شهید غلام نعمتی
بسمه تعالی شهید غلام نعمتی : تاریخ تولد : 07/08/1348 تاریخ شهادت : 31/01/1372 محل شهادت : نامشحص محل آرامگاه: فارس – ارسنجان - مرکزی
زندگی نامه :
شهید غلام نعمتی در سال1348 در خانواده ای مذهبی وزحمتکش در شهر شیراز دیده به جهان گشود از همان ابتدای کودکی خصوصیات برجسته ای چون متانت حیا و کم حرفی واستعداد سرشار در وجودش مشهود بود؟؟دوران کودکی را سپری نمود ودر سال1355 روانه مدرسه شد ودوران پنج ساله ابتدایی را خرداد ماه 1360 با معدل8/ 16 در مدرسه عسکری سابق(شهید منوچهری)با موفقیت کامل سپری نمود وارد دوران سه ساله راهنمایی تحصیلی شد واین دوران رانیز با بالندگی هرچه بیشتر نسبت به دوران ابتدایی به ترتیب با معدل29/ 18 در سال اول و23/ 17 در سال دوم و29/ 17 در سال سوم راهنمایی بعنوان دانش آموز ممتاز پشت سرنهاد وراهی مقطع متوسطه شد تحصیلات دبیرستان را در دبیرستان استاد شهید مرتضی مطهری ارسنجان در رشته های ریاضی و فیزیک آغاز نمود که به گواه نمرات کارنامه تحصیلی اش جزء شاگردان ممتاز دبیرستان محسوب می شده است سال اول متوسطه را با معدل 19/ 16 وسال دوم را با معدل82/ 16 وسال سوم را با معدل04/ 17 وسال چهارم را با معدل05/ 10 به اتمام رسانید و در خرداد ماه سال1367 موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی و فیزیک شد بلافاصله پس از اخذ دیپلم در رشته کاردانی عمران آموزشکده فنی یاسوج وابسته به دانشگاه شیراز پذیرفته شد وتحصیلات عالی خود را تا حد تکنسین رشته عمران با موفقیت تمام به انجام رسانید پس از فراغت از تحصیل چند ماهی در کارگاه سد مخزنی مارون در شهرستان بهبهان بعنوان مسئول بخش طراحی آرماتور سد اشتغال ورزید لیکن پس از فردا رسیدن زمان خدمت سربازی با آن که زمینه برای اشتغال دائم ایشان در همان منطقه فراهم بود اما از خوف راکد ماندن و در جا زدن ترجیح داد که به خدمت سربازی برود و تا ضمن برخورداری از تجربیات گران بهای این دوره حساس از زندگی دین خود را به جامعه خویش واسلام و قرآن ادا کرده باشد و از توفیق خدمت و سازندگی در مرزهای وطن اسلامی محروم نماند واز طرفی از روحیه محصل بودن فاصله نگیرید تا بدین سال امکان ادامه تحصیل برایش باشد.آری روح بلند او را نمی شد در قفس یک شغل عادی زندانی نمود او همواره به افق های روشن آینده می نگریست وحتی مرگ را از درجا زدن ترجیح می داد چنان که در نوشته های درد مندانه او بارها چنین افکاری به چشم می خورد آنجا که می گوید پروردگارا تو را به یگانگیت قسم می دهم تو را به مردانگی انسان های با شرف قسمت می دهم مرا از این هیچ و پوچی نجات بده شاید حس نمایم؟؟؟ شناسنامه ای وتوفیقات ظاهری این شهید عزیز که بگذریم مهمترین آثار بجا ماندنی وواقعی او ملکات اخلاقی و؟؟؟ کم حرفی وحیای زاید الوصف اوست که بیش از هر چیز تمامی کسانی را که بنحوی با نامبرده ارتباطی داشته اند متاثر ساخته است دوران دبیرستان برای هر جوان بطور طبیعی دوران پرخاشگری و....محسوب می شود لیکن او درست در جوانیش شیوه مردان بزرگ را پیشه خود ساخته بود ونمره های 20انضباط دوران چهار ساله متوسطه بهترین گواه این مدعا محسوب می شود مدرک دیگر گوشه ای از دست نوشته های اوست آنجا کی می نویسد:ای خدای تو نیک می دانی که در طول مدت زندگیم حتی برای لحظه ای هم که شده نخواستم که کسی از من برنجد در تمام هم وغم من این بوده تا از روی محبت وصمیمیت دل افراد را بدست آورم واین آن چیزی است که منظور خلقت حضرت محمد مصطفی(ص)برای آن مبعوث شده است چنان که می فرماید(بعثت لا تمم مکارم الاخلاق)مبعوث شده ام تا مکارم اخلاق را تمام نمایم ونکته دیگر از صدها نکته نا گفته در زندگی شهید مظلوممان اندیشیدن در حیات ودردمندانه زیستن است او که از ابتدای زندگی درد فقر را احساس می نماید واز زمانی که کمترین توان کار کردن را در خود احساس می نماید بجای پرداختن به ارضای امیال کوکانه از تفریح و تفرح ایام تعطیل را به کارگری وتحمل مشقات می گذراند تا بلکه بار سنگین زندگی را از دوش پدر رنج دیده اش؟؟ نماید کسانی که با او همراه بودند هرگز گرم تابستان تا غروب باز زبان روزه کارگری وحتی بزرگترها را روحیه می داد وتشویق می نمود این باقت زندگی سرچشمه بیداری افکار بلند واحساس درد در وجود او بود چنان که قرآن کریم فلسفه وجود مشقات در زندگی انسان ها را بیداری افکار و تکامل روحی و نهایتا سعادت انسان ها می داند اگر در برابر آن صبر پیشه نمایند آنجا که می فرماید (ولنبلو نکم بشی من الخوف والجوع ونقص من الاموال والا نفس والثمرات وبشر الما برین)
آزمایش می کنم شما را به چیزهائی مثل ترس و گرسنگی وفقر و....و بشارت باد افراد صبوررا واین افکار بلند را در قالب این کلمات بیان می نماید نمی خواهم که از من داستان سازند نمی خواهم که شرح عمر من را چون یکی افسانه پندارند و لیکن دوست دارم هرکجا از غم سخن آید مرا در یاد بسپارند پس در جمع خود گویند از غم ها که چون من راز پای صبر افکندند و نتیجه این بیداری احساس درد و نتیجه آن اعراض از دنیاست که این گوشه از یادداشت های او این مطلب را روشن می سازد شهید عزیزمان می نویسد وقتی که خورشید زندگیم غروب کند شاید آن موقع باشد که از ته دل خنده برآرم؟؟ ب رتو ای زندگی که هرگونه از خاطراتم را که در نظر می آورم جز دلتنگی ورنج چیزی نصیب من نشده است آن وقت است که دست وپای خود را باز می بینیم واحساس می کنم که خداوند پرو بالی به من داده تا بتوانم تمام بدبختی های خود را در زیرپای خود ببینم وآن را برای همیشه از ذهن خود بیرون کنم در آن زمان مرگ برای من نقطه عطفی است که باید توشه خود را بربندم تا دفتر زندگیم برای همیشه بسته شود دلم می خواست که در آن موقع دائ داشته باشم تا به مردم بگویم این قدر پایبند این زرق وبرق دنیا نباشید وخود را؟؟فساد جامعه نسازید.آری این فراز از نوشته های او مصداق این آیه کریمه قرآن است که می فرماید:من المومنین رجال صدقو ما عاهدو الله علیه ومنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلو تبدیلا
و بدین سان دفتر زندگی از بروفق مرداش با کلمه گلرنگ شهادت و با مرکب خون بسته شد و در تاریخ 31/ 1/ 1372 در منطقه خسروی در حین پاکسازی آن خطه از مملکت اسلامی از سلاح های ساخت دست وحشی ترین انسان های متمدن نما شربت شهادت نوشید وبه وصال معشوق رسید واو خود زیان حال عاشقی را چنین بیان می نماید. هر که عاشق شد هرکه عاشق شد جفا باید کشید بهر یک گل منت صدر خار باید کشید من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل بخت بد بین از اجل هم ناز می باید کشید.
سایت شهدای ارتش http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/44466