علی اکبر احمدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید علی اکبر احمدی تاریخ تولد :1327/06/01 تاریخ شهادت : 1360/01/28 محل شهادت : نامشخص م...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
شهید علی اکبر احمدی
+
 
 
تاریخ تولد :1327/06/01
 
تاریخ تولد :1327/06/01
 +
 +
 
تاریخ شهادت : 1360/01/28
 
تاریخ شهادت : 1360/01/28
 +
 +
 
محل شهادت : نامشخص
 
محل شهادت : نامشخص
 +
 +
 
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
 
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
  
زندگینامه
+
 
 +
 
 +
 
 +
==زندگینامه==
 
علي اكبر احمدي، در يكي از روستاهاي ساوه به دنيا آمد، پدرشان به تهران كوچ كرد؛ وي تا مقطع ديپلم در رشته تجربي تحصيل نمود و در ارتش مشغول كار شد و به شهرستان خرم آباد و بروجرد منتقل شد كه 5 ـ 6 سالي طول كشيد، وقتي كه ازدواج كرديم در شهرستان بروجرد بوديم و بعد به تهران منتقل شد و در تهران با داشتن 3 فرزند دختر به زندگي ادامه داديم، پدرش گفت: چرا خوشحالي دختر شما 3 تا شد، گفت: پدرجان، چرا اين حرف را مي‌زني؟ من خيلي خيلي از خدا ممنونم كه فرزند سالم به من داده، در حضور خداوند روسفيد هستم و دختر يك نعمت بزرگي است كه خداوند به من عطا كرده است.
 
علي اكبر احمدي، در يكي از روستاهاي ساوه به دنيا آمد، پدرشان به تهران كوچ كرد؛ وي تا مقطع ديپلم در رشته تجربي تحصيل نمود و در ارتش مشغول كار شد و به شهرستان خرم آباد و بروجرد منتقل شد كه 5 ـ 6 سالي طول كشيد، وقتي كه ازدواج كرديم در شهرستان بروجرد بوديم و بعد به تهران منتقل شد و در تهران با داشتن 3 فرزند دختر به زندگي ادامه داديم، پدرش گفت: چرا خوشحالي دختر شما 3 تا شد، گفت: پدرجان، چرا اين حرف را مي‌زني؟ من خيلي خيلي از خدا ممنونم كه فرزند سالم به من داده، در حضور خداوند روسفيد هستم و دختر يك نعمت بزرگي است كه خداوند به من عطا كرده است.
 +
 +
 +
 +
 +
 
با شروع جنگ و بمباران، او خودش تقاضاي رفتن به جبهه را كرد و آنها هم قبول كردند، من در ابتدا به خاطر بچه ها خيلي ناراحت بودم، كه چگونه، تنها اين ها را بزرگ كنم، ولي راضي شدم كه برود و از وطن دفاع كند، خودش گفت: تا آخر عمرم از وطنم دفاع مي‌كنم تا شماها در آسايش باشيد.  
 
با شروع جنگ و بمباران، او خودش تقاضاي رفتن به جبهه را كرد و آنها هم قبول كردند، من در ابتدا به خاطر بچه ها خيلي ناراحت بودم، كه چگونه، تنها اين ها را بزرگ كنم، ولي راضي شدم كه برود و از وطن دفاع كند، خودش گفت: تا آخر عمرم از وطنم دفاع مي‌كنم تا شماها در آسايش باشيد.  
 +
 +
 +
 +
 
اين شهيد عزيز، روزه‌هاي مستحبي مي‌گرفت، نمازشب مي‌خواند و هميشه دعا مي‌كرد، اخلاق فوق العاده خوبي داشت، هميشه صبور و با حوصله بود، به صحبت هاي مردم با دقت گوش مي‌كرد و رفتار خيلي خوبي هم داشت.  
 
اين شهيد عزيز، روزه‌هاي مستحبي مي‌گرفت، نمازشب مي‌خواند و هميشه دعا مي‌كرد، اخلاق فوق العاده خوبي داشت، هميشه صبور و با حوصله بود، به صحبت هاي مردم با دقت گوش مي‌كرد و رفتار خيلي خوبي هم داشت.  
 
سرانجام اين ارتشي دلاور كه در جبهه مسئوليت خنثي كردن مين را بر عهده داشت، در سال 1360 در منطقه ي دشت عباس برا روي مين رفته و به شهادت رسيد، به علت اين كه وصيت نامه در جيب لباسش بود و سوخته، از او وصيت نامه اي در دست نيست.مزار پرفروغش در بهشت زهرا واقع شده است.  
 
سرانجام اين ارتشي دلاور كه در جبهه مسئوليت خنثي كردن مين را بر عهده داشت، در سال 1360 در منطقه ي دشت عباس برا روي مين رفته و به شهادت رسيد، به علت اين كه وصيت نامه در جيب لباسش بود و سوخته، از او وصيت نامه اي در دست نيست.مزار پرفروغش در بهشت زهرا واقع شده است.  

نسخهٔ ‏۹ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۱۱

تاریخ تولد :1327/06/01


تاریخ شهادت : 1360/01/28


محل شهادت : نامشخص


محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا



زندگینامه

علي اكبر احمدي، در يكي از روستاهاي ساوه به دنيا آمد، پدرشان به تهران كوچ كرد؛ وي تا مقطع ديپلم در رشته تجربي تحصيل نمود و در ارتش مشغول كار شد و به شهرستان خرم آباد و بروجرد منتقل شد كه 5 ـ 6 سالي طول كشيد، وقتي كه ازدواج كرديم در شهرستان بروجرد بوديم و بعد به تهران منتقل شد و در تهران با داشتن 3 فرزند دختر به زندگي ادامه داديم، پدرش گفت: چرا خوشحالي دختر شما 3 تا شد، گفت: پدرجان، چرا اين حرف را مي‌زني؟ من خيلي خيلي از خدا ممنونم كه فرزند سالم به من داده، در حضور خداوند روسفيد هستم و دختر يك نعمت بزرگي است كه خداوند به من عطا كرده است.



با شروع جنگ و بمباران، او خودش تقاضاي رفتن به جبهه را كرد و آنها هم قبول كردند، من در ابتدا به خاطر بچه ها خيلي ناراحت بودم، كه چگونه، تنها اين ها را بزرگ كنم، ولي راضي شدم كه برود و از وطن دفاع كند، خودش گفت: تا آخر عمرم از وطنم دفاع مي‌كنم تا شماها در آسايش باشيد.



اين شهيد عزيز، روزه‌هاي مستحبي مي‌گرفت، نمازشب مي‌خواند و هميشه دعا مي‌كرد، اخلاق فوق العاده خوبي داشت، هميشه صبور و با حوصله بود، به صحبت هاي مردم با دقت گوش مي‌كرد و رفتار خيلي خوبي هم داشت. سرانجام اين ارتشي دلاور كه در جبهه مسئوليت خنثي كردن مين را بر عهده داشت، در سال 1360 در منطقه ي دشت عباس برا روي مين رفته و به شهادت رسيد، به علت اين كه وصيت نامه در جيب لباسش بود و سوخته، از او وصيت نامه اي در دست نيست.مزار پرفروغش در بهشت زهرا واقع شده است.


منبع: سایت شهدای ارتش