شهید عظیم اسماعیلی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

تاریخ تولد :1339/01/02


تاریخ شهادت : 1360/06/11


زندگینامه :

بسم الله الرحمن الرحیم   " بالا دست هر نیکوکاری، نیکوکار دیگری است، تا آنانکه در راه خدا شهید شود، همینکه در راه خدا شهید شد دیگر بالا دستی ندارد. " رسول اکرم (ص)  

عظیم به سال 1339 در روستای کراب که یکی از توابع مرند می باشد قدم به عرصه وجود نهاد این کشاورززاده چنان پرورش یافته بود که به موازات رشد بدنی به اتفاق بزرگترها، در نمازهای جماعت و دعاهای کمیل شرکت می کرد. در کلاسهای قرائت قرآن حضور می یافت. نهچ البلاغه، کتابهای استاد مطهری و آیت الله طالقانی را زیاد مطالعه می نمود. با اطرافیان به ویژه پدر و مادر خویش اخلاقی اسلامی داشت منحرفین از اسلام و ضد انقلابیون را تا می توانست به سوی مکتب دعوت می کرد.



بعد ازآنکه متجاوزان بعثی میهن اسلامی ما را مورد تاخت و تاز مغول وار خویش قرار دادند، داوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل گردید و به همسرش گفت در مسجد منزل و یا هرجای دیگر ساعت 9 بعد از ظهر نمازت را به جای آور تا من هم درست در همان ساعت نماز بخوانم و بدینوسیله در تماس با همدیگر باشیم و به عنوان خداحافظی به همسر و تنها فرزندش نوشته است: افسوس که من برای همسر خوبم، همسر خوبی نبودم و افسوس که من برای محسن خوبم پدر خوبی نبودم اما امیدوارم اگر بر دشمن غالب شدیم و سلامت از جهاد در راه خدا، دین و قرآن برگشتم با ایمان کامل برگردم و آنگاه برای تو و پسرم، همسری و پدری باشم، تو یک غریبی هرچند در میان پدر، مادر، برادر و بستگانت هستی باز تو غریبی و تنها، اما یک نگاه به تاریخ انبیاء و امامان ما بکن آیا آن ها دور از دردها، رنج ها و مصیبت ها بوده اند که ما پیروان آن ها باشیم؟ پس اگر ما غیر این باشیم پیرو آن ها نیستیم اگر ما در خانه خود بیشینیم و مانع از تجاوز دشمن نشویم، دشمن ما را در وطنمان، مرزهایمان، شهرهایمان و خانه هایمان غافلگیر خواهد کرد و آنوقت ما برای دشمن نوکر و شما زنان ما و خواهران در دست دشمن اسیر خواهید شد و اما محسن خوب من که نه تنها مونس همیشگی تو بعد از خداست و تنها وارث من باید بداند که مسئولیت بزرگی بر دوش دارد و من متاسفانه مبارزه را دیر شروع کردم و محسن بایستی زود شروع کنم، همسرم مبادا سست و نا امید شوی مبادا برای لحظه ای زینب را فراموش کنی که بعد از شهادت برادرش حسین (ع) و یاران او خدا را می خواند و او را شکر می کرد و می گفت: شکر خدای عالمیان را که افتخار رسالت و شهادت را به خاندان ما عطا کرد و چون شیر خشمگین بر سر یزید فریاد زد پس هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام.



اینجاست که من به نوبه خود می روم تا خون خود را در راه خدا عطا کنم و تو اگر می توانی پیامم را یا این چنین مردن را و یا آنچنان ماندن را به دیگران برسان و باز باید از دکتر شریعتی، آن معلم نقل می کنم که فرمود: آنانکه که رفتند کار حسینی کردند و آنانکه مانند باید کار زینبی کنند و گرنه یزیدی هستند.


همسر من تمنا می کنم خیلی سعی کن درمواقع فراغت از کتاب های من بخوانی، نوار شهادت دکتر شریعتی را و نوار مهاجرت و شهادت استاد مطهری را بخری و اوقات فراغت خود را صرف شنیدن این ها کنی. من آرزو دارم بخوانی، بخوانی، بخوانی و با دلیل برهان و آگاهی کامل حسین (ع) را و پیام دین را به گوش های کر فرو کنی و در مبارزات خود خدا را فراموش نکنی و بعد از شنیدن واقعه انفجاردر حزب جمهوری و به شهادت رسیدن بیش از 72 تن از یاران امام امت از جبهه ضمن نامه ای به همسرش نوشته است: همسرم امروز برای من روز سختی بود روزیکه خبر ناگوار دکتر بهشتی را چند لحظه پیش شنیدم و مجبور شدم در یک ورق کوچک و جداگانه دوباره درد دلم را با شما در میان گذارم هر چند که دیوانه وار می خواهم تفنگ به دست گرفته و تمام مخالفین را سوراخ، سوراخ کنم ولی سخنرانی امام را شنیدم که گفت مبادا از روی ناراحتی کار غیر اسلامی کنید.


و برای مرد ننگ است که در بستر بمیرد، چون این مرگ، برای بیوه زنان است مرد باید بسوزد و چون شمع خاکستر شود و از خود نور به اطرافیان داده و آن ها را از ذلت تاریکی و ظلمت نجات بخشد، اینجا شهر سرپل ذهاب و دهات اطراف است که همگی ویران شده اند بطوریکه گاو، گوسفند، اسب و دیگر حیوانات آن ها در شهر و دهات اطراف در کوچه، بازار، دشت و بیابان سرگردان شده اند خانه های آنها با خاک یکسان است خلاصه باید بگویم که یا باید مسلمان باشیم و یا نباشیم، اگر مسلمان باشیم لازمه مسلمان بودن جهاد است، مسلمان نمی تواند مسلمان باشد و جهاد نکند، وقتی در شهرهایی مثل قصر شیرین، سرپل ذهاب و ده ها شهر دیگر هزاران زن و دختر جوان را گرفته و به آن ها تجاوز کرده اند و یا پدری برای اینکه به دخترش نکنند هر سه دختر و خودش را سوزاند چه کسی باید به فریاد این مظلومان برسد به این جمله پیامبر توجه کنید که فرموده اند: اگر مسلمانی در آن سوی دنیا فریاد بزند به دادم برسید و کسی بشنود وبه دادش نرسد مسلمان نیست.

  • روحش شاد و یادش گرامی باد *


وصیت نامه :

بسمه تعالی الله اکبر  

خدا حافظ ای همسر خوب من و خداحافظ ای محسن خوب من افسوس که من برای همسر خوبم همسر خوبی نبودم و افسوس که من برای محسن خوبم پدر خوبی نبودم و اما امیدوارم که اگر ما بردشمن غالب شدیم و سلامت از جهاد در راه خدا و دین خدا و قرآن برگشتم با ایمان کامل برگردم و آنگاه برای تو و باری پسرم همسری باشم و پدری باشم که در شان شیعه علی باشد. آنچنان که علی یک همسر نمونه و پدری نمونه و؟ نمونه و بی مانند بود. ما نیز چون شیعه او مانند اباذرها و عمارها و یاسرها و سلمانها و غیره که شیعه های واقعی علی بودند باشیم و یا حداقل از پیروان واقعی آنها باشیم.



و اما همسر خوب من اکنون شما و محسن را همراه با محتوی پاکتی به عنوان امانت بدست خدا سپردم و اما ابنجا یک مسئله خیلی مهمی است و آن اینکه چون شما بعنوان امانت بدست خدا سپرده شده اید من اطمینان دارم و به شما اطمینان می دهم که لحظه ای را ثانیه ای را ساعتی را و روزی را و ماهی را و سالی را و بالاخره عمری را خداوند نظر لطفش را کم نخواهد کرد. و همیشه برشما ناظر است بنا بر این من فکر نمی کنم که برای شما مشکلی پیش آید بشرط اینکه ایمان داشته باشی و در برابر کوچکترین دردی و رنجی و غمی ننالی و از خود بی تابی نشان ندهی.



تو یکی غریبی هرچند که در میان پدر، مادر، خواهر، برادر و بسبگانت هستی و اما باز تو غریبی و بی خانمان و اما بک نگاهی به تاریخ انبیاء و امامان ما بکن، آیا آنها دور از دردها و رنجها و غمها و مصیبتها بودند که ما پیروان آنها باشیم پس اگر ما غیر این باشیم پیرو آنها نیستیم و آنگاه ما نباید. خود را مسلمان و پیرو قرآن و اسلام بدانیم. پس اگر ما در خانه های خود بنشینیم و مانع از دشمن نشویم دشمن ما را در وطنمان و مرزهایمان و شهرهایمان و خانه هایمان غافل گیر خواهد کرد و برما خواهد تاخت و آنگاه ما بردشمن نوکر و شما زنان ما و خوهران ما و مادران ما برای دشمن رقاصه ها خواهید شد ؛ و برای دشمن خواهید رقصید. پس ما اگر در میدان جنگ نباشیم در نماز ایستادن و سر میز شراب ایستادن ما یکی است.



و اما محسن خوب من که تنها مونس همیشگی تو بعد از خداست و تنها وارث من باید بداند که او مسئولیت بزرگی دارد. یک ادامه راه پدر که متاسفانه من مبارزه را دیر شروع کرده ام. محسن باید زودتر شروع به مبارزه کند و از طرف دیگر این جا دارد که جمله معلم شهید شریعتی را که برای احسان خود وصیت کرده من نیز باید به محسن این وصیت را بکنم که محسن عزیزم بخوان و بخوان و بخوان و مبارزه کن. همیشه در میدان مبارزه باش که تنها غاملی که انسان را انسان کامل و مسلمان کامل می کند ایمان است و جهاد. جهاد انسان را به اوج مسلمانی می رساند. ما مگر پیرو حسین و عاشق حسین نیستیم. پس حسین چگونه خود را و فرزندانش را و عزیزانش را و بطور کلی هستی و حیاتش را و زندگی خویش را و زندگی خویش را قربانی دین خود و راه خود و راه خدا کرد. آیا حسین خطاب به ما پیروانش نگفت آیا کسی هست که مرا یاری کند. منظورش این بود که کسی هست که راه حسین را که همانا شهادت است و حیات دادن به رگهای پوسیده و در حال مرگ که همان رگهای دین و تاریخ است.



حسین به رگهای پوسیده و در حال مرگ دین که همانا مسلمانان و پیروان حسین و راه قرآن و راه دین باشد حیات بخشید ؛ و به همین جهت است که می گویند شهید قلب تاریخ است یعنی همانگونه که قلب به رگهای پوسیده و در حال مرگ بدن زندگی و حیات می بخشد ؛ شهید به مردم و انسانهائیکه دین آنها ضعیف شده و در حال از بین رفتن است حیات و زندگی می بخشد و آنها را زنده می کند که همانا تاریخ راز زنده می کند و دین آنها را زنده می کند. همسر خوب من این مدت را که من در میان شما نیستم یک مدت فوق العاده زمان امتحان نسبانا سختی است برای شخص شما اینجاست که رشادت و شهامت و شجاعت و وفاداری شما و بردباری شما و هزاران شاخه دیگر امتحان برای شخص شما. همسرم مبادا مبادا سست و نا امید بشوی حتی برای لحظه ای.


مبادا آن لحظه زینب را فراموش کنی که بعد از شهادت برادرش حسن و یاران حسین فریاد می زند و خدا را می خواند و خدا را شکر می کند و می گوید شکر خدای عالمیان را که افتخار رسالت و شهادت را بر خاندان ما اعطا کرد ؛ و آن لحظه ای را که زینب چون شیر خمشگین بر سر یزید فریاد می زند پس هر انقلابی دو چهره دارد. حزن و پیام. اینجاست که من می روم به نوبه خود حزن خود را در راه خدا اعطا کنم و تو همسرم اگر؟ پیام را. یا این چنین مردن را و یا آنچنان ماندن را. باز باید از شریعتی از معلمم نقل کنم آنان که رفتند کار حسین کردند و آنان که مانده اند باید کار زینبی بکنند وگرنه یزیدی هستند. شهناز من به محسن من و وارث من باید بیش از پیش برسی چون تا امروز وظیفه یک مادر بودن از این به بعد وظیفه شما شده پدر و مادر بودن و اما مبادا؛مبادا.



باز تکرار می کنم مبادا؛مبادا، وظیفه و رسیدگی را به آن حد برسانی که مهر شما برای محسن؟ باشد و لطف شما ستمی مبادا ؛ مبادا در لباس مادر و در لباس بخشش و اعطا برای او دشمنی و ظالمی، ستمگری باشی. محبتی که برای امروز و فردای او ظلمی و خیانتی نباشد. تو شهناز من خود مبادا، مبادا رنگ دشمنان را به خود بگیری و از خود رنگی برای آنها نگذاری این یک جمله حسین را فراموش نکن که می فرماید مومن باید از آهن و کوهها محکمتر باشد. بطوریکه کوهها بوسیله بیلها و کولنگها برچیده می شوند و محو می شوند و ماهیت خود را از دست می دهند و آهن رنگ خاکستری خود را بعد از مدتی که در کوره آهنگری می ماند از دست می دهد و رنگ سرخ که همانا رنگ آتش است به خود می گیرید و اما مومن باید از کوهها و مومن باید از آهن سختر و محکمتر باشد که وقتی با عناصر زشت و کریه و عناصر مفسد و عناصر منحرف در می اقتد رنگ خود را عوض نکند و رنگهای اطرافش را به خود نگیرد بلکه به آنها از رنگ خود اثری بگزارد و آنها را به راه خویش بکشد نه خود راه آنها را رود که این دلیل بر آن است که به راه خود اینمان دارد می داند که چه می کند. شهناز عزیزم نمنا دارم به جان محسن اگر نامه ای می نویسی حقایق را مو به مو برایم بنویس اگر گرفتاری برایت پیش آمد من در جریان باشم که شاید فکری بکنم و راه حلی پیدا بکنیم.



شهناز من تمنا می کنم خیلی سعی بکن در مواقع فراغت از کتابهای من بخوانی و نوار شهادت شریعتی و نوار مهاجرت و شهادت مطهری را بخری و اوقات خود را صرف اینها بکنی و از بچه ها مخصوصا احمد که زمینه خوبی دارد برای کتابهای اسلامی و میتواند تحت تعلیم و تربیت واقع شود واز بیراهه ها نجات یابد. همسر خوب من آرزو دارم که بخوانی و بخوانی و بخوانی و با دلیل و برهان وآگاهی کامل پیام حسین را و پیام دین را به گوشهای کر فرو کنی و از مبارزات خود خدا را فراموش نکنی که نام خدا دلهای خدشه دار و زخمدار را مرهم می بخشد. در بحثها سعی نکن طرف را به جدال واداری و خطبه های نماز جمعه را حتما گوش کنی و اگر می توانی در نماز جمعه شرکت کنی که می تواند غمهایت را فرو نشاند مطمئن باش و با افرادیکه اهل بحث نیستند بحث نکن که نتیجه نمی دهد. تذکر: دو نواریکه در بالا نسبت به آنها توضیح دادم.



فراموش نکنی که این دو نوار تاثیر خوبی بر روی بچه می گذارد و اگر می توانی بچه ها را صدا بکن و درها را ببند و بگو مرتب بنشیند و سر وصدا نکنند و نوارها را گوش کنند که حتما نتیجه مثبتی بر روی آنها خواهد گذاشت. و یک تمنای دیگر اینکه اگر از پدر یا مادرمن و یا برادر من و یا از بیسگانم را دیدی یا آمدند ویا باید بگویم اگر من بروم به آن پدر و مادر داغدار من و فلک زده من که از من؟ متی و ثمری ندیده اند و آرزوهایشان به خیال آنها به هدر رفته است ( پدر و مادری که بیست و چند سال روز شماری و ماه شماری و ماه شماری و سال شماری کرده اند و چه آرزوهایی داشتند خدا می داند ) به آنها حدالمقدور خوبی و احترام کنی و تا میتوانی سعی کن دیرتر بفهمند که من به خدمت رفته ام چون حتی بک روزش موثر است. افسوس که من قدر و قیمت صفت و وفاداری و صداقت و پاکدامنی تو را ندانسته و برای تو مونس و همدم خوبی نشدم. امیدوارم که اگر من مردم تو مونس را من که در انجا تنهایت گذاشتم و بدست خدا سپردم. در اثر بردباریت در آخرت همدم شوم. آنجا که جای همیشگی ماست و آن جا که پایان ندارد و آنجا که پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین و بالاخره اولاد آنها معصومین و ابادرها و عمارها و یاسرها و سمیه ها و پاکان هستند.                                خداحافظ ای کسی که تو همسر نمونه هستی                                             خداحافظ ای کسی که تو همسر وفادار هستی خداحافظ، خداحافظ


منبع: سایت شهدای ارتش

رده‌ها