شهید محمود فلفلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | ||
گلزار : | گلزار : | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
+ | |||
عشق به جهاد | عشق به جهاد | ||
+ | |||
موضوع عشق به جهاد | موضوع عشق به جهاد | ||
+ | |||
راوی در جان حمیدی | راوی در جان حمیدی | ||
+ | |||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
وی مسئول انبار مهمات سپاه مشهد بود و چون بسیار امین و درستکار بود، فرمانده اش می گفت: کار شما بسیار حساس است و بایستی شخصی در این زمینه کار بکند که بسیار امین باشد. شما اگر بخواهید به جبهه بروید بایستی شخصی همانند خود امین و درستکار پیدا کرده و کارت را به بسپاری و سپس به جبهه بروی. | وی مسئول انبار مهمات سپاه مشهد بود و چون بسیار امین و درستکار بود، فرمانده اش می گفت: کار شما بسیار حساس است و بایستی شخصی در این زمینه کار بکند که بسیار امین باشد. شما اگر بخواهید به جبهه بروید بایستی شخصی همانند خود امین و درستکار پیدا کرده و کارت را به بسپاری و سپس به جبهه بروی. | ||
+ | |||
عشق به ائمه اطهار | عشق به ائمه اطهار | ||
+ | |||
موضوع عشق به ائمه اطهار | موضوع عشق به ائمه اطهار | ||
+ | |||
راوی در جان حمیدی | راوی در جان حمیدی | ||
− | |||
− | + | متن کامل خاطره | |
− | + | ||
+ | هنگام رفتن به من گفت: آیا من عازم جبهه هستم شما ناراحت هستید و یا اگر من به شهادت برسم شما گریه و زاری می کنید و ناراحت می شوید من در پاسخش گفتم: چون می دانم در راه حسین بن علی (ع) قدم می گذارید و به همان راهی می روید که حسین بن علی (ع) رفت گریه نمی کنم چرا که شهادت گریه ندارد او با شنیدن این سخنان بسیار خوشحال گردید و خطاب به پدرش گفت: ببینید مادرم چقدر قوی است شما هم قوی باشید و از جبهه رفتن من ناراحت نباشید.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16107 یاران رضا]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> |
نسخهٔ ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۱
کد شهید: 6122905 تاریخ تولد : نام : محمود محل تولد : مشهد نام خانوادگی : فلفلی تاریخ شهادت : 1361/01/02 نام پدر : محمد مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار :
خاطرات
عشق به جهاد
موضوع عشق به جهاد
راوی در جان حمیدی
متن کامل خاطره
وی مسئول انبار مهمات سپاه مشهد بود و چون بسیار امین و درستکار بود، فرمانده اش می گفت: کار شما بسیار حساس است و بایستی شخصی در این زمینه کار بکند که بسیار امین باشد. شما اگر بخواهید به جبهه بروید بایستی شخصی همانند خود امین و درستکار پیدا کرده و کارت را به بسپاری و سپس به جبهه بروی.
عشق به ائمه اطهار
موضوع عشق به ائمه اطهار
راوی در جان حمیدی
متن کامل خاطره
هنگام رفتن به من گفت: آیا من عازم جبهه هستم شما ناراحت هستید و یا اگر من به شهادت برسم شما گریه و زاری می کنید و ناراحت می شوید من در پاسخش گفتم: چون می دانم در راه حسین بن علی (ع) قدم می گذارید و به همان راهی می روید که حسین بن علی (ع) رفت گریه نمی کنم چرا که شهادت گریه ندارد او با شنیدن این سخنان بسیار خوشحال گردید و خطاب به پدرش گفت: ببینید مادرم چقدر قوی است شما هم قوی باشید و از جبهه رفتن من ناراحت نباشید.[۱]