شهید علیرضا نصیبی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید علی رضا نصیبی تاریخ تولد :1343/12/25 تاریخ شهادت : 1363/05/19 محل شهادت : نامشخص مح...» ایجاد کرد)
 
 
سطر ۵: سطر ۵:
 
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
 
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
 
   
 
   
زندگی نامه
+
==زندگی نامه==
بسمه تعالی شهید علیرضا نصیبی در طول دوران کودکی بسیار فعال ئ تیز هوش بودند و نسبت به اعمال واجب از قبیل نماز روزه و قرائت قرآن بسیار کوشا بودند و در دورا نشروع انقلاب اسلامی جز کسانی بود که به صورت مخفیانه فعالیت داشت و برای رساندن اعلامیه های حضرت امام تلاش بسیاری میکرد. وی در در حالیکه 14 سال بیشتر نداشت اما علاقه و محبت زیادی نسبت به حضرت امام داشت ودر تمام کارهای روزانه از دستورالعملهای ایشان پیروی میکرد و همراه اطرافیان بخصوص اعضا نزدیک خانواده و دوستان را برای همکاری در پیروزی انقلاب تشویق میکرد و هماره سعی میکرد آنان را در مورد فعالیت های امام و سایر یاران ایشان آگاه سارد. وی در طول روز به مدرسه میرفت و بعد از فارغ شدن از مدرسه همراه دوستان خود در مسجد یا در منزل خود یا یکی از دوستان حاضر شده و تا نزدیکیهای صبح به پاسداری از محل و ایستادگی در مقابل عوامل پلید رژیم سابق مشغول بودند. تا اینکه به خواست خداوند و همکاری تمام مردم ایران و رهبری امام عزیزمان انقلاب به پیروزی و جوانانی همچون علیرضا به آرزویشان رسیدند ولی با این وجود آنان دست از فعالیت بر نداشته وهمواره در را هخدمت به مردم و دفاع از اسلام تلاش میکردند تا اینکه با شرع جنگ تحمیلی از سوی رژیم صهیونستی عراق مسیر زندگی او نیز جهتی خاص پیدا کرد. وی با شروع جنگ تلاش خود را چند برابر کرده و همواره در جمع آوری احتیاجات جبهه ها و رزمندگان میکوشید تا اینکه خود داوطلب شد که به جبهه برود. ولی از آنجا که سن وی هنوز برای اینکار به حد نساب نرسیده و با اینکاری بایست دست از سنگر مقدس مدرسه بردارد با مخالفت والدین و اعضا خانواده رو بهرو شد که این عمل تاثیر بسیاری در روحیه ی او گذاشت او به حدی شیفته ی حمایت از اما و راه او بود که حاضر شد بدون کسب اجازه ی خانواده و اطلاع آنها به جبهه برود و تصمیم خود را نیز عملی ساخت. شهید علیرضا نصیبی بدلیل اینککه مبادا که خانواده اش مجدد از رفتن او به جبهه مخالفت کنند مصمم شد که بدون اطلاع آنها به اهواز رفته و از طریق اهواز آموزش دیده و در خط مقدم حضور یابد. او بعد اینکه به اهواز رفت بعد یک هفته مجددا توسط یکی از فرمانهان آنجا به تهران برگردانده شد که خود را با آموزش دادن آماده کند .سپس برگردد. در این زمان بود که خانواده متوجه شدند که دیگر هیچ جیزی نمیتواند در مقابل عزم استوار وایستادگی کرده و او را از تصمیم خود باز دارد. در همین موقع بود که نیروی زمینی ارتش جمهری اسلامی آگهی استخدام نیرو برای فرستادن به جبهه ها از طریق روزنامه اعلام کرد و فورا خودرا به ارتش معرفی کرد . و یاز آنجایکه علاقه ی زیادی به امام و راه پاک او داشت توانست بدو کوچکترین اشکالی در امتحانات ورودی ارتش موفق وبه آنجا را هیابد. علیرضا بعد از ورود به ارتش آموزش خود را کامل دید وبرای مدتی کوتاه به شیراز و از آنجا به لیرانشهر رفت در آنجا توانست آموزش خود را کامل تر کرده و سپس به منطقه ی عملیاتی غرب منتقلشد. ایشان در آنجا در حالیکه خالصانه و با عشق به امام و اسلام در راه ایشان مبارزه میکرد در تاریخ 14/4/63 در جبهه مورد اصابت ترکش گلوله ی توپ از ناحیه ی شکم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. علیرضا کسی بود که با قدمهای محکم واستوار همچون کوه مقاوم و بدون کوچکترین لغزشی تا ای جان استادگی کرد و در حالیکه قسکت اصلی شکم او از بین رفته بود و وضع جسمی او رو به وخامت بود ولی همچنان سعی داشت که همزمان خود اره روحیه داده و آنان را تشویق کند که دست از مبارزه علیه ظلم و استکبار بر نداردند. در خمین حال بود که او را با هلیکوپتر به بیمارستان توحید در سنندج منتقل کرده و از آنجا نیز به بینارستان شهید بهشتی تهران فرستادند.وی 4 روز بعد از مجروح شدن یعنی روز 18/5/1363 ساعت 15/50 دقیقه بعد از ظهر درمقلبل جمع رزیادی از خویشاوندان و دوستان دعوت جق را لبیک گفته وبه روحش عاشقانه این دنیا را وداع گفت وبه خیل دیگر شهدا پیوست و خاطراتش را برای خانواده و دوستان به یادگار گذاشت. یاد تمام این عزیزان که جانشان در بین ما خالی است گرامی و راهشان پررهرو باد
+
بسمه تعالی
منبع سایت شهدای ارتش
+
 
http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/27618
+
شهید علیرضا نصیبی در طول دوران کودکی بسیار فعال ئ تیز هوش بودند و نسبت به اعمال واجب از قبیل نماز روزه و قرائت قرآن بسیار کوشا بودند و در دورا نشروع انقلاب اسلامی جز کسانی بود که به صورت مخفیانه فعالیت داشت و برای رساندن اعلامیه های حضرت امام تلاش بسیاری میکرد. وی در در حالیکه 14 سال بیشتر نداشت اما علاقه و محبت زیادی نسبت به حضرت امام داشت ودر تمام کارهای روزانه از دستورالعملهای ایشان پیروی میکرد و همراه اطرافیان بخصوص اعضا نزدیک خانواده و دوستان را برای همکاری در پیروزی انقلاب تشویق میکرد و هماره سعی میکرد آنان را در مورد فعالیت های امام و سایر یاران ایشان آگاه سارد. وی در طول روز به مدرسه میرفت و بعد از فارغ شدن از مدرسه همراه دوستان خود در مسجد یا در منزل خود یا یکی از دوستان حاضر شده و تا نزدیکیهای صبح به پاسداری از محل و ایستادگی در مقابل عوامل پلید رژیم سابق مشغول بودند. تا اینکه به خواست خداوند و همکاری تمام مردم ایران و رهبری امام عزیزمان انقلاب به پیروزی و جوانانی همچون علیرضا به آرزویشان رسیدند ولی با این وجود آنان دست از فعالیت بر نداشته وهمواره در را هخدمت به مردم و دفاع از اسلام تلاش میکردند تا اینکه با شرع جنگ تحمیلی از سوی رژیم صهیونستی عراق مسیر زندگی او نیز جهتی خاص پیدا کرد. وی با شروع جنگ تلاش خود را چند برابر کرده و همواره در جمع آوری احتیاجات جبهه ها و رزمندگان میکوشید تا اینکه خود داوطلب شد که به جبهه برود. ولی از آنجا که سن وی هنوز برای اینکار به حد نساب نرسیده و با اینکاری بایست دست از سنگر مقدس مدرسه بردارد با مخالفت والدین و اعضا خانواده رو بهرو شد که این عمل تاثیر بسیاری در روحیه ی او گذاشت او به حدی شیفته ی حمایت از اما و راه او بود که حاضر شد بدون کسب اجازه ی خانواده و اطلاع آنها به جبهه برود و تصمیم خود را نیز عملی ساخت. شهید علیرضا نصیبی بدلیل اینککه مبادا که خانواده اش مجدد از رفتن او به جبهه مخالفت کنند مصمم شد که بدون اطلاع آنها به اهواز رفته و از طریق اهواز آموزش دیده و در خط مقدم حضور یابد. او بعد اینکه به اهواز رفت بعد یک هفته مجددا توسط یکی از فرمانهان آنجا به تهران برگردانده شد که خود را با آموزش دادن آماده کند .سپس برگردد. در این زمان بود که خانواده متوجه شدند که دیگر هیچ جیزی نمیتواند در مقابل عزم استوار وایستادگی کرده و او را از تصمیم خود باز دارد. در همین موقع بود که نیروی زمینی ارتش جمهری اسلامی آگهی استخدام نیرو برای فرستادن به جبهه ها از طریق روزنامه اعلام کرد و فورا خودرا به ارتش معرفی کرد . و یاز آنجایکه علاقه ی زیادی به امام و راه پاک او داشت توانست بدو کوچکترین اشکالی در امتحانات ورودی ارتش موفق وبه آنجا را هیابد. علیرضا بعد از ورود به ارتش آموزش خود را کامل دید وبرای مدتی کوتاه به شیراز و از آنجا به لیرانشهر رفت در آنجا توانست آموزش خود را کامل تر کرده و سپس به منطقه ی عملیاتی غرب منتقلشد. ایشان در آنجا در حالیکه خالصانه و با عشق به امام و اسلام در راه ایشان مبارزه میکرد در تاریخ 14/4/63 در جبهه مورد اصابت ترکش گلوله ی توپ از ناحیه ی شکم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. علیرضا کسی بود که با قدمهای محکم واستوار همچون کوه مقاوم و بدون کوچکترین لغزشی تا ای جان استادگی کرد و در حالیکه قسکت اصلی شکم او از بین رفته بود و وضع جسمی او رو به وخامت بود ولی همچنان سعی داشت که همزمان خود اره روحیه داده و آنان را تشویق کند که دست از مبارزه علیه ظلم و استکبار بر نداردند. در خمین حال بود که او را با هلیکوپتر به بیمارستان توحید در سنندج منتقل کرده و از آنجا نیز به بینارستان شهید بهشتی تهران فرستادند.وی 4 روز بعد از مجروح شدن یعنی روز 18/5/1363 ساعت 15/50 دقیقه بعد از ظهر درمقلبل جمع رزیادی از خویشاوندان و دوستان دعوت جق را لبیک گفته وبه روحش عاشقانه این دنیا را وداع گفت وبه خیل دیگر شهدا پیوست و خاطراتش را برای خانواده و دوستان به یادگار گذاشت. یاد تمام این عزیزان که جانشان در بین ما خالی است گرامی و راهشان پررهرو باد.<ref>[http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/27618 سایت شهدای ارتش]</ref>
 +
==پانویس==
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۲

شهید علی رضا نصیبی تاریخ تولد :1343/12/25 تاریخ شهادت : 1363/05/19 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا

زندگی نامه

بسمه تعالی

شهید علیرضا نصیبی در طول دوران کودکی بسیار فعال ئ تیز هوش بودند و نسبت به اعمال واجب از قبیل نماز روزه و قرائت قرآن بسیار کوشا بودند و در دورا نشروع انقلاب اسلامی جز کسانی بود که به صورت مخفیانه فعالیت داشت و برای رساندن اعلامیه های حضرت امام تلاش بسیاری میکرد. وی در در حالیکه 14 سال بیشتر نداشت اما علاقه و محبت زیادی نسبت به حضرت امام داشت ودر تمام کارهای روزانه از دستورالعملهای ایشان پیروی میکرد و همراه اطرافیان بخصوص اعضا نزدیک خانواده و دوستان را برای همکاری در پیروزی انقلاب تشویق میکرد و هماره سعی میکرد آنان را در مورد فعالیت های امام و سایر یاران ایشان آگاه سارد. وی در طول روز به مدرسه میرفت و بعد از فارغ شدن از مدرسه همراه دوستان خود در مسجد یا در منزل خود یا یکی از دوستان حاضر شده و تا نزدیکیهای صبح به پاسداری از محل و ایستادگی در مقابل عوامل پلید رژیم سابق مشغول بودند. تا اینکه به خواست خداوند و همکاری تمام مردم ایران و رهبری امام عزیزمان انقلاب به پیروزی و جوانانی همچون علیرضا به آرزویشان رسیدند ولی با این وجود آنان دست از فعالیت بر نداشته وهمواره در را هخدمت به مردم و دفاع از اسلام تلاش میکردند تا اینکه با شرع جنگ تحمیلی از سوی رژیم صهیونستی عراق مسیر زندگی او نیز جهتی خاص پیدا کرد. وی با شروع جنگ تلاش خود را چند برابر کرده و همواره در جمع آوری احتیاجات جبهه ها و رزمندگان میکوشید تا اینکه خود داوطلب شد که به جبهه برود. ولی از آنجا که سن وی هنوز برای اینکار به حد نساب نرسیده و با اینکاری بایست دست از سنگر مقدس مدرسه بردارد با مخالفت والدین و اعضا خانواده رو بهرو شد که این عمل تاثیر بسیاری در روحیه ی او گذاشت او به حدی شیفته ی حمایت از اما و راه او بود که حاضر شد بدون کسب اجازه ی خانواده و اطلاع آنها به جبهه برود و تصمیم خود را نیز عملی ساخت. شهید علیرضا نصیبی بدلیل اینککه مبادا که خانواده اش مجدد از رفتن او به جبهه مخالفت کنند مصمم شد که بدون اطلاع آنها به اهواز رفته و از طریق اهواز آموزش دیده و در خط مقدم حضور یابد. او بعد اینکه به اهواز رفت بعد یک هفته مجددا توسط یکی از فرمانهان آنجا به تهران برگردانده شد که خود را با آموزش دادن آماده کند .سپس برگردد. در این زمان بود که خانواده متوجه شدند که دیگر هیچ جیزی نمیتواند در مقابل عزم استوار وایستادگی کرده و او را از تصمیم خود باز دارد. در همین موقع بود که نیروی زمینی ارتش جمهری اسلامی آگهی استخدام نیرو برای فرستادن به جبهه ها از طریق روزنامه اعلام کرد و فورا خودرا به ارتش معرفی کرد . و یاز آنجایکه علاقه ی زیادی به امام و راه پاک او داشت توانست بدو کوچکترین اشکالی در امتحانات ورودی ارتش موفق وبه آنجا را هیابد. علیرضا بعد از ورود به ارتش آموزش خود را کامل دید وبرای مدتی کوتاه به شیراز و از آنجا به لیرانشهر رفت در آنجا توانست آموزش خود را کامل تر کرده و سپس به منطقه ی عملیاتی غرب منتقلشد. ایشان در آنجا در حالیکه خالصانه و با عشق به امام و اسلام در راه ایشان مبارزه میکرد در تاریخ 14/4/63 در جبهه مورد اصابت ترکش گلوله ی توپ از ناحیه ی شکم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. علیرضا کسی بود که با قدمهای محکم واستوار همچون کوه مقاوم و بدون کوچکترین لغزشی تا ای جان استادگی کرد و در حالیکه قسکت اصلی شکم او از بین رفته بود و وضع جسمی او رو به وخامت بود ولی همچنان سعی داشت که همزمان خود اره روحیه داده و آنان را تشویق کند که دست از مبارزه علیه ظلم و استکبار بر نداردند. در خمین حال بود که او را با هلیکوپتر به بیمارستان توحید در سنندج منتقل کرده و از آنجا نیز به بینارستان شهید بهشتی تهران فرستادند.وی 4 روز بعد از مجروح شدن یعنی روز 18/5/1363 ساعت 15/50 دقیقه بعد از ظهر درمقلبل جمع رزیادی از خویشاوندان و دوستان دعوت جق را لبیک گفته وبه روحش عاشقانه این دنیا را وداع گفت وبه خیل دیگر شهدا پیوست و خاطراتش را برای خانواده و دوستان به یادگار گذاشت. یاد تمام این عزیزان که جانشان در بین ما خالی است گرامی و راهشان پررهرو باد.[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش