شهید حمید کشتدار: تفاوت بین نسخهها
Ghanbari9706 (بحث | مشارکتها) |
Kheyri9803 (بحث | مشارکتها) (←خاطرات) |
||
سطر ۴۳: | سطر ۴۳: | ||
− | <ref>[http | + | <ref>[http://ajashohada.ir/Home/Martyrdetails/22715 سایت شهدای ارتش]</ref> |
+ | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۹
شهید حمید کشتدار
تاریخ تولد : 1337/10/15 تاریخ شهادت : 1361/01/02
محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه : البرز - ساوجبلاغ - اجین ودوجین
زندگینامه
شهید حمید کشتزار از ابتدای تولد و دوران طفولیت در تهران بود. تحصیلات را تا مقطع دیپلم در رشته ی ریاضی فیزیک ادامه داد و به علت تعطیلی دانشگاه ها موفق به ثبت نام نشد. سپس چند سالی به شغل سیم کشی ساختمان و تعمیرات لوازم برقی مشغول بود. او بسيار خوش اخلاق، خوش برخورد، ايثارگر، مؤمن، متعهد و عاشق امام و اسلام بود.هميشه به والدينش احترام ميگذاشت. همه را دوست داشت و رفتار و كردارش بسيار پسنديده و زبانزد خاص و عام بود. او در دوران انقلاب در اكثر راهپيمايي ها و تظاهرات حضور داشت و پس از پيروزي انقلاب نيز هميشه در صحنه بود.
با شروع جنگ تحميلي با پوشيدن لباس شريف سربازي عازم جبهههاي جنگ حق عليه باطل گرديد و حماسهها آفريد.
شهید کشتزار متولد سال 1337 بود و برگه معافیت داشت اما با توافق پدر و مادرش و و با توجه به موقعیت و نیاز کشور به سرباز در میدان مبارزه با صدامیان کافر، داوطلبانه به خدمت سربازی رفت.
مدت 3 ماه در پادگان خرم آباد دوره آموزشی خود را طی نمود و پس از پایان دوره آموزشی مدت هفت ماه در نوسود یکی از جبهه های کردستان به انجام وظیفه مشغول شد. در چند جلسه در حملات شرکت کرد، از جمله جبهه های شهر طویله عراق؛ که یک گردان وارد شهر طویله شده بودند که به گفته شهید کشتزار حدود 40 نفر در این حمله شهید و چندین نفر هم زخمی شدند.
یکی از همرزمان شهید کشتزار به نام حسن گرگی که زخمی شده و قادر به حرکت نبوده حمید او را به مسافت پنج کیلومتر به پشت خود می گیرد که اسلحه خود را در آن مکان جا می گذارد و مجروح را به پایگاه که همان نوسود باشد، می رساند. مدتی اسلحه شهید مفقود گردید که در پی گیری و جستجو اسلحه خود را در پاوه پیدا می کند و برای این که شهید از خود گذشتگی نشان داده بود، مورد عفو قرار می گیرد.
پس از آن 25 روز مرخصی تشویقی به او داده بودند که به کرج آمد. 3 روز مانده بود به عید سال 1361 حمید تلگرافی به جبهه پاوه تماس گرفته و جواب داده بودند که تیپ خرم آباد به خوزستان در دشت عباس انتقال یافته که شما هم خودتان را برای حمله فتح المبین زود برسانید.
او دوباره به منزل آمد که با پدر و مادر خداحافظی نماید. مادر گفت: پسرم! یک شب مانده به عید، این یک روز را هم بمان و بعد از عید برو ولی حمید گفت: وجود من در جبهه بیشتر از اینجا مورد احتیاج است و یک روز مانده به عید حرکت کرد و روز اول فروردین سال 1361 خود را به تیپ خرم آباد واقع در دشت عباس رساند و به گفته همرزمانش به نام های اصغر و عبدالله، او شب حمله در آنجا حضور پیدا کرده بود. رفقایش به او گفته بودند که کشتزار شما جزء حمله نیستید، خودت را کنار بکش و بعد از حمله بیا. حمید در جواب گفته بود که من آمده ام در حمله شرکت کنم، شما خاطر جمع باشید، فردا من شهید می شوم.
در شب حمله جیپ 106 به سرپرستی شهید کشتزار با چهار سرباز که از پل کرخه تا دو کیلومتری امام زاده عباس پیش روی کرده بودند، در حین پیش روی در امام زاده عباس به تانک های عراقی برخورد می کنند و تحت محاصره تانک ها قرار می گیرند و آن چهار سرباز تا این که اوضاع را وخیم می بینند پا به فرار می گذارند. او هم چون فرماندهی توپ 106 را به عهده داشته و در حین درگیری جیپ شهید در گل فرو می رود و دیگر نمی تواند ماشین را تکان بدهد و مجبور می شودبه تنهایی مقاومت کند که در بین درگیری بعثی ها توسط کالیبر 50 مستقر روی تانک به سوی او نشانه گیری می کنند و پیشانیش تحت اصابت کالیبر 50 قرار گرفته و جان به جان آفرین تسلیم می کند.
روحش شاد و يادش گرامي
خاطرات
- خاطره از زبان خانواده شهید
خانواده شهيد ميگويند: در يكي از حملات به علت رشادت هايي كه شهيد از خود نشان داده بود مدت 25 روز مرخصي تشويقي دريافت ميكند و به خانه ميآيد.
پس از پايان تشويقي 3 روز مانده به عيد ميخواهد كه مجدداً به جبهه بازگردد. از مادرش و پدرش خداحافظي ميكند، مادر ميگويد: پسرم! يك شب ديگر بمان ديگر به عيد وقتي باقي نمانده، امسال عيد را با ما باش؛ اما او در جواب مادرش ميگويد: وجود من در جبهه بيشتر از اينجا مورد احتياج است و بچهها در آنجا به كمك من بيشتر احتياج دارند و روز اول فروردين سال 1361 خود را به تيپ 84 خرمآباد در دشت عباس ميرساند.