شهید احمد تجعفری سبزیکاران مق: تفاوت بین نسخهها
Salimpour98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
من خودم یکی از رزمندگان سپاه اسلام بودم آن زمان هنوز احمد کوچک بود واو را به منطقه نمی بردند ولی قبل از عملیات کربلای یک در پادگان ظفر ایلام خواب دیدم این احمد گوی سبقت از من گرفت وداخل باغی شده که درهای باغ خود به خود به روی او باز می شوند ولی مرا راه نمی دهند یعنی در باز نمی شود احمد برگشت وگفت این ساختمان را می بینید این مال شما است من گفتم این خانه ها که خالی است بدهیم به کسانی که خانه ندارند شهید گفت اختیار با خود شما است داخل اولین خانه که شدیم دیدم خیلی معطر است از خواب بیدار شدم. | من خودم یکی از رزمندگان سپاه اسلام بودم آن زمان هنوز احمد کوچک بود واو را به منطقه نمی بردند ولی قبل از عملیات کربلای یک در پادگان ظفر ایلام خواب دیدم این احمد گوی سبقت از من گرفت وداخل باغی شده که درهای باغ خود به خود به روی او باز می شوند ولی مرا راه نمی دهند یعنی در باز نمی شود احمد برگشت وگفت این ساختمان را می بینید این مال شما است من گفتم این خانه ها که خالی است بدهیم به کسانی که خانه ندارند شهید گفت اختیار با خود شما است داخل اولین خانه که شدیم دیدم خیلی معطر است از خواب بیدار شدم. | ||
− | فرزندم احمد از لحظه ورود به منطقه تا شهادت فقط دو نامه برای ما فرستاد روزی که نامه دوم به دست ما رسید شب خواب دیدم یک نفر درب می زند درب را باز کردم دیدم پست چی است می خواهد یک کاغذ بدهد شخصی مثل احمد از زیر دستان پست چی ومن که در حال گرفتن کاغذ بودم وارد حیاط شد نگاه کردم دیدم احمد است ولی سر ندارد دستهایش هم جدا است و یک پایش هم نیست از خواب پریدم چند روز بعد از برادران تعاون سپاه به منزل آمدند وشروع به صحبت کردند گفتم طفره نروید فرزندم احمد سر ندارد ، یک دست ویک پایش هم قطع است می آیم جنازه را برای تشییع تحویل بگیرم. | + | فرزندم احمد از لحظه ورود به منطقه تا شهادت فقط دو نامه برای ما فرستاد روزی که نامه دوم به دست ما رسید شب خواب دیدم یک نفر درب می زند درب را باز کردم دیدم پست چی است می خواهد یک کاغذ بدهد شخصی مثل احمد از زیر دستان پست چی ومن که در حال گرفتن کاغذ بودم وارد حیاط شد نگاه کردم دیدم احمد است ولی سر ندارد دستهایش هم جدا است و یک پایش هم نیست از خواب پریدم چند روز بعد از برادران تعاون سپاه به منزل آمدند وشروع به صحبت کردند گفتم طفره نروید فرزندم احمد سر ندارد ، یک دست ویک پایش هم قطع است می آیم جنازه را برای تشییع تحویل بگیرم.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=5147 سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ||
− | + | ||
− | http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=5147 | + |
نسخهٔ ۲۹ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۳
کد شهید: 6604242 تاریخ تولد : نام : احمد محل تولد : مشهد نام خانوادگی : تجعفریسبزیکاریانمق تاریخ شهادت : 1366/04/11 نام پدر : علیاصغر مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : بهشترضا
خاطرات
من خودم یکی از رزمندگان سپاه اسلام بودم آن زمان هنوز احمد کوچک بود واو را به منطقه نمی بردند ولی قبل از عملیات کربلای یک در پادگان ظفر ایلام خواب دیدم این احمد گوی سبقت از من گرفت وداخل باغی شده که درهای باغ خود به خود به روی او باز می شوند ولی مرا راه نمی دهند یعنی در باز نمی شود احمد برگشت وگفت این ساختمان را می بینید این مال شما است من گفتم این خانه ها که خالی است بدهیم به کسانی که خانه ندارند شهید گفت اختیار با خود شما است داخل اولین خانه که شدیم دیدم خیلی معطر است از خواب بیدار شدم.
فرزندم احمد از لحظه ورود به منطقه تا شهادت فقط دو نامه برای ما فرستاد روزی که نامه دوم به دست ما رسید شب خواب دیدم یک نفر درب می زند درب را باز کردم دیدم پست چی است می خواهد یک کاغذ بدهد شخصی مثل احمد از زیر دستان پست چی ومن که در حال گرفتن کاغذ بودم وارد حیاط شد نگاه کردم دیدم احمد است ولی سر ندارد دستهایش هم جدا است و یک پایش هم نیست از خواب پریدم چند روز بعد از برادران تعاون سپاه به منزل آمدند وشروع به صحبت کردند گفتم طفره نروید فرزندم احمد سر ندارد ، یک دست ویک پایش هم قطع است می آیم جنازه را برای تشییع تحویل بگیرم.[۱]
خطای یادکرد: برچسب <ref>
وجود دارد اما برچسب <references/>
پیدا نشد