شهید سعید کارگر

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۴ توسط Ghanbari9706 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو
سعیدکارگر
Saeid-kargar.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد 1346/09/01
شهادت 1367/04/05


شهید سعیدکارگر

زندگینامه:

در سال 1346 در خانواده ای مذهبی و مؤمن در شهرستان فسا که همه ی اعضای خانواده در انتظار فرزندی بودند، خداوند پسری به آنها عطا کرد که نام او را سعید گذاشتند. این فرزند از همان اوان کودکی چهره ای پاک، معصوم و دوست داشتنی داشت و خوب تربیت شد تا این که به سن مدرسه رسید. در شش سالگی برای ادامه تحصیل روانه مدرسه امیرکبیر فسا، سپس به علت انتقال پدر به نیشابور تا سوم راهنمایی در آن شهر ادامه تحصیل داد. اعمال و رفتار این دانش آموز به حدی مورد رضایت مسئولان مدرسه بود که بارها مورد تقدیر و تشویق قرار گرفت و برای همه دانش آموزان و همسالان خود سرآمد و نمونه ی بارز بود. سعید به کار مشغول و کمک خرج خانواده شد که در این راه مورد رضایت والدین قرار گرفت تا این که به خدمت سربازی رفت. جنگ تحمیلی آغاز شد و بنا به تقاضای شخصی به خط مقدم جبهه اعزام گردید. سرانجام آن شهید گرانقدر در تاریخ 1367/04/05 دعوت معبود خویش را لبیک گفته و به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.

وصیتنامه:

بسم الله الرحمن الرحیم قبل از خداحافظی اشاره ای دارم به وقایع کربلا: زندگی و شهادت توأم با شکوه و عظمت سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) در تاریخ زندگی مسلمانان، فصل جدیدی گشوده است و میلیون ها انسان را شیفته جانبازی و فداکاری ها و ایثار خویشتن نموده است: حماسه جاودان کربلا، نبرد مردانه و قهرمانه شخصیت عظیم الشأن ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) که در متن مبارزه، راه انسان دوستی و حمایت از حقوق والای بشری را به مردم آموخته است و برای همیشه آزادی خواهان جهان می توانند بارزترین نمونه های تهور و دلاوری و قدرت روحی را در لا به لای آن بیابند و الگوی مبارزاتی خود قرار دهند. حماسه جاودانه کربلا در میان تمامی حوادث بزرگ تاریخ بشریت چون خورشید می درخشد. تجلیل و تقدیر از این واقعه تاریخی، تقدیر از فضیلت، قدرشناسی از عدالت، تقوا و جهاد سازندگی، اصولی است که همیشه ضرورت زندگی بشر بوده و هست. تجدید خاطره عاشورای حسینی بهترین و مناسب ترین فرصتی است که مردم مسلمان و مبارز، علاقه ی خود را نسبت به فداکاری ها و از خودگذشتگی های مردان حق ابراز کنند و از رفتار، گفتار و اخلاق تربیت یافتگان حسینی روش زندگی و شهادت را فرا گیرند. پس مکتب انسان ساز حسینی به جوانان رزمنده و آگاه ما می آموزد که آزادگی، تقوا، عفت و مبارزه با فساد مهم تر، با ارزش تر و والاتر از جان های انسانی است. زندگی حسین بن علی (علیه السلام) و درک او از شهادت می تواند هزاران سال سرمشق شهادت و شجاعت روحی و جسمی افراد باشد. حسین (علیه السلام) و یاران او در مرگ خود زنده اند، ولی یزید و پیروان او در زندگی مرده اند. حال جنگ تحمیلی فعلی عراق علیه ایران، یادآور خاطره حماسه کربلا است. خط اول جبهه خیل شیفتگان شهادت و کاروان مشتاق لقاء پرودگار عالم، آن چنان با شتاب و سرعت به سوی مغفرت و رضوان الهی در مسابقه هستند که نگارش اسامی آنها در یک وصیت نامه امکان ندارد. از این رو با طلب آمرزش برای روان پاک عموم رزمندگان شهید و سربازان و جانبازان، من هم بنا به تکلیف شرعی که در مقابل دین و رهبر و ممکلت اسلامی دارم با توجه به این که بیش از چند روز دیگر به پایان خدمت من باقی نیست به خط مقدم جبهه حرکت می کنم. چنانچه افتخار شهادت نصیب گردید از همه التماس دعا دارم و تقاضا می کنم مثل یاران امام حسین (علیه السلام) با عظمت و شکوه بی نظیر خود، استعمارگران و متجاوزین زبون را بیرون و نقشه های آنان را نقش بر آب، و برای عظمت اسلام و سربلندی مملکت اسلامی ایران و مقام رهبری، از جان و دل بکوشند. و در خاتمه از پدر و مادر و برادران و خواهران خود می خواهم صبر را پیشه کنند همان طور که حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام زین العابدین (علیه السلام) بعد از شهادت 72 تن یاران امام حسین علیه السلام، شهامت خود را در مقابل دشمن نشان دادند. سعید کارگر در مورخه 1366/12/15 والسلام


خاطرات

راوی پدر شهید

• چند هفته بود که مشکلی برای من پیش آمده بود و من به گلزار نمی رفتم، با لباس سفید به خوابم آمد و گفت: چرا به گلزار نمی آیی كه برای من فاتحه بفرستید؟ دلم گرفته است، من می دانم که چند هفته سر مزار من نیامدی، حتماً بیایید سر مزارم و برای من و دیگر دوستانم فاتحه خوانی کنید. در خواب دیگر در سن كودكی اش به خوابم آمد و گفت: اگر شهید شدم ناراحت نباشید من هم این دنیا را دارم و هم فردای قیامت. یک بار که به مرخصی آمده بود یک روز مانده بود که مرخصیش تمام شود، دیدم یک نفر از جا بلند شد و دیدم سعید است، گفتم: سعید کجا؟ گفت: می خواهم بروم بلیت بگیرم و روانه جبهه شوم.

• به مرخصی آمد. گفتم: سعیدجان چرا به این زودی مرخصی آمدی؟ گفت: پول نداشتم و می خواهم پول ببرم و به زیارت امام رضا (علیه السلام) بروم. • چند بار به خواب برخی از دوستان آمده که او را در باغی زیبا دیده اند که سعید خیلی خوشحال است و اظهار داشته که نمرده است، بلکه زنده است و برای فریضه نماز روانه مسجد و منزل است. شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.


[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای نویدشاهد