شهید قاسم بیات اسفندیاری

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید قاسم اسفندیاری بیات تاریخ تولد :1340/01/08 تاریخ شهادت : 1360/09/09 نام پدر: حسین ش.ش: 2 محل‌صدورشناسنامه: شیراز نوع حادثه: حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحمیلى شرح حادثه: حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسطدشمن‌درجبهه استان: بنیادشهیداستان‌فارس شهر: اداره‌بنیادشهیدشیراز

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم إنا لله و إنا إلیه راجعون امروز روز پنج‌شنبه به تاریخ 1360/06/12 مى‌باشد. روز خوشحالى من مى‌باشد، چرا كه به ما خبر حمله داده‌اند و دستور داده‌اند كه وسایل فردى خود را جمع و جور نماییم و شب جمعه ساعت 3 الى 4 حمله مى‌كنیم و من جزء گروه 1 مى‌باشم و روحیه گروه در سطح عالى مى‌باشد... خدایا من فقط در این زندگى جانى دارم كه خودت به من عطا فرموده‌اى و از تو مى‌خواهم اول از این حمله پیروزى و وقتى پیروزى را مشاهده كردم مرگ به من عطا كنى. خیلى دلم مى‌خواهد به شهداء بپیوندم. هرچند كه لیاقت شهید شدن را در خود نمى‌بینم. گرچه مى‌دانم تنها در سایه رهبرى و وجود امام مى‌باشد كه كوخ‌نشینها بر كاخ‌نشینها پیروز خواهند شد مرگ را در این حمله بر خود ترجیح مى‌دهم. گرچه مى‌دانم كه تنها اسلام یار و مددكار مستضعفان جهان مى‌باشد. تنها امام و ولایت فقیه مى‌باشد كه مى‌تواند حكومت توحیدى ترا بر جهان بگستراند و زمینه‌اى براى ظهور امام زمان(عج) باشد. خدایا خودم هم نمى‌دانم چه مى‌نویسم اما مى‌خواهم تجربه زندگى‌ام را فقط روى تكه كاغذى بنویسم و در این شك هم مى‌باشم كه درست مى‌نویسم یا نه؟ خدایا از تو از ته قلب مى‌خواهم كه خواهش بنده ناچیز خود را قبول نمایى و تا ظهور حضرت مهدى(عج) خمینى عزیز را براى ملت ایران زنده بدارى. اما به پدر و مادر عزیزم. امیدوارم كه مرا ببخشید. چون هیچ زمانى فرزند لایقى براى شما نبودم. لیاقت فرزند لایق بودن را هم تقصیر خود نمى‌دانم. چون وقتى به زندگى مادى اطراف بالاتر از خود مى‌نگریستم چیزهایى مى‌دیدم كه در خود نمى‌یافتم. اگرچه در سایه انقلاب ایران زندگى آنها براى من پوچ ماندند. چون فهیدم از امام كه مى‌گوید این انقلاب مال كوخ‌نشینهاست و در آخر از پدر عزیز و بزرگوارم مى‌خواهم اگر مى‌شود مرا ببخشید. اما از مادر عزیزم كه همیشه و همه زمان به فكر او مى‌باشم. براى فرزندانش بخصوص من زحمت بسیار كشید. مادر عزیز من هیچ‌وقت زحمات تو را از یاد نبردم و زمانى قدر تو را فهمیدم كه كارى از دستم برنمى‌آمد. زمانى بود كه به سربازى آمده بودم. یعنى قبل از سربازى هیچ‌وقت به تو فكر نكرده بودم و تو باید افتخار كنى فرزندى را بزرگ نمودى، شب و روز براى او سوختى و بزرگ نمودى و آلان در برار دشمنان اسلام جان خود را گذاشته و آرزوى مرگ مى‌كند و از خداى خود مى‌خواهد كه اسلام و امام را پیروز نماید و بعد از آن مرگ مى‌خواهد. مادر عزیز دلم مى‌خواهد مانند حضرت زینب شكیبا و بردبار باشى و هیچ‌زمان از امام امت برنگردى و اگر زمانى هم رسید كه احتیاج به تو براى حفاظ اسلام باشد با جان بپذیرى. هرچند كه عمرى را با زحمت پشت سرگذاشته‌اى و در پایان از تو و پدرم مى‌خواهم كه همیشه شكیبا و بردبار باشى. به امید پیروزى مسلمین و مستضعفین جهان. خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار- مرگ بر منافقین كافر- مرگ بر دشمنان اسلام و در آخر از خواهران و برادران خداحافظى مى‌نمایم و براى آنها آرزوى موفقیت در راه اسلام و امام مى‌نمایم. از كلیه دوستان و آشنایان و قوم و خویشان خداحافظى مى‌نمایم و امیدوارم كه هرچه بدى دیدید ببخشید. قاسم اسفندیارى

1360/06/12


منبع: سایت شهدای ارتش