شهید عنایت الله آرمیده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(زندگی نامه)
(زندگی نامه)
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
  
 
مادر شهید در کودکی پدرم را از دست دادم در این دوران زندگی ما به گفته مادرم در تنگدستس و فقر بیر میبردیم مادرم به روش قدیم بافندگی کرده است و خرج ما را در میآورد تا اینکه به سن 12 سالگی به عقد پسر دایی مادرم در آمدمیعنی اینکه پدر شهید عنایت الله است که من در منزل پدر عنایت نزدیک 10 سال زندگی کردم و صاحب 4 فرزند شدم که 3 تا از آنها مردند و همین عنایت باقی مانده است و به علت اینکه این مرد با من ناراحتی میکرد باعث این شد که ما از هم دیگر جدا شویم من و فرزندم عناعت را با خودم لردم و بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و فرزندم عنایت پیش من بود و این مرد هم یک فرزند داشن قرار شد که من و فرزند او را جمع آوری کنم واو هم عنایت را بعد از مدتی زندگی متوجه شدم که این مرد با عنایت بد رفتار میکند و من هم طاقت ناراحتیهای این مرد را نداشتم مجبور شدم که عنایت را به ماردم بدهم و خرج مادرم هم من بدهم و من مجبور شدم که از راه نخ ریسی و یا مهر ازی خرج ماردم و فرزندم را بدهم و تا اینکه پسرم بزرگ شد شوهر خواهرم به عنایت و مادرم میگفت که من دهتر دارم نباید شما اینجا باشید و من برای مادرم در میدان 11 مقدم یک خانه کرایه کردیم و آنه به آنجا رفتند تا اینکه عنایت به سن 17 سالگی رسید و تا موقع سربازی 3 بار عازم جبهه شدند و تا اینکه اسمش به سربازی درآمد یک سال ونیم خدمت کرده بود که به مرخصی آمد دختر خواهر را به عقد پسرم در آوردم و تا اینکه پسرم به رفبع شهادت نائل گشت .<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/2914 سایت شهدای ارتش]</ref>
 
مادر شهید در کودکی پدرم را از دست دادم در این دوران زندگی ما به گفته مادرم در تنگدستس و فقر بیر میبردیم مادرم به روش قدیم بافندگی کرده است و خرج ما را در میآورد تا اینکه به سن 12 سالگی به عقد پسر دایی مادرم در آمدمیعنی اینکه پدر شهید عنایت الله است که من در منزل پدر عنایت نزدیک 10 سال زندگی کردم و صاحب 4 فرزند شدم که 3 تا از آنها مردند و همین عنایت باقی مانده است و به علت اینکه این مرد با من ناراحتی میکرد باعث این شد که ما از هم دیگر جدا شویم من و فرزندم عناعت را با خودم لردم و بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و فرزندم عنایت پیش من بود و این مرد هم یک فرزند داشن قرار شد که من و فرزند او را جمع آوری کنم واو هم عنایت را بعد از مدتی زندگی متوجه شدم که این مرد با عنایت بد رفتار میکند و من هم طاقت ناراحتیهای این مرد را نداشتم مجبور شدم که عنایت را به ماردم بدهم و خرج مادرم هم من بدهم و من مجبور شدم که از راه نخ ریسی و یا مهر ازی خرج ماردم و فرزندم را بدهم و تا اینکه پسرم بزرگ شد شوهر خواهرم به عنایت و مادرم میگفت که من دهتر دارم نباید شما اینجا باشید و من برای مادرم در میدان 11 مقدم یک خانه کرایه کردیم و آنه به آنجا رفتند تا اینکه عنایت به سن 17 سالگی رسید و تا موقع سربازی 3 بار عازم جبهه شدند و تا اینکه اسمش به سربازی درآمد یک سال ونیم خدمت کرده بود که به مرخصی آمد دختر خواهر را به عقد پسرم در آوردم و تا اینکه پسرم به رفبع شهادت نائل گشت .<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/2914 سایت شهدای ارتش]</ref>
 +
==نگارخانه تصاویر==
 +
<gallery>
 +
 +
Image:1002306KAKA003-001.jpg
 +
Image:1002306KAKA001-001.jpg
 +
 +
</gallery>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />

نسخهٔ ‏۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۸

شهید عنایت اله آرمیده

تاریخ تولد :1342/04/25

تاریخ شهادت : 1364/02/31

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه : خراسان رضوی - مشهد - بهشت رضا

rId5


زندگی نامه

مادر شهید در کودکی پدرم را از دست دادم در این دوران زندگی ما به گفته مادرم در تنگدستس و فقر بیر میبردیم مادرم به روش قدیم بافندگی کرده است و خرج ما را در میآورد تا اینکه به سن 12 سالگی به عقد پسر دایی مادرم در آمدمیعنی اینکه پدر شهید عنایت الله است که من در منزل پدر عنایت نزدیک 10 سال زندگی کردم و صاحب 4 فرزند شدم که 3 تا از آنها مردند و همین عنایت باقی مانده است و به علت اینکه این مرد با من ناراحتی میکرد باعث این شد که ما از هم دیگر جدا شویم من و فرزندم عناعت را با خودم لردم و بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و فرزندم عنایت پیش من بود و این مرد هم یک فرزند داشن قرار شد که من و فرزند او را جمع آوری کنم واو هم عنایت را بعد از مدتی زندگی متوجه شدم که این مرد با عنایت بد رفتار میکند و من هم طاقت ناراحتیهای این مرد را نداشتم مجبور شدم که عنایت را به ماردم بدهم و خرج مادرم هم من بدهم و من مجبور شدم که از راه نخ ریسی و یا مهر ازی خرج ماردم و فرزندم را بدهم و تا اینکه پسرم بزرگ شد شوهر خواهرم به عنایت و مادرم میگفت که من دهتر دارم نباید شما اینجا باشید و من برای مادرم در میدان 11 مقدم یک خانه کرایه کردیم و آنه به آنجا رفتند تا اینکه عنایت به سن 17 سالگی رسید و تا موقع سربازی 3 بار عازم جبهه شدند و تا اینکه اسمش به سربازی درآمد یک سال ونیم خدمت کرده بود که به مرخصی آمد دختر خواهر را به عقد پسرم در آوردم و تا اینکه پسرم به رفبع شهادت نائل گشت .[۱]

نگارخانه تصاویر

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش