاصه من هم كه با كارگري و مشقت زياد براي رفع نيازمنديهاي خانواده ام تلاش مي كردم تا آنها تا حدود كمي زندگي خود را بگذرانند من در راه رفع نيازمنديهاي خانواده ام دشواريها را براي خود سهل مي ساختم خلاصه با اين وضع فقيرانه زندگي ما مي گذشت تا آنجا كه مدرسه گذاشت اما زياد نمي توانست در درسهايش موفق باشد . | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | روز 12 بهمن 1357 فرارسيد فرامرز قبل از اين روز نيز در انقلاباتي كه ملت محروم براي برقراري حق و آزادي انجام مي دادند شركت مي كرد و شبها درس خوانده و صبحها در تظاهرات شركت مي كرد خلاصه بعد از انقلاب فرامرز براي امرار معاش و براي كمك به من در رفع مايحتاج خانواده مسئول كار شد و با فعاليت تمام شروع به كار كرد او با محبت و علاقه تمام به خاطر راحتي و آسايش پدر و مادر و خواهر و برادرانش كار مي كرد با بچه ها به مهرباني رفتار مي كرد او روزها كار مي كرد و شبها به تدريس مي پرداخت . | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | روزها مانند برگ پاييزي پشت سر هم مي گذشت فرامرز در بسيج نيز فعاليت داشت و علاقه زيادي به كمك براي انقلاب اسلامي داشت او عقيده داشت كه ما بايد پاسدار اين انقلاب باشيم و از آن به نفع احسن حراست نماييم و بالاخره در سال 1360 براي سربازي در راه اسلام به جبهه رفت و در مدت سه ماه در پادگان لويزان تعليم ديد و بعد عازم نبرد با كفر پيشه گان كافر گشت و بعد از تقريباً يك ماه و خورده اي شهادت اين با ظلم و كفر باطل آوردند او قبل از شهادتش نامه هايي براي ما ارسال نمود و در همه آنها از روحيه سرشار از ايمان رزمندگان سخن گفته بود و اينكه چگونه رزمندگان حماسه مي آفريدند و خود او نيز در يكي از اين حماسه ها و جانفشانيها جان به جان آفرين تسليم كرد " انالله و انا اليه راجعون" با درود فراوان بر پويندگان راه حق و فضيلت اينجانب حسن ابدالي پدر شهيد فرامرز ابدالي زندگينامه برادر شهيد فرامرز ابدالي به سال 1342 در يكي از خانه هاي كوچك مهرآباد جنوبي در خانواده اي بسيار كم درآمد كودكي تولد يافت كه فرامرز نام گرفت . | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | فرامرز با سرزندگي رفته رفته رشد يافت تا گام به دبستان نهاد در اين مدت پدر وي با تلاش زندگي خانواده را با كار خود اندكي تامين مينمود اما فرامرز با آگاهي از اين موضوع در نزد خويشتن نتوانست اينچنين تحمل نمايد و خود نيز از همان كودكي آغاز به كار كرد بهمين دليل از تحصيلات خود موفقيت چنداني نداشت. همگام با ديگر برادران و خواهران نهضت اسلامي را از بدو حركتش ياري نمود تا با ثمر رسيدنش ريشه هاي ظلم بركنده و شكوفه نوپاي جمهوري اسلامي بر جاي آن نشيند در دوران انقلاب شبها را بتحصيل پرداخته و روزها در تظاهرات و ديگر فعاليتها برعليه ستم شركت فعالانه ميكرد . | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | فعاليت گسترده خويش را بعد از حصول نتيجه انقلاب با شركت در رساندن و مايحتاج عمومي مردم وكمك به اهالي محل همچنين عضويت در بسيج ادامه داد ودر خلال اين مدت با محبت و علاقه تمام بخاطر آسايش پدر و مادر و خواهر و برادرانش با جديت كار ميكرد . عشق و علاقه وافر وي نسبت به حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلابي و نظرش مبني بر اينكه ما همه بايد پاسدار انقلاب باشيم بالاخره در سال 1360 در صورتيكه هنوز مدت 6 ماه به اعزامش مانده بود وي را به جبهه كشاند . | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | بعد از تسليم اسلحه به مدت 3 ماه در پادگان لويزان عازم جبهه هاي نبرد شد و خود را در مصاف با دشمن كافر رودررو قرار داد.همواره شهيد فرامرز سخن از روحيه والاي رزمندگان و قدرت ايثارگري و جانفشانيهاي آنان در سنگر ها سخن ميراند كه طولي نكشيد خود حماسه اي جاودان آفريد و نام فرامرز در تاريخ سرخ تشيع بهمراه ديگر شهدا بر لوح زرين حوادث با خطي زيبا حك شد. آري عاشقانه از گذر زمان پيشي گرفت و شهد گواراي شهادت را با علم به آيه انا لله و انا اليه راجعون برگ تدريجي و طبيعي برتر شمرد و در شهر خونين نداي حق را لبيك گفته و دعوت حق را اجابت نمود. چهره كاركرده اش در آميخته شهادت گواه اين مطلب كه الله عاشقان خود را از ميان مستضعفين و رنج كشيدگان جامعه برخواهد گزيد | ||
منبع:سایت شهدای ارتش | منبع:سایت شهدای ارتش |
نسخهٔ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۰
تاریخ تولد :1342/08/01
تاریخ شهادت : 1361/03/07
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
زندگینامه
سلام بر يگانه پرچم دار مهدي امام خميني . وقتي كه به دريچه گلزار خونين ايران مي نگري به آرامي مي نشيني و تا آن سوي جهان نور لبخند و رهبر مي تابد استوره هاي شهادت فرزندان ابراهيم پيروان محمد (ص) عاشقان خط سرخ حسيني سربازان گمنام اسلام و مريدان حضرت بقية الله ونائب بر حق او خميني كبير چگونه حيات را به بازي گرفته اند و سرمست عشقند .
عاشقان الله و عاشقان مكتب و عاشقان سالار شهيدان مي روند و به قبيله نور مي پيوندند و نور افشاني مي كنند خون سالار شهيدان پيروان روح خدا بيرق سرخ نهضت خونين را بر دوش گرفته اند و مي روند تا به خونخواهي حسين (ع) بر نيروهاي تجاوزگر و كافر يزيد زمان يورش آورده و با الهام از نام موذن زينب (ع) اين شاهد شهادت شهيدان كربلا پيامبر خون سالار شهيدان با قدرت و سلابت هرچه بيشتر پيش مي روند خدايا تو بنگر كه چگونه عاشقانه براي حفظ ارزشهاي والاي اسلامي اين چنين راهت گرانبها ترين دارايي خويش را طبق اخلاص نهاده و تقديم مي كنند. فرامرز ابدالي در سال 1342 در مهرآباد جنوبي از توابع تهران بدنيا آمد و از كودكي فعال و كوشا بود هيچ مصيبتي نمي توانست در روحيه او تزلزلي بوجود آورد از عطوفت و مهر وافري برخوردار بود خلاصه من هم كه با كارگري و مشقت زياد براي رفع نيازمنديهاي خانواده ام تلاش مي كردم تا آنها تا حدود كمي زندگي خود را بگذرانند من در راه رفع نيازمنديهاي خانواده ام دشواريها را براي خود سهل مي ساختم خلاصه با اين وضع فقيرانه زندگي ما مي گذشت تا آنجا كه مدرسه گذاشت اما زياد نمي توانست در درسهايش موفق باشد .
روز 12 بهمن 1357 فرارسيد فرامرز قبل از اين روز نيز در انقلاباتي كه ملت محروم براي برقراري حق و آزادي انجام مي دادند شركت مي كرد و شبها درس خوانده و صبحها در تظاهرات شركت مي كرد خلاصه بعد از انقلاب فرامرز براي امرار معاش و براي كمك به من در رفع مايحتاج خانواده مسئول كار شد و با فعاليت تمام شروع به كار كرد او با محبت و علاقه تمام به خاطر راحتي و آسايش پدر و مادر و خواهر و برادرانش كار مي كرد با بچه ها به مهرباني رفتار مي كرد او روزها كار مي كرد و شبها به تدريس مي پرداخت .
روزها مانند برگ پاييزي پشت سر هم مي گذشت فرامرز در بسيج نيز فعاليت داشت و علاقه زيادي به كمك براي انقلاب اسلامي داشت او عقيده داشت كه ما بايد پاسدار اين انقلاب باشيم و از آن به نفع احسن حراست نماييم و بالاخره در سال 1360 براي سربازي در راه اسلام به جبهه رفت و در مدت سه ماه در پادگان لويزان تعليم ديد و بعد عازم نبرد با كفر پيشه گان كافر گشت و بعد از تقريباً يك ماه و خورده اي شهادت اين با ظلم و كفر باطل آوردند او قبل از شهادتش نامه هايي براي ما ارسال نمود و در همه آنها از روحيه سرشار از ايمان رزمندگان سخن گفته بود و اينكه چگونه رزمندگان حماسه مي آفريدند و خود او نيز در يكي از اين حماسه ها و جانفشانيها جان به جان آفرين تسليم كرد " انالله و انا اليه راجعون" با درود فراوان بر پويندگان راه حق و فضيلت اينجانب حسن ابدالي پدر شهيد فرامرز ابدالي زندگينامه برادر شهيد فرامرز ابدالي به سال 1342 در يكي از خانه هاي كوچك مهرآباد جنوبي در خانواده اي بسيار كم درآمد كودكي تولد يافت كه فرامرز نام گرفت .
فرامرز با سرزندگي رفته رفته رشد يافت تا گام به دبستان نهاد در اين مدت پدر وي با تلاش زندگي خانواده را با كار خود اندكي تامين مينمود اما فرامرز با آگاهي از اين موضوع در نزد خويشتن نتوانست اينچنين تحمل نمايد و خود نيز از همان كودكي آغاز به كار كرد بهمين دليل از تحصيلات خود موفقيت چنداني نداشت. همگام با ديگر برادران و خواهران نهضت اسلامي را از بدو حركتش ياري نمود تا با ثمر رسيدنش ريشه هاي ظلم بركنده و شكوفه نوپاي جمهوري اسلامي بر جاي آن نشيند در دوران انقلاب شبها را بتحصيل پرداخته و روزها در تظاهرات و ديگر فعاليتها برعليه ستم شركت فعالانه ميكرد .
فعاليت گسترده خويش را بعد از حصول نتيجه انقلاب با شركت در رساندن و مايحتاج عمومي مردم وكمك به اهالي محل همچنين عضويت در بسيج ادامه داد ودر خلال اين مدت با محبت و علاقه تمام بخاطر آسايش پدر و مادر و خواهر و برادرانش با جديت كار ميكرد . عشق و علاقه وافر وي نسبت به حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلابي و نظرش مبني بر اينكه ما همه بايد پاسدار انقلاب باشيم بالاخره در سال 1360 در صورتيكه هنوز مدت 6 ماه به اعزامش مانده بود وي را به جبهه كشاند .
بعد از تسليم اسلحه به مدت 3 ماه در پادگان لويزان عازم جبهه هاي نبرد شد و خود را در مصاف با دشمن كافر رودررو قرار داد.همواره شهيد فرامرز سخن از روحيه والاي رزمندگان و قدرت ايثارگري و جانفشانيهاي آنان در سنگر ها سخن ميراند كه طولي نكشيد خود حماسه اي جاودان آفريد و نام فرامرز در تاريخ سرخ تشيع بهمراه ديگر شهدا بر لوح زرين حوادث با خطي زيبا حك شد. آري عاشقانه از گذر زمان پيشي گرفت و شهد گواراي شهادت را با علم به آيه انا لله و انا اليه راجعون برگ تدريجي و طبيعي برتر شمرد و در شهر خونين نداي حق را لبيك گفته و دعوت حق را اجابت نمود. چهره كاركرده اش در آميخته شهادت گواه اين مطلب كه الله عاشقان خود را از ميان مستضعفين و رنج كشيدگان جامعه برخواهد گزيد
منبع:سایت شهدای ارتش