شهید غلامرضا عبدالله زاده: تفاوت بین نسخهها
Bagheri9711 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی «rId4 کد شهید : 6120219 نام : غلامرضا محل تولد : فردوس نام خانوادگی : عبدالهزاذه...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۶
rId4
کد شهید : 6120219
نام : غلامرضا
محل تولد : فردوس
نام خانوادگی : عبدالهزاذه
تاریخ شهادت : 1361/02/15
نام پدر : محمد
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
شغل : یگان خدمتی :
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
گلزار :
خاطرات
پیش بینی شهادت
موضوع پيش بيني شهادت
راوی محمد عبدالله زاده
متن کامل خاطره
بعد از شهادت پسرم یک شب خواب دیدم که بر سر مزار شهدا هستم اخلاص می خوانم و از چشمانم اشک جاریست، در همین حین شخصی به من نزدیک شد که عبائی به تن داشت و محاسنش سفید بود به من گفت : گریه نکن به او گفتم بگذار تا گریه کنم ، جلو تر آمد و گفت : دستت را بر روی من بگزار و اخلاص بخوان، تا آن لحظه چهره اش را ندیده بودم . همین که صورتش را دیدم متوجه شدم که او محمد خودم است دستانش را گرفتم و بوسیدم دست پسرم همچون پنبه ای نرم و لطیف بود .
خواب و رویای دیگران درمورد شهید
موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی فاطمه عبدالله زاده
متن کامل خاطره
یک شب دخترم اکرم خواب می بیند، در محلی قرار گرفته بودیم که نیاز به کمک داشتیم در ضمن باید خاطر نشان کنم که دخترم فقط، پدرش را در عکسهایش دیده بود می گفت : ایشان به کمکمان آمدند و ما را تا مقصد همراهی کردند اما وقتی به محل مورد نظر رسیدیم چهره ایشان کم کم از نظرم محو شد و در ادامه بیان کرد که یک مرتبه از خواب بیدار شدم .
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
راوی شهربانو عابدی
متن کامل خاطره
یک شب غلامرضا عبد اله زاده به خواب برادرم می آیند و با لحنی گلایه آمیز می گویند : آقای عبادی شما از دوستان نزدیک من بودید چرا خانواده ی مرا فراموش کرده اید و به آنها سر نمی زنید . صبح که برادرم بیدار می شود از خوابی که دیده حیرت می کند و کاملا تحت تاثیر قرار می گیرد .
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
راوی فاطمه عبدالله زاده
متن کامل خاطره
مادرم تعریف می کرد زمانی که شما متولد شده بودید برادرت غلامرضا عبد اله زاده خیلی خوشحال شده بود و برای شما و خواهرت از تهران قرآن آورده بود من آن قرآن را یادگاری نگه داشته ام .
منبع سایت: http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 14426