شهید حسن بهشتی محمودی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) (←خاطرات) |
|||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
+ | *شب قبل از تولد حسن در خانه بودم که درد من شروع شد و اتفا قا " همان مو قع عموی بچه ها در منزل بود و چون من نمی خواستم که او متو جه شود لذا دست خودم را روی شکمم گذاشتم وگفتم : امشب بیرون نیا . بعد از آن درد من قطع شد وروز بعد حسن به دنیا آمد.آن موقع پدرش مأموریت بود. چند روز بعد از تولد حسن پدرش با جعبه شیرینی وارد خانه شد . اطرافیان به او گفتند :باید دو جعبه شیرینی بگیری چون که یکی برای تولد پسرت ویکی برای اینکه او ختنه شده به دنیا آمده است. | ||
− | + | *حسن سنش کم بود که مادرش مریض شده بود و دکترها او را جواب کرده بودند حسن کنار مادرش بود و فهمید که مادر از چه نگران است او به مادرش گفت: نگران مباش من خودم خواهر و برادرها را سر و سامان می دهم همان زمان دکتری بود که به روش سنتی درمان می کرد دکتر به من گفت: همسر تو مرگش فرا رسیده است و نمی توانم هیچ ادعایی برای زنده بودنش بدهم و برگه ای به من بده که در آن قید شده باشد که شما هیچ ادعایی برای زنده بودن همسرتان نداشته باشید و پائین آن را امضاء کنید و من خودم درمان می کنم و توکل شما فقط باید به خدا باشد بعد از آن به روش سنتی شروع به درمان کرد بعد از دو روز مادرش خوب شد و ما این را به خاطر شکسته شدن دل حسن می دانیم که باعث شد مادرش شفا پیدا کند.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=4406 سایت یاران رضا]</ref> | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۱۴
تاریخ تولد : 1347/12/20 نام : حسن محل تولد : مشهد نام خانوادگی : بهشتیمحمودی تاریخ شهادت : 1365/10/24 نام پدر : عزیز مکان شهادت : شلمچه تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : بهشترضا
خاطرات
- شب قبل از تولد حسن در خانه بودم که درد من شروع شد و اتفا قا " همان مو قع عموی بچه ها در منزل بود و چون من نمی خواستم که او متو جه شود لذا دست خودم را روی شکمم گذاشتم وگفتم : امشب بیرون نیا . بعد از آن درد من قطع شد وروز بعد حسن به دنیا آمد.آن موقع پدرش مأموریت بود. چند روز بعد از تولد حسن پدرش با جعبه شیرینی وارد خانه شد . اطرافیان به او گفتند :باید دو جعبه شیرینی بگیری چون که یکی برای تولد پسرت ویکی برای اینکه او ختنه شده به دنیا آمده است.
- حسن سنش کم بود که مادرش مریض شده بود و دکترها او را جواب کرده بودند حسن کنار مادرش بود و فهمید که مادر از چه نگران است او به مادرش گفت: نگران مباش من خودم خواهر و برادرها را سر و سامان می دهم همان زمان دکتری بود که به روش سنتی درمان می کرد دکتر به من گفت: همسر تو مرگش فرا رسیده است و نمی توانم هیچ ادعایی برای زنده بودنش بدهم و برگه ای به من بده که در آن قید شده باشد که شما هیچ ادعایی برای زنده بودن همسرتان نداشته باشید و پائین آن را امضاء کنید و من خودم درمان می کنم و توکل شما فقط باید به خدا باشد بعد از آن به روش سنتی شروع به درمان کرد بعد از دو روز مادرش خوب شد و ما این را به خاطر شکسته شدن دل حسن می دانیم که باعث شد مادرش شفا پیدا کند.[۱]