شهید داود احمدی بیغش

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

تاریخ تولد :1342/03/01


�تاریخ شهادت : 1366/12/15


محل شهادت : نامشخص


�محل آرامگاه :مرکزی - شازند - توره


وصیت نامه

به نام خداوند و با ستایش بیکران از محبوبی که نعمت اسلام را به ما ارزانی داشت؛ و با درود بر رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص) که با ابلاغ رسالت، بشریت را از جهل و گمراهی رها ساخت؛ و با درود بر دوازده اختر تابناک آسمان ولایت از حضرت علی (ع) تا حضرت مهدی (عج) که با ظهور خویش جهان را مخزن عدالت خواهد ساخت؛ درود بر حضرت زهرا (س) که الگوی زنان مسلمان گردید؛ و درود بر شهدای راه دین، از صدر اسلام تا کربلای حسین (ع)، و درود بر گلگون کفنان و لاله های دشت های گرم، و کوه های سر به فلک کشیده ایران اسلامی، که با قطعه قطعه شدن بدن و ایثار جان، ننگ و ذلت را از دامان ملت اسلام پاک کردند و با بیرون راندن دشمنان شکست خورده اسلام، فتح و پیروزی را برای ملت قهرمان و مسلمان خویش به ارمغان آوردند.


به فرموده امام عزیز: همه چیز ما در گرو جنگ است، عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است و هر چه در توان داریم باید صرف جبهه کنیم و هم اکنون این وظیفه را اسلام مشخص کرد که در مقابل کفر و استکبار دنیا باید شجاعت و ایثار به خرج داد.


هموطنان عزیز، من یک نظامی هستم، وظیفه ی من این نیست که در شهرها و مناطق آرام بمانم و عملم اکتفا به حرف شود، خصوصاًً این که نظامی هستم و نامی این چنین مقدس بر من گذاشتند، چون يك نظامی، كاري است مقدس، و حتماًً وظیفه دارم شبانه روز بدوم و یک لحظه از حرکت ایستادن، خیانت است؛ شبانه روز باید در راه حراست و تداوم خون ابا عبدالله (ع) و شهدای این راه بکوشم. اکنون چشم دل بگشایید و بشنوید ندای هل من ناصر حسین (ع) و آنچه در حرف می گفتید، به آن عمل کنید.

یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون.


هموطنان عزیز سعی کنید با حرف، خود را راضی نکنید که من پیر هستم و یا ناتوانم، چون امام حسین (ع) روز عاشورا مطلب را برای همه حل کرده است، او با خود پیرمرد آورد، جوان آورد، کودک آورد که راه توجیه را برای همه ببندد؛ دوستان عزیز، قدر خودتان را بدانید و از این لحظات حساس کاملاًً بهره ببرید که بعداًً پشیمانی سودی ندارد و جنگ که تمام شود، که ان شاء الله پیروزی نزدیک است، آن موقع غم و اندوه می خورید که چرا نتوانستید از این لحظات استفاده کنید، چون جنگیدن در راه خدا شیرین است و شهادت به مراتب شیرین تر.



شهادت فوز عظیمی است که افراد بشر و خاکی از درک آن عاجزند و آنان که رفتند و با روی خونی به حق وصل گردیدند، لذّت این امر عظیم را می دانند؛ عزیزان نکند در سوگ من ناراحت باشید و بگویید بیچاره رفت، چرا که این بهترین صورتی است که می توان دنیای فانی را ترک نمود، همه می روند و هر کس به راهی و این افضل و اکمل راه هاست، ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة و ذلک هو الفوز العظیم (قرآن کریم)



پدر و مادر عزیزم، سلام، دست شما را می بوسم و زحمات شما را فراموش نمی کنم، اگر شما زحمات زیادی برای من کشیده و من فرزند خوبی برای شما نبوده ام، از شما می خواهم که مرا حلال کنید، چون شما به گردن من خيلي حق دارید و نتوانستم جبران زحمات شما را بکنم و اگر جهادم در راه خداوند مورد قبول واقع گردید و لیاقت شهید شدن داشتم، خداوند اجری عظیم و پاداشی بزرگ به شما خواهد داد.



از شما انتظار دارم نمونه ی کامل صبر و استقامت باشید، چون این راه را خودم انتخاب کرده ام و با خدای خود عهد بستم و بارها گفتم: خدایا به تو عشق می ورزم و در این راه از قطعه قطعه شدن، مفقود شدن و یا اسارت هراسی ندارم و همچنین بارها به خودم و خدا قول داده ام که اگر گلوله های دشمن قلبم را سوراخ سوراخ کند، دشمنان، آروزی فروختن دین و مملکت و شرفم را به گور خواند برد، چون تنها وسیله ای که من را به معشوق می رساند، شهادت در راه خداست.


برادان و خواهران عزیزم، اگر از من بدی دیدید، مرا حلال کنید، چون من فرصت نداشتم در راه تعلیم و تربیت شما كوشش کنم و به خاطر دور بودن محل خدمتم نتوانستم وظیفه خود را نسبت به شما ادا کنم، این مسئولیت سنگین را به عهده پدر و مادر واگذار می نمایم. از برادران می خواهم که در راه پیروزی و اهداف مقدس اسلام همیشه ساعی و کوشا باشند، بیشتر طرف صحبتم با محمد است، چون که نام مقدس پاسداری را بر خود نهاده است و همان طور که امام عزیزمان می فرماید: ای کاش من هم یک پاسدار بودم، به همین منظور، امید دارم که خداوند در راه رسیدن به اهداف، که همان جهاد در راه خدا می باشد، موفق و پیروزت گرداند، سعی کن پدر و مادرم را دلداری بدهی، چون بعد از من مسئولیت دلداری آنها به تو واگذار می گردد.


خواهرانم، همچون زینب (س) که راه حسین (ع) را شجاعانه ادامه داد، پیام رسان خون من باشید و از شما انتظار دارم ناراحتی به خود راه ندهید، نمی گویم گریه نکنید، بلکه گریه کنید امّا برای حسین بن علی (ع) که با لب تشنه به شهادت رسید و از شما می خواهم که همواره در راه صحیح و تربیت فرزندان خود کوشا باشید.



همسرم، تنها کسی که همیشه تنها بود و در تنهایی گریست و حتی در تنهایی به شهادت رسید، فاطمه (س) بود، از او بشنو و از زینب بشنو که خودش هم مصائب را چه در کودکی و چه در جوانی و آخرین و بزرگترین مصائبش را در کربلا دیده است، بسیار مصیبت دیده و تو اگر چه تنها می شوی ولی تنها تر از فاطمه نه، تنهاتر از زینب بعد از حسین نه، البته به نوبه خودت همچون زینب و فاطمه تنها می شوی و به همین خاطر می گویم آنها را برای خودت الگو قرار بده.



همسرم، نمی دانم خداوند چه مصلحت می داند، ولی هر چه شد، به همان راضی هستم، همسرم، گر چه نتوانستم همسری لایق و شایسته برای تو باشم و نتوانستم انسانیت و محبت های تو را در این دنیا جبران نمایم، ولی چه کنم که خواست خدا بود و امید دارم که هر خوبی و بدی از من دیدی، مرا حلال کنی که من با خاطر آسوده به سوی معبودم بشتابم، از تو می خواهم صبور باشی همچون زینب، طبق قرار همیشگی آماده باش تا بعد از این بمانی و اگر این آمادگی را داشته باشی و از خود ایثار و گذشت به خرج دهی، مسلما ً تو هم با معدل خوبی قبول می شوی، همسرم، در هر کجا هستی و در هر حال، برایم طلب مغفرت کن و در همه حال به یاد خدا باش.


در پایان از کلیه همکارانم، افسر، درجه دار و سربازان رشیدی که با من کار می کردند و هر بدی از من دیده اند، می خواهم که مرا حلال کنند، از کلیه دوستان و آشنایان تقاضا دارم مرا حلال نمایند. ستوان دوم پیاده، داود احمدی مورخ، 1366/07/11  

منبع: سایت شهدای ارتش