شهید حسن توانا: تفاوت بین نسخهها
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
Kheyri9803 (بحث | مشارکتها) (←خاطرات) |
||
سطر ۱۴: | سطر ۱۴: | ||
• یادم هست یک مرتبه همسرم رفته بودند اسلحه از کمیته صحرایی بیاورند تا توی مسجد طلاب برای نگهبانی توزیع کنند. در بین راه باک بنزین ماشن سوراخ شد حال چکار شده بود خدا می داند. بنزین هایش می ریزد. خلاصه تا وقتی که درب چند خانه را میزنند تا ظرف نفتی را بگیرند و بنزینها را در ظرف بریزند ،خلاصه می بینند مقداری بنزین هدر رفته باور کنید این حسن آقای ما یک ماه خودش اسلحه ها را روی شانه اش از کمیته صحرایی تا بیست متری طلاب پیاده می آورد و می برد تا تلافی آن بنزین های هدر رفته را بکند. | • یادم هست یک مرتبه همسرم رفته بودند اسلحه از کمیته صحرایی بیاورند تا توی مسجد طلاب برای نگهبانی توزیع کنند. در بین راه باک بنزین ماشن سوراخ شد حال چکار شده بود خدا می داند. بنزین هایش می ریزد. خلاصه تا وقتی که درب چند خانه را میزنند تا ظرف نفتی را بگیرند و بنزینها را در ظرف بریزند ،خلاصه می بینند مقداری بنزین هدر رفته باور کنید این حسن آقای ما یک ماه خودش اسلحه ها را روی شانه اش از کمیته صحرایی تا بیست متری طلاب پیاده می آورد و می برد تا تلافی آن بنزین های هدر رفته را بکند. | ||
• با وجود اینکه ما سال 1351 ازدواج کرده بودیم و وضع اقتصادی ما نسبتا خوب بود، ولی شوهرم از اولین کسانی بود که جان خود را در کف اخلاص گذاشته و برای به پیروزی رساندن انقلاب شب و روز نمی شناخت. دائمن یا جلو منزل آیت الله شیرازی یا دانشگاه یا بیمارستان امام رضا (ع) بود بعد از پیروزی انقلاب نیز دائما خودش را در خدمت جهاد سازندگی و بسیج قرار داده بود کارش را تعطیل کرد و مغازه باز نمود تا بیشتر بتواند آزاد باشد و در اختیار بسیج و جهاد باشد.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=5368منبع سایت یاران رضا]</ref> | • با وجود اینکه ما سال 1351 ازدواج کرده بودیم و وضع اقتصادی ما نسبتا خوب بود، ولی شوهرم از اولین کسانی بود که جان خود را در کف اخلاص گذاشته و برای به پیروزی رساندن انقلاب شب و روز نمی شناخت. دائمن یا جلو منزل آیت الله شیرازی یا دانشگاه یا بیمارستان امام رضا (ع) بود بعد از پیروزی انقلاب نیز دائما خودش را در خدمت جهاد سازندگی و بسیج قرار داده بود کارش را تعطیل کرد و مغازه باز نمود تا بیشتر بتواند آزاد باشد و در اختیار بسیج و جهاد باشد.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=5368منبع سایت یاران رضا]</ref> | ||
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
+ | Image:5368.jpg | ||
+ | |||
+ | </gallery> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> |
نسخهٔ ۱۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۲۳
تاریخ تولد : 1328/01/01 نام : حسن محل تولد : مشهد نام خانوادگی : توانا تاریخ شهادت : 1366/01/18 نام پدر : عیسی مکان شهادت : تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : قابساز یگان خدمتی : گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
خاطرات
• یادم هست یک مرتبه همسرم رفته بودند اسلحه از کمیته صحرایی بیاورند تا توی مسجد طلاب برای نگهبانی توزیع کنند. در بین راه باک بنزین ماشن سوراخ شد حال چکار شده بود خدا می داند. بنزین هایش می ریزد. خلاصه تا وقتی که درب چند خانه را میزنند تا ظرف نفتی را بگیرند و بنزینها را در ظرف بریزند ،خلاصه می بینند مقداری بنزین هدر رفته باور کنید این حسن آقای ما یک ماه خودش اسلحه ها را روی شانه اش از کمیته صحرایی تا بیست متری طلاب پیاده می آورد و می برد تا تلافی آن بنزین های هدر رفته را بکند. • با وجود اینکه ما سال 1351 ازدواج کرده بودیم و وضع اقتصادی ما نسبتا خوب بود، ولی شوهرم از اولین کسانی بود که جان خود را در کف اخلاص گذاشته و برای به پیروزی رساندن انقلاب شب و روز نمی شناخت. دائمن یا جلو منزل آیت الله شیرازی یا دانشگاه یا بیمارستان امام رضا (ع) بود بعد از پیروزی انقلاب نیز دائما خودش را در خدمت جهاد سازندگی و بسیج قرار داده بود کارش را تعطیل کرد و مغازه باز نمود تا بیشتر بتواند آزاد باشد و در اختیار بسیج و جهاد باشد.[۱]