شهید عیسی طاهرخانی: تفاوت بین نسخهها
Salimpour98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
مزار شهید قزوین – تاکستان | مزار شهید قزوین – تاکستان | ||
− | |||
− | زندگی نامه | + | |
+ | ==زندگی نامه== | ||
طاهرخانی، عیسی: پنجم شهریور ۱۳۳۷، در شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش منصور، کشاورز بود و مادرش اشرف نام داشت. دانشجوی رشته تربیت معلم در دوره کاردانی و آموزگار بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کردو صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش و سوختگی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. | طاهرخانی، عیسی: پنجم شهریور ۱۳۳۷، در شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش منصور، کشاورز بود و مادرش اشرف نام داشت. دانشجوی رشته تربیت معلم در دوره کاردانی و آموزگار بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کردو صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش و سوختگی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. | ||
− | وصیت نامه | + | ==وصیت نامه== |
شهید، عیسی طاهرخانی: سلام به پدر و مادر عزیزم! دلم خیلی می خواهد در این لحظه ی آخر عمر -یک بار دیگر هم که شده- محاسن سفید پدرم را ببوسم و مادر مریض خود را در بغل بگیرم. پدر و مادر پیر و ناتوانم! هر دوی شما را به خدا می سپارم. برادرم! الآن که این وصیت نامه را می نویسم، وقتی نام شما را بُردم، چشم هایم اشک آلود شد؛ زیرا اکنون مسؤولیت شما زیاد شده است و سختی های فراوان دامن گیرت می شود. شما زحمات زیادی برای من کشیدی و من فراموش نمی کنم. برادرم! به همسرت بگو هر چه از من بدی دیده است، مرا مورد عفو قرار دهد. کاش می توانستم در ساعات آخر عمر، برادرزاده ام را ببوسم. باید نمازجمعه رفته ها تابوت مرا به دوش بگیرند. جنازه ی من فقط از بسیج –خانه ی حزب الله- تشییع شود و هیچ اُرگانی نباید از خون شهدا سوء استفاده کند. نماز مرا امام جمعه ی محترم بخواند و جلوی تابوت من حرکت کند و در اطراف تابوت من، عکس رهبر انقلاب و امام جمعه ی محترم نصب شود. ای حزب الله! زیرک باشید که شهید مال شماست. مواظب باشید که از شما نگیرند و از آن بهره برداری سوء کنند. خواهران مهربانم! شما را دوست دارم. از شهادت من نگران نباشید. زندگی شیرین خود را ادامه دهید؛ ولی با هدف. غلام جان! ای کاش می بودم و عروسی شما را می دیدم؛ ولی در راه خدا این نبودن ها اشکال ندارد. غلام جان! مواظب باش که بهترین راه و بهترین خط را انتخاب کنی.۱ (۱۴۸۱۸۵۳) عیسی طاهرخانی | شهید، عیسی طاهرخانی: سلام به پدر و مادر عزیزم! دلم خیلی می خواهد در این لحظه ی آخر عمر -یک بار دیگر هم که شده- محاسن سفید پدرم را ببوسم و مادر مریض خود را در بغل بگیرم. پدر و مادر پیر و ناتوانم! هر دوی شما را به خدا می سپارم. برادرم! الآن که این وصیت نامه را می نویسم، وقتی نام شما را بُردم، چشم هایم اشک آلود شد؛ زیرا اکنون مسؤولیت شما زیاد شده است و سختی های فراوان دامن گیرت می شود. شما زحمات زیادی برای من کشیدی و من فراموش نمی کنم. برادرم! به همسرت بگو هر چه از من بدی دیده است، مرا مورد عفو قرار دهد. کاش می توانستم در ساعات آخر عمر، برادرزاده ام را ببوسم. باید نمازجمعه رفته ها تابوت مرا به دوش بگیرند. جنازه ی من فقط از بسیج –خانه ی حزب الله- تشییع شود و هیچ اُرگانی نباید از خون شهدا سوء استفاده کند. نماز مرا امام جمعه ی محترم بخواند و جلوی تابوت من حرکت کند و در اطراف تابوت من، عکس رهبر انقلاب و امام جمعه ی محترم نصب شود. ای حزب الله! زیرک باشید که شهید مال شماست. مواظب باشید که از شما نگیرند و از آن بهره برداری سوء کنند. خواهران مهربانم! شما را دوست دارم. از شهادت من نگران نباشید. زندگی شیرین خود را ادامه دهید؛ ولی با هدف. غلام جان! ای کاش می بودم و عروسی شما را می دیدم؛ ولی در راه خدا این نبودن ها اشکال ندارد. غلام جان! مواظب باش که بهترین راه و بهترین خط را انتخاب کنی.۱ (۱۴۸۱۸۵۳) عیسی طاهرخانی |
نسخهٔ ۲ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۰
بسمه تعالی
نام عیسی طاهرخانی
نام پدر منصور
نام مادر اشرف
محل شهادت شلمچه
محل تولد تاکستان تاریخ تولد ۱۳۳۷/۰۶/۰۵
محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۰۴
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۰
تحصیلات کاردانی رشته تربیت معلم
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین – تاکستان
زندگی نامه
طاهرخانی، عیسی: پنجم شهریور ۱۳۳۷، در شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش منصور، کشاورز بود و مادرش اشرف نام داشت. دانشجوی رشته تربیت معلم در دوره کاردانی و آموزگار بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کردو صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش و سوختگی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه
شهید، عیسی طاهرخانی: سلام به پدر و مادر عزیزم! دلم خیلی می خواهد در این لحظه ی آخر عمر -یک بار دیگر هم که شده- محاسن سفید پدرم را ببوسم و مادر مریض خود را در بغل بگیرم. پدر و مادر پیر و ناتوانم! هر دوی شما را به خدا می سپارم. برادرم! الآن که این وصیت نامه را می نویسم، وقتی نام شما را بُردم، چشم هایم اشک آلود شد؛ زیرا اکنون مسؤولیت شما زیاد شده است و سختی های فراوان دامن گیرت می شود. شما زحمات زیادی برای من کشیدی و من فراموش نمی کنم. برادرم! به همسرت بگو هر چه از من بدی دیده است، مرا مورد عفو قرار دهد. کاش می توانستم در ساعات آخر عمر، برادرزاده ام را ببوسم. باید نمازجمعه رفته ها تابوت مرا به دوش بگیرند. جنازه ی من فقط از بسیج –خانه ی حزب الله- تشییع شود و هیچ اُرگانی نباید از خون شهدا سوء استفاده کند. نماز مرا امام جمعه ی محترم بخواند و جلوی تابوت من حرکت کند و در اطراف تابوت من، عکس رهبر انقلاب و امام جمعه ی محترم نصب شود. ای حزب الله! زیرک باشید که شهید مال شماست. مواظب باشید که از شما نگیرند و از آن بهره برداری سوء کنند. خواهران مهربانم! شما را دوست دارم. از شهادت من نگران نباشید. زندگی شیرین خود را ادامه دهید؛ ولی با هدف. غلام جان! ای کاش می بودم و عروسی شما را می دیدم؛ ولی در راه خدا این نبودن ها اشکال ندارد. غلام جان! مواظب باش که بهترین راه و بهترین خط را انتخاب کنی.۱ (۱۴۸۱۸۵۳) عیسی طاهرخانی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین
� HYPERLINK "http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1766" �http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1766�