شهید مسعود تقی زاده نادری

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۶ توسط Vahedi9711 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید مسعود تقی زاده نادری

تاریخ تولد : 1339/08/09 تاریخ شهادت : 1361/04/14

محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه : خراسان ر ضوی - مشهد - خواجه ربی




rId4

زندگی نامه


بسمة تعالی

مسعود تقی زاده نادری

تولد 1339 مشهد

تحصیلات دیپلم

شغل سرباز

وضعیت تاهل مجرد

تاریخ محل شهادت 1361/04/13

نحوه شهادت اصابت ترکش خمپاره

محل دفن خواجه ربیع

سرباز رشید مسعود تقی زاده در سال 1339 در مشهد چشم به جهان گشود پس از طی دوران کودکی پا به مدرسه گذاشت و به کسب علم و دانش پرداخت و در تمام دوران تحصیل و شاگرد پاکی و نمونه بود و سالهای تحصیل یکی پس از دیگری با موفقیت پشت سر گذاشت و در زندگی قناعت پیشه بود و توجه خاصی به مجروحین داشت تا قبل از رسیدن به سن تکلیف به انجام واجبات پرداخت و در جلسات مذهبی و تلاوت قرآن نیز شرکتی فعالانه داشت تا شروع زمزمه های انقلاب کلاس دومی را به خیابانهای مملو از جمعیت آماده شهادت منتقل نموده و زیباترین درسها را از آنجا آموخت پیروزی انقلاب پس در جهت اهداف انقلاب گام بر میداشت و به مقابله با ضد انقلاب و منافق پرداخت با گرفتن دیپلم به خدمت سربازی اعزام گردید و پس از دوران آموزشی جبهه را برای خدمت انتخاب نمود حدود یکسال و اندی را در جبههای مختلف و در بردباری مزدوران بعثی گذراند و در آخرین اعزام خود در پاکیزه از شهادت خود سحن گفته و دیگران را در حفظ اهداف اسلام رسیدم و به ماندن در خط امام توصیه و تاکید میکرد به جبهه رفت و پس از مدتی نبرد با متجاوزین عاقبت در منطقه قصر شیرین و در اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و پهلو به شهادت رسید.


خاطرات


آخرین بار که به مرخصی آمد به او میگفتم مادر جان زیاد جلو نرو و پشت جبهه باش تا صدمه نبینی گفت باشه مادر جان جلو ها نمیروم روزی هم که به جبهه رفت همگی برای بدرقه اش به راه آهن رفتیم اصرار داشت که یک عکس یادگاری بگیریم دسته جمعی یک عکس گرفتم و به ما گفت اگر شهید شوم و به ما گفت اگر شهید شوم گریه نکنی که مگر خون من رنگین تر است از رزمنده های دیگر است مطمئنم که او به راه خدا رفته و الان جایش خوب است چون سه روز از شهادت ایشان خواب دیده که روی یک ... ایستاده و می گرید که به مادرم سفارش کنید بی تابی نکندچون من حالم خوب است و دیگر بر نمیگردم .


نگارخانه

rId5  rId6  rId7  rId8  rId9


منبع:سایت شهدای ارتش

http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/6195