شهید علی اکبر علی اکبری: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
سطر ۳۱: | سطر ۳۱: | ||
گلزار : شهدا | گلزار : شهدا | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
دقت در حلال و حرام | دقت در حلال و حرام | ||
سطر ۴۲: | سطر ۴۲: | ||
− | یادم هست زمانی که من کوچک بودم و هنوز 10 سال بیشتر نداشتم یک روز به همراه برادرم علی اکبر علی اکبری به سر زمین کشاورزی خود رفته بودیم و در راه برگشت وقتی از کنار جالیز خربزه عبور می کردیم من به او گفتم : برادر بروم و یک خربزه از این زمین بکنم و با هم بخوریم ایشان در جواب من با لحن محکمی گفت : نه مگر نمی بینی زمین مردم است . و اگر صاحب این زمین راضی نباشد ما مال حرام خورده ایم سپس به خاطر اینکه من موضوع را بفهمم سنگ داغی که در اثر آفتاب داغ شده بود برداشت و بر روی دستم گذاشت و گفت : اگر مال حرام بخوریم جزای ما آتش جهنم است که داغی این سنگ یک هزارم آن آتش هم نیست سپس دست مرا گرفت و به خانه رفتیم .<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2014985 سایت یاران رضا]</ref> | + | *یادم هست زمانی که من کوچک بودم و هنوز 10 سال بیشتر نداشتم یک روز به همراه برادرم علی اکبر علی اکبری به سر زمین کشاورزی خود رفته بودیم و در راه برگشت وقتی از کنار جالیز خربزه عبور می کردیم من به او گفتم : برادر بروم و یک خربزه از این زمین بکنم و با هم بخوریم ایشان در جواب من با لحن محکمی گفت : نه مگر نمی بینی زمین مردم است . و اگر صاحب این زمین راضی نباشد ما مال حرام خورده ایم سپس به خاطر اینکه من موضوع را بفهمم سنگ داغی که در اثر آفتاب داغ شده بود برداشت و بر روی دستم گذاشت و گفت : اگر مال حرام بخوریم جزای ما آتش جهنم است که داغی این سنگ یک هزارم آن آتش هم نیست سپس دست مرا گرفت و به خانه رفتیم .<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2014985 سایت یاران رضا]</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۷ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۱
rId4
کد شهید : 5800577
نام : علیاکبر
محل تولد : تربت حیدریه
نام خانوادگی : علیاکبری
تاریخ شهادت : 1358/02/28
نام پدر : عطا محمد
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص
منطقه شهادت :
شغل :
یگان خدمتی :
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است
نوع عضویت : سایر شهدا
مسئولیت : سایر
گلزار : شهدا
خاطرات
دقت در حلال و حرام
موضوع دقت در حلال و حرام
راوی علی اصغر علی اکبر
متن کامل خاطره
- یادم هست زمانی که من کوچک بودم و هنوز 10 سال بیشتر نداشتم یک روز به همراه برادرم علی اکبر علی اکبری به سر زمین کشاورزی خود رفته بودیم و در راه برگشت وقتی از کنار جالیز خربزه عبور می کردیم من به او گفتم : برادر بروم و یک خربزه از این زمین بکنم و با هم بخوریم ایشان در جواب من با لحن محکمی گفت : نه مگر نمی بینی زمین مردم است . و اگر صاحب این زمین راضی نباشد ما مال حرام خورده ایم سپس به خاطر اینکه من موضوع را بفهمم سنگ داغی که در اثر آفتاب داغ شده بود برداشت و بر روی دستم گذاشت و گفت : اگر مال حرام بخوریم جزای ما آتش جهنم است که داغی این سنگ یک هزارم آن آتش هم نیست سپس دست مرا گرفت و به خانه رفتیم .[۱]