شهیدحسین اکبرزاده

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۲ توسط Khishavand98 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

کد شهید: 6601714 تاریخ تولد : 1346/01/02 نام : حسین‌ محل تولد :بیرجند نام خانوادگی :اکبرزاده تاریخ شهادت :1366/01/27 نام پدر :سهراب‌ مکان شهادت :سلیمانیه عراق تحصیلات :دبیرستانی منطقه شهادت : شمال غرب یگان خدمتی :سپاه پاسداران گروه مربوط :سایر شهیدان استان خراسان نوع عضویت :سایر شهدا مسئولیت : امدادگر-بهیار-پرستار

« وصیت نامه »

به نام الله پاسدار خون شهیدان. با سلام و درود بی‌پایان بر آقا امام زمان«عج» و نایب بر حقش امام امت و همچنین بر تمامی شهیدان راه سرخ حسینی و با سلام خدمت تمامی رزمندگان کفر ستیز اسلام که مردانه جلو می‌تازند و جلوی هر گونه ظلم و ستمی را می‌گیرند. به طور مجدد به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان. شهادت ارثی است که از انبیاء به ما رسیده (امام امت). آری قرآن مجید می‌فرماید :

«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»

«مپندارید آن‌هایی که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند. بلکه آن‌ها زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.»

پس چه خوب است که ما هم از این آیه‌ی شریفه استفاده نموده، همگام و استوار به پیش برویم که راه دوستی و عدالت در این آیه است. ما اگر مسلمان هستیم و واقعاً پیرو خط ولایت فقیه و راه حسینی باید همه چیزمان درست باشد. طوری نباشیم که قرآن می‌گوید «یا ایها الذین آمنو لم تقولون ما لا تفعلون» ای گروه مؤمنان چرا حرفی می‌زنید که بدان عمل نمی‌کنید و از خداوند امیدوارم که شماها این طور نباشید.

خوب خدمت خانواده ارجمندم سلام زیادی دارم و همواره امیدوارم که خونسردی خودشان را حفظ نمایند و بنده‌ی حقیر را به بزرگی خودشان بخشیده باشند گر چه انسانی بدان صورت خوب نبودم و در این مدت زندگی، شما از دست من ناراحتی زیاد کشیده‌اید، ولی امیدوارم که باز هم مرا ببخشید، به خصوص مادرم و پدرم که مرا تا به این جا رساندند و عاشقانه مرا راهی کردند. خداوند خویش را شکر گزار باشید که بنده لیاقت آن را داشتم و شهید شدم، زیرا من امانتی بیش نبودم. خدمت برادر ارجمند، برادر پیرو خط امام و ولایت فقیه عبدالرضا و همین طور معصومه که زیاد دوستش دارم و در زندگی هرگز راضی نبودم که هیچ یک از شما ناراحتی از این دنیای فانی و زودگذر داشته باشید، سلام عرض می‌کنم ان‌شاء ا... وعده ما در بهشت که اگر لایقش بودم و همین طور برادران دیگرم علی و مهدی و خواهر ناز و کوچکم مریم که دلم برایش مثل چی بگم تنگ شده است.

هدف من از آمدن به جبهه این بود که این شرط بر من واجب گردیده بود که به جبهه اعزام بشوم تا از دین وکشور و ناموس خودمان دفاع نمایم. خوردن و خوابیدن در خانه‌ها هیچ کاری را از پیش نمی‌برد و انسان باید عاقبت و آینده‌اش را در نظر بگیرد. مگر شاهد نبودید که نامردان از خدا بی خبر با دختران و خواهران ما چه کردند و برادران ما را به شهادت رسانیدند؟ آیا من که جوانی 20 ساله‌ام، باید بنشینم و گوش کنم که دشمن چه کارهایی انجام می دهد؟ هرگز، هرگز وجدان من اجازه‌ی چنین کاری را به من نمی‌دهد. بگذریم. بد نیست خدمت همه‌ی خواهران و برادران نهبندانی اعم از کوچک و بزرگ سلام برسانم و از ایشان کمال تشکر را دارم که مرا تا حجله گاهم، حجله‌ای که سال‌ها و ماه‌ها و روزها، چشم انتظارش بودم همراهی کردید. خیلی خیلی ممنون و متشکرم از این که خودتان را زحمت دادید و وقت صرف نمودید در ضمن از همه شما انتظار دارم که اگر از این جانب هر گونه خطا یا بدی و یا اشتباهی دیده‌اید، به خصوص اقوام نزدیکم اعم از خاله و عمویم و همه‌ی کسان جمع حاضر. بگذریم. از برادران و خواهرانم می‌خواهم که بنده کمی روزه قضا و کمی هم نماز قضا داشته‌ام. امیدوارم که در آینده‌های بعد آن‌ها را انجام دهید. در ضمن مقدار پولی را هم دارم. آن‌ها را به عنوان صدقه و کمک به جبهه، فقرا و رزمندگان ارسال نمایید گر چه خودم خجالت می‌کشم، ولی خوب این را هم بگویم که اصلاً برایم گریه نکنید همه‌ی ما یک روزی باید این دنیای فانی را ترک گوییم و چه بهتر که راه خوب را انتخاب نمایم و با نیتی مخلصانه و عاشقانه به دیار خدا برویم تا حداقل عاقبت خوبی داشته باشیم. از برادران ارجمند آقای ذبیحی و برادر بلوری عاطفه و ... کمال تشکر را دارم و همواره امیدوارم که راه بهبود انقلاب را ادامه بدهند. خدمت دوستان و برادران دبیرستان علامه طباطبایی به خصوص دوستان هم کلاسم و همین طور سرپرستان دبیرستان علامه و الزهرا کمال تشکر را دارم. در ضمن خواهران! حجابتان را همان طور که محکم نگه داشته‌اید محکم نگه دارید. در آخر وصیت نامه از مادر و پدرم و برادرانم و خواهرانم و کلیه اقوام‌ و آشنایان و دوستان می‌خواهم که زیاد گریه نکنند که اگر شما گریه کنید، من ناراحت خواهم شد. در ضمن از شما می‌خواهم که مرا همواره مورد عفو و بخشش قرار دهید و با خواندن یک حمد وسه قل هوالله روحم را شاد نمایید و ادامه دهنده‌ی راه شهیدان باشید گر چه بنده در مقابل شهیدان این جا به خصوص شهید آتش دست و قنبری و هاشم پور و ... پر کاهی بیش نیستم.

در پایان همه شما را به خدای بزرگ می‌سپارم و در ضمن دوست دارم اگر شهید شدم، شما هم مراسم‌هایتان را بعد از چهلمین روز شهادتم برگزار نمایید و در همه‌ هفته اگر وقت کردید بر مزارم بیایید. خیلی متشکر و ممنون هستم. خاک زیر پای همه‌ی شما و خانواده‌ی خوبم، حسین اکبرزاده- 21/11/65


والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته[۱]

پانویس

  1. رضا