مدافعان حرم
مدافعان حرم
مدافعان حرم، حالا برای همه شیعیان شناخته شده است. مردان و زنانی که در روزهای سخت حمله ی تکفیری ها به حرم مطهر حضرت زینب (ع) تا پای جان برای حفاظت از حرم جنگیدند. شهادت هم رزمانشان را به چشم دیدند و حالا ماه هاست که حرم با تلاش این ساکنان دائمی اش از آسیب در امان مانده. در ادامه گزارشی از یک خبرنگار در حرم حضرت زینب (ع) را می خوانید: نام « مدافعان حرم » را حالا اهالی منطقه ی زینبیه ی سوریه خوب می شناسند. مدافعان حرم مدت هاست که همسایگان دائمی حرم هستند. مردان و زنانی که به غیر سوری ها، عراقی، لبنانی، افغانی و ایرانی و پاکستانی هم در بینشان می شود دید. زن و مرد، از نوجوان ده دوازده ساله تا پیرمرد هشت ساله مثل پروانه گرد حرم می گردند تا مبادا گزندی به حرم زینب (ع) برسد. در حرم مطهر حضرت زینب (ع) که مملو از جمعیت است تقریبا از هر سه نفر یکی مدافع حرم است هرچند برخی از آنان لباس نظامی به تن ندارند، اما خوش و بشها و گفت و گوهایشان نشان می دهد مدافعان حرم اند. تا مدتی قبل به خاطر تسلط تکفیری ها به جاده ی منتهی به حرم، امکان تردد به حرم حضرت زینب (ع) به سختی ممکن بود اما حالا و به لطف شکست های پیاپی تکفیری ها، شرایط به گونه ای است که شیعیان از کشورهای مختلف به خصوص عراق و لبنان زائران و مجاوران همیشگی حرم هستند. گفت و گو با مدافعان حرم کار آسانی نیست؛ در پاسخ به سوالات فقط یک پاسخ تکرار می شود: «ممنوع؛ ممنوع!». اما در نهایت با کش و قوس فراوان و البته بدون اطلاع مسئولان حفاظت از حرم، برخی از مدافعان حاضر می شوند به شرط درج نشدن نام و عکسشان، به چند سوال پاسخ دهند. در یک متری ضریح مطهر کنارش می نشینم و دوستی به زبان عربی موضوع گزارش را طرح می کند و بعد از لحظاتی تامل و تفکر و البته با تردید قبول می کند که مصاحبه ای داشته باشد، فرد کناری اش اما به محض اینکه متوجه مصاحبه می شود در گوشی جمله ای می گوید و از حرم خارج می شود. این مدافع حرم به همان اندازه که موضوع را متوجه شده خودش وارد بحث می شود و این جمله را می گوید: لبنانی هستم؛ با همسر و چهار فرزندم به اینجا آمده ام تا از حرم دفاع کنم؛ آمده ام نگذارم آسیبی به نوه ی رسول الله (ص) برسد؛ تکفیری ها هیچ اصل انسانی را قبول ندارند؛ ما همه اینجاییم تا نگذازیم گزندی به دختر امیرالمومنین (ع) خواهر اباعبدالله (ع) و ابوالفضل (ع) برسد، ایشان سایه امیرالمومنین (ع) است. نام حضرت زینب (ع) به نام امیرالمومنین (ع) گره خورده. در گوشه و کنار حرم تصاویری از مدافعان شهید حرم به چشم می خورد و در بین مدافعان حرم نجواهای دو ایرانی به گوش می رسد که درباره دوست شهیدشان در حال صحبت هستند. مدافع دیگر حرم جوانی عراقی الاصل است حدوداً 25 ساله که به همراه خانواده اش در زمان صدام در ایران زندگی کرده است و دست و پا شکسته فارسی می داند؛ می پرسم تکفیری ها تهدید کرده اند که حرم را تخریب خواهند کرد، محکم جواب می دهد: نگذاشته ایم حتی به حرم نزدیک شوند، همه کسانی که هستند برای همین به اینجا آمده اند؛ نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم؛ اگر روز عاشورا نبودیم که به کمک آل الله بیاییم امروز هستیم! یا لیتنا کنا معک یعنی همین. به بازوبند «کلنا عباسک»که روز لباسش نصب شده اشاره می کند و می گوید: حضرت عباس هم در مقام مدافع حرم بود؛ منش ایشان در دفاع از خانواده ی اباعبدالله نوعی عشق بازی بود، ما هم با همان الگو آمده ایم تا انشاءالله بتوانیم مدافع سید زینب (ع) و سیده رقیه (ع) و خانواده ی رسول الله (ص) باشیم. مدافع دیگر اما از افاغنه است؛ درباره ی تلاش تکفیری ها برای تعرض به حرم می گوید: تا ما هستیم این آرزو را به گور می برند، در خواب هم نمی توانند ببینند که صدمه ای به حرم برسانند. باید از روی جنازه ما رد شوند. تا خون در بدن داریم نمی گذاریم آسیبی به حرم حضرت رقیه و حضرت زینب (ع) برسانند. یکی دیگر از مدافعان حرم با اشاره به اینکه لبنانی است و برای دفاع از حرم آمده است می گوید: ما دفاع از ایران را هم وظیفه ی خودمان می دانیم و دفاع از ایران را دفاع از حریم امامت می دانیم، اگر صدمه ای به انقلاب ایران وارد شود همه ی مسلمانان جهان صدمه می ببنند و لبنان، ایران، سوریه، فلسطین و عراق همه در یک جبهه قرار دارند. جوانان شیعه باید همیشه برای جهاد و دفاع آماده باشند و امروز راه جهاد همین دفاع از حرم زینب (ع) است. مدافع بعدی کم سن و سال تر است؛ به زحمت بیست سال دارد و سوری است، درباره انگیزه اش این طور می گوید: بر همه ما واجب است که از این جایگاه دفاع کنیم. می گویم فکر می کنی چه شود؟ جواب می دهد: در آخر ما پیروزیم، ما در خط اما حسین (ع) هستیم. آخرین مدافع حرم تمایلی به گفت و گو ندارد اما وقتی درباره ی بازوبند کلنا عباسک سوال می کنم می گوید: ما به گرد پای حضرت عباس هم نمی رسیم، اما اینجا آمده ایم تا حداقل اسممان در طومار بلند مدافعان حرم ثبت شود و در همان راه قدم گذاشته باشیم. دیگری می گوید: روزهایی بود که خط درگیری مدافعان حرم و سلفی ها خیلی نزدیک بود و آنها تا هشتصد متری حرم آمده بودند. موج انفجار همه ی شیشه های حرم را شکسته بود و همه ی صحن از شیشه ی شکسته پرشده بود. یعنی پابرهنه نمی توانستی به زیارت بروی و باید حتما با کفش وارد حرم می شدی! خاک همه ی صحن را گرفته بود. همه ی ضریح حضرت زینب (ع) از گرد و غبار پر شده بود و اینکه بعد از 1400 سال از حادثه ی کربلا چنین هجمه ای به حرم مطهر حضرت زینب (ع) صورت بگیرد، خیلی برای شیعیان دردآور بود و ما این را از نزدیک می دیدیم. من این را دیدم که وهابی ها و سلفی ها روی دیوارهای شهر، روی دیوارها و خانه های شیعیان نوشتند: حلال لنا نسائکم ... حلال لنا اولادکم ... حلال لنا اموالکم نوبت به پیرمرد خادم حرم می رسد. «حامد خان» حدوداً پنجاه ساله است. افغانی الاصل؛ 24 سال است که کلیددار حرم حضرت زینب (ع) است، درباره ی وضعیت حرم با او صحبت می کنم؛ از روزهایی می گوید که تکفیری ها از چهار طرف به سمت حرم یورش آورند؛ با دست اشاره می کند و می گوید: از این سمت، از آن سمت گوشه گوشه، حمله کردند، اما به لطف حضرت امیر (ع) کاری نتوانستند بکنند و مجاهدان آنها را فراری دادند و الان مدتهاست که حرم کاملاً امن است. حامدخان، از روزهای سخت حرم هم این طور یاد می کند. در روزهای بحران روزی پنجاه تا شصت خمپاره به سمت حرم شلیک می کردند. اما این مصاحبه آخرین صحبت های خادم حرم بود. حامدخان که عمر خود را وقف این حرم نمود. چند روز بعد در راه حضرت زینب (ع) به شهادت رسید.1[۱]
پانویس
- ↑ سایت نوید شاهد