شهید محمود خوش آهنگ

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۱ توسط Rasouli98 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

بسمه تعالی • شهید محمود خوش آهنگ  : تاریخ تولد : 18/01/1329 تاریخ شهادت : 15/07/1371 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه: خراسان رضویتربت حیدریه – رباط سنگ


زندگی نامه

سرگرد شهيد محمود خوش آهنگ ، فرزند علی‌اكبر در روز بيست و ششم خرداد ماه 1341 در شهرستان تربت حيدريه‌ از توابع استان خراسان به دنيا آمد‌. او از همان اوان کودکی با مجالس روضه و دسته‌جات سینه‌زنی و زنجیر‌زنی حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) آشنا بود. با نماز خواندن پدر و مادر خو گرفته بود بطوری که او ادای فریضه‌ی نماز را مدت‌ها قبل از رسیدن به سن تکلیف شروع کرده‌بود. با ورود به مدرسه پیگیرانه تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد. پس از اخذ ديپلم متوسطه در سن 19 سالگی در آزمون ورودی دانشكده‌ی افسری پذيرفته شد و به تحصيل علوم و فنون نظامی پرداخت. بعد از فراغت از تحصيل و طی دوره‌ی مقدماتی خدمت رسمی خود را در يگانهای نيروی زمينی ارتش آغاز نمود. شهید ارادت و علاقه‌ی خاصی به امام راحل داشت و یکی از پیروان خط رهبری و انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی با خواندن پیام‌های حضرت امام و ‌التفات خاص به سخنرانی‌ها‌ی وی و دیگر افراد آگاه، ‌تحول عمیقی را در وجودش احساس می کرد. همگام با خدمت در ارتش مجالس دوره‌‌ی قرآن ، دعای کمیل و توسل را در مسجد پادگان و منزل دائر کرد و شب‌ها در جلسات مذهبی شرکت می‌نمود‌ ‌.شهید والامقام در طول جنگ تحميلی جمعی تيپ30 گرگان در كليه‌ی عمليات انجام شده، در منطقه‌ی عملياتی جنوب و جنوب غرب حضوری فعال داشت. سرانجام در روز پانزدهم مهر ماه 1371 در منطقه‌ی پل كرخه بر اثر اصابت ‌گلوله بر پیکر مطهرش به شهادت رسيد

وصیت نامه

وصيت‌نامه شهید محمود خوش آهنگ پدر جان اگر در اين جنگ فرشته‌ی مرگ مرا در آغوش كشيد. مرا شهيد نپنداريد زيرا شهيد در اسلام آنچنان مقام و منزلتى دارد كه من خود را لايق اين چنين صفتى نمى‌دانم . پس مرا شهيد نپنداريد زيرا جا‌یگاه شهيدان بلند و‌ رفيع است و هر كشته‌اى را نتوان شهيد ناميد. مادر جان اگر دست ‌متجاوزان به حريم اسلام گردن مرا فشرد و در جوانی مرا از ديدن اين گلستان محروم كرد گريه نكن. نگذاريد دشمن اشك شما را ببيند و شاد از این باشد كه مادرى را داغدار كرده است. برادر جان اگر گلوله‌ی دژخيمان قلب مرا سوراخ كرد و خون وطن پرستى‌ام را بر روى خاك پاك وطنم پاشيد بر من زاری مکنید. بگذاريد خنده‌ی شما چون شمشيرى بران قلب دشمن را بدرد. خواهر‌ جان اگر دست تقدير من را از شما جدا كرد و اين جدايى سببش سربلندی وطن بود بر شماست كه افتخار كنيد و شاد باشيد زيرا برادر شما به خاطر وطنش و اهداف اسلامي‌اش كشته شد و چه افتخار‌آفرين است كه خدا و خلق خدا راضى از این سر باختن است. همسرم و دخترم، اگر سعادت ديدار يارى نكرد تا چشمان مشتاقم شما ‌را ببيند نگران نباشيد. ‌اگر من نتوانم براى آخرين بار لبخند پر مهر ‌ همسرم و‌ دختر شيرينم را ببينم، ناراحت نباشيد كه ‌من آرامش وامنیت شمارا بر خواسته هایم ارجح می دانم. زيرا استقامت و بردبارى تو مرا هميشه بر آن داشته تا احساس عجز و ناتوانى نكنم. گذشت و فداكارى تو چنان در اعماق قلبم نهفته است كه از اين بابت ايمان دارم كه تو هرگز بخاطر رضاى خدا‌ از مردنم احساس اندوه نخواهى كرد. دخترم، ‌درصورت كشته شدنم اگر جسدم را روزى به موطن اصلى‌ام جهت خاکسپاری آمد‌ از تو انتظار دارم كه پيشاپيش حركت كنى و زينب‌وار و بدون لحظه‌اى اندوه تا آخرين جايگاه خاك گورم بدرقه‌ام كنى بگذار همه بدانند كه تو استقامت و بردبارى را از زينب(س) آموخته اى و در مكتب فاطمه(س) درس بردبارى را ياد گرفته‌اى. پدرجان، مادرجان، برادرجان،خواهرجان و اقوام خوبم از شما انتظار دارم كه به يكايك وصيتم گوش كرده و عمل كنيد. بگذاريد تا در دل خاك آسوده بخواب ابديت فرو روم. انتظار دارم به همان اندازه كه مرا دوست داشتيد و دوست داريد به همان اندازه به زنم و دخترم احترام بگذاريد و دوستشان داشته باشيد. تمام وسائل زندگى‌‌ام ‌ ‌و همچنين طلاها به همسرم تعلق دارد. تا او با كمال آرامش و راحتى بقيه زندگى اش را به خوبى سپرى كند.‌ ‌مبلغ 2500 تومان از ناصر محمودى و 1500 تومان از محمد زاده طلب دارم كه پس از گرفتن اين پول برايم مقبره‌اى در آرامستان تربت درست كنيد. خانه‌ی كوچك و محقرم را به اسم همسرم و دخترم كنيد مشروط بر اينكه همسرم ‌قصد ازدواج نداشته باشد. اگر روزى همسرم خواست ازدواج كند من از صميم قلب راضى‌ام چرا كه ايمان دارم خداوند هم از اين عمل‌ خرسند خواهد شد. دخترم وقتى به سن قانونى رسيد اگر مادرش ازدواج كرد خانه‌ام را به نام دخترم كنيد شايد پشتوانه‌ی كوچكى ‌ براى زندگى آينده‌اش باشد. مقدارى از حقوقم را خرج سوگوارى و عزا‌داريم كنيد. درخاتمه و در اين لحظه آخر از خداى بزرگ طلب آمرزش دارم و اميدوارم از گناهان من چشم‌پوشى كند و از كليه‌ی اقوام، دوستان، برادران وخواهرانم تقاضا دارم كه بر مزار سرد من گريه نكنند. اشك‌ گرمشان را براى شهیدانی نگه دارند كه از من بهتر زيستند و با ايمان‌تر مردند. ساعت‌12شب 30/04/1360 امضاء محمود[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش