شهید ناصر ابراهیمی جمنانی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید ناصر ابراهیمی جمنانی

مشخصات

شهرستان : نكا

شهر:کمیشان

استان : مازندران

جنسیت : مرد

وضعیت تاهل : متاهل

یگان : لشگر 25 کربلا

نوع عضویت : سپاه - كادر

مذهب : شیعه

دین : اسلام‌‌

نام پدر : عباس

مسئولیت : فرمانده دسته

تحصیلات : متوسطه

کد شهید : 91

رسته : پیاده

نام مادر : بتول براری

موضوع شهادت : جبهه

عملیات : عملیات کربلای 5

محل شهادت : شلمچه

تاریخ شهادت : 1365/10/19

نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن

گلزار : کمیشان

تاریخ تدفین : 1373/12/14

زندگی نامه

در سال 1342، با قدومش، خانه دل «عباس و بتول» را گرمایی دیگر بخشید. نورسیده‌ای كه در دامان خانواده‌ای دیندار و سختكوش پرورش یافت و با تربیت دینی آن‌ها قد كشید. دوران دبستان «ناصر» در نكا سپری شد. سپس بعد از اتمام مقطع راهنمائی، به دبیرستان «شهید بهرام مجتبایی» فعلی بهشهر رفت. اگرچه، سال سوم متوسطه را در نكا ادامه داد. او كه رشدیافته مكتب اهل بیت(ع) بود، با حضور در محافل اُنس با قرآن ـ جهت یادگیری تعالیم دینی ـ این كتاب انسان‌ساز را سرلوحه خود در زندگی‌ قرار می‌داد. در انجام فرائض واجب نیز، كوشا بود و همواره نسبت به اَدای نماز اول وقت، اهتمام ویژه‌ای داشت.در دوران انقلاب، او به اندازه بضاعت سنّی خود، در فعالیت‌های پرشور انقلابی شركت داشت و تابع رهبری امام خمینی بود.با صدای ناقوس جنگ در سال 1359، ناصر به ندای امام عاشقان، خمینی كبیر، لبیك گفت. او در سال 1360 ، جامه پاسداری را به تن پوشانید.فرماندهی دسته، معاونت گروهان و خدمت در گردان حفاظتی، از جمله رشادت‌های این رزمنده دلاور به شمار می‌رود.ناگفته نماند که او با حضور در عملیات بیت‌المقدس، از ناحیه صورت، مجروح شد. مادر از آخرین اعزام فرزندش چنین روایت می‌کند: «ناصر به من گفت: بعد از این مأموریت، با هم برای پابوس آقا امام‌رضا(ع) به مشهد می‌رویم. اما او رفت و دیگر نیامد.» و سرانجام، ناصر در 12/11/65، طی عملیات كربلای 5 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیكر پاكش نیز بعد از وداع همسرش «نرگس علیپور» و یادگارانش «مریم،کلثوم و یاسر»، در گلزار شهدای روستای «كمیشان» به خاك سپرده شد. هم‌رزمش «قاسم‌علی علی‌مکه» از ناصر این‌گونه یاد می‌کند: «در عملیات کربلای 5، با این‌که زخمی شده بود و ادامه پیشروی برایش ممکن نبود، به یکی از پاسداران نکا گفت: نیروها را یکی کن و ادامه بده! به من کاری نداشته باش.»

وصیت نامه

بسمه تعالی به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان بكشید ما را اسلام احیاء می­شود. (امام خمینی) پس از درود و سلام بر مهدی موعود و نائب بر حقش، پیر جماران، خمینی كبیر و سلام بر سالار شهیدان، حسین­بن­علی (ع) و به روان پاك شهدای گلگون كفن صحرای كربلا تا كربلای ایران، این چند نكته به عنوان وصیت­نامه می­نویسم.

امت حزب­الله و مسلمان و شهیدپرور! خدا را شكر كنید كه امام عزیز را برای ما فرستاد تا توانست انقلابی عظیم در جهان به وجود آورد و در ایران رژیم 2500 ساله پهلوی خائن را نابود كند. پس قادر توانا! چگونه به خاطر این نعمت تو را شكر گوییم.

امت حزب­الله و شهیدپرور! روحانیون عزیز را دوست بدارید؛ چون این­ها نور چمشان این سرزمین هستند و همان­طور كه امام عزیز ما گفته كشور بدون روحانیت مانند كشور بدون طبیب است. و ای مردم شهیدپرور نكا مخصوصاً اهالی روستای كمیشان! از اختلافات دوری كنید و به ریسمان خدا چنگ بزنید و از هم جدا نشوید و در نماز جمعه شركت كنید و صف­های خود را فشرده­تر كنید و این را بدانید كه شركت در نماز جمعه مشت محكمی است بر دهان مزدوران شرق و غرب می­باشد. و ای خدای مهربان! دوست دارم سرباز امام زمان باشم و در راه تو جهاد نمایم و در راه تو كشته شوم چون خدای بزرگ انسان یك جان دارد چه بهتر كه در راه تو باشد تا جاویدان در راه تو باقی بماند. خدای بزرگ! دوست دارم به من آن قدرتی دهی كه تا آخرین قطره خون­ام با مزدوران شرق و غرب بجنگم و در آخر در این راه به خاكستر تبدیل شوم و خاكستر در جبهه­ها پراكنده شود تا شاید خدایا از این راه گناهانم را ببخشی چون خدایا بنده حقیر و گهنكار تو هستم و به راه تو جان خواهم داد. خدایا به فرمان تو از خانه و كاشانه و زن و فرزند خود گذشتم و به راه تو رسیدم و حركت كردم. چه راه پر نشیب و فرازی و نمی­دانم خدایا به مقصدم خواهم رسید یا نه. و ای خانواده­ام! پس من این راه را طی خواهم كرد و اگر به این مقصد رسیدم و لایق این مقصد بودم.

1- مادرم! امام خمینی حسین زمان ماست و تو مانند آن شب­های تاریك كه من در گهواره بودم و مرا شیر می­دادی، مانند آن شب­ها قلبت را متوجه خدا كن و او را دعا كن و بعد از شهادتم برایم گریه مكن چون امانتی بودم كه خداوند نزد تو سپرد و از تو این امانت را پس گرفت و مادرم شكر كن كه در امانت خود خیانت نكردی و لباس سیاه را از تن بركن چون دشمن از این لباس خوشحال خواهد شد.

2-همسرم! تو مانند دیگر همسران شهید صبور باش و فرزندانم را خوب تربیت و به جامعه تحویل بده و جنازه­ام را در كنار شهدای روستای كمیشان دفن كن و به پدر و مادرت بگو كه برایم گریه نكنند و افتخار كنند كه اولین دامادشان در راه خدا كشته شد و بگو كه آن­ها همچون پدر و مادر برای من بودند.

3- مراسم عزاداری مرا سبك­تر برگزار كنید و از خرج­ها و مراسم­های اضافی دوری كنید و پول این مراسم­ها را به جبهه­ها بدهید.

و در آخر خانواده­ام و ای دوستان و آشنایان تمام سختی­ها و رنج­ها و تمام غریبی­ها را كه در زندگی كشیدم، برای خدا بود. همان­طور كه مولای متقیان علی (ع) می­گوید تلخی دنیا، شیرینی آخرت و شیرینی دنیا، تلخی آخرت. پس صبر پیشه كنید و امام عزیز این پیر جماران را دعا كنید. شعار مرگ بر آمریكا را فراموش نكنید و مرا حلال كنید. حلال كنید. و برادرم، اكبر بخشنده این وصیت­نامه را برای همه بخوانید.

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

                                                                                                                  والسلام علیكم
                                                                                                                      25/1/63[۱] 

پانویس

  1. سایت جنگ و درنگ

رده