شهید علیرضا حافظی: تفاوت بین نسخهها
Ghanbari9706 (بحث | مشارکتها) |
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) (←خاطرات) |
||
سطر ۳۸: | سطر ۳۸: | ||
- می گفتند : عمر من کوتاه است می خواهم فرزندی داشته باشم و قبل از شهادت او را ببینم ایشان موقع تولد فرزندم (زینب ) جبهه بودند از طریق تلفن به ایشان خبر دادیم و پس از کسب اطلاع از تولد فرزندشان به [[نیشابور]] آمدند به خاطر تولد فرزندمان مرا به تالار فیروزه (بردند) و سور دادند و ساعتی هم به عنوان هدیه برای من خریدند . در موقع تولد فرزند دّومم ( زهرا ) هم ایشان در جبهه بودند . بعد از مدتی که ایشان با خبر شدند ، سه روز مرخصی گرفته و آمدند به اسامی زینب و زهرا (س) علاقه زیادی داشتند. به نحوی که در مدت چهل و هشت ساعت شناسنامه دختر دومم را به نام زهرا از اداره ثبت و احوال گرفته و بعد به جبهه رفت . | - می گفتند : عمر من کوتاه است می خواهم فرزندی داشته باشم و قبل از شهادت او را ببینم ایشان موقع تولد فرزندم (زینب ) جبهه بودند از طریق تلفن به ایشان خبر دادیم و پس از کسب اطلاع از تولد فرزندشان به [[نیشابور]] آمدند به خاطر تولد فرزندمان مرا به تالار فیروزه (بردند) و سور دادند و ساعتی هم به عنوان هدیه برای من خریدند . در موقع تولد فرزند دّومم ( زهرا ) هم ایشان در جبهه بودند . بعد از مدتی که ایشان با خبر شدند ، سه روز مرخصی گرفته و آمدند به اسامی زینب و زهرا (س) علاقه زیادی داشتند. به نحوی که در مدت چهل و هشت ساعت شناسنامه دختر دومم را به نام زهرا از اداره ثبت و احوال گرفته و بعد به جبهه رفت . | ||
− | - ایشان چند بار در جبهه مجروح شده بود . ترکشی به کمر و تیری به کتف ایشان اصابت کرده بود . امّا به کسی نمی گفت که مجروح شده است . می گفت : این مجروحیّت ها بخاطر[[امام حسین (ع)]] است و اگر بگوئیم ، اجرش از بین می رود . برای بیرون آوردن ترکشی که به بدنش اصابت کرده بود به پزشک مراجعه کرد ، ولی پزشک ها نظر داده بودند که اگر[[ترکش]] را خارج کنیم ، قطع نخاع می شوی . | + | - ایشان چند بار در جبهه مجروح شده بود . ترکشی به کمر و تیری به کتف ایشان اصابت کرده بود . امّا به کسی نمی گفت که مجروح شده است . می گفت : این مجروحیّت ها بخاطر[[امام حسین (ع)]] است و اگر بگوئیم ، اجرش از بین می رود . برای بیرون آوردن ترکشی که به بدنش اصابت کرده بود به پزشک مراجعه کرد ، ولی پزشک ها نظر داده بودند که اگر[[ترکش]] را خارج کنیم ، قطع نخاع می شوی .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=6489 سایت شهدای یاران رضا]</ref> |
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۲
تاریخ تولد : 1341/09/14
نام : علیرضا
محل تولد : نیشابور
نام خانوادگی : حافظی
تاریخ شهادت : 1364/11/22
نام پدر : محمدعلی
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص
منطقه شهادت :
شغل :
یگان خدمتی :
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
نوع عضویت : سایر شهدا
مسئولیت : مربیاموزش
گلزار : بهشت فضل
rId6
خاطرات
- می گفتند : عمر من کوتاه است می خواهم فرزندی داشته باشم و قبل از شهادت او را ببینم ایشان موقع تولد فرزندم (زینب ) جبهه بودند از طریق تلفن به ایشان خبر دادیم و پس از کسب اطلاع از تولد فرزندشان به نیشابور آمدند به خاطر تولد فرزندمان مرا به تالار فیروزه (بردند) و سور دادند و ساعتی هم به عنوان هدیه برای من خریدند . در موقع تولد فرزند دّومم ( زهرا ) هم ایشان در جبهه بودند . بعد از مدتی که ایشان با خبر شدند ، سه روز مرخصی گرفته و آمدند به اسامی زینب و زهرا (س) علاقه زیادی داشتند. به نحوی که در مدت چهل و هشت ساعت شناسنامه دختر دومم را به نام زهرا از اداره ثبت و احوال گرفته و بعد به جبهه رفت .
- ایشان چند بار در جبهه مجروح شده بود . ترکشی به کمر و تیری به کتف ایشان اصابت کرده بود . امّا به کسی نمی گفت که مجروح شده است . می گفت : این مجروحیّت ها بخاطرامام حسین (ع) است و اگر بگوئیم ، اجرش از بین می رود . برای بیرون آوردن ترکشی که به بدنش اصابت کرده بود به پزشک مراجعه کرد ، ولی پزشک ها نظر داده بودند که اگرترکش را خارج کنیم ، قطع نخاع می شوی .[۱]