شهید حبیب الله شرقی
شهید حبیب اله شرقی
1342/01/03 تاریخ تولد : 1363/01/17 تاریخ شهادت :
محل شهادت : نامشخص محل ارامگاه : اردبیل - خلخال - مزه جین
rId4
زندگی نامه
نام: حبیب الله
نام خانوادگی: شرقی
نام پدر: تاروردی
محل شهادت: سر پل ذهاب
تاریخ تولد: 1342
تاریخ شهادت: 16/12/1362
منطق شهید سوختن وروشن كردن است منطق حل شدن وجذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است. استاد مطهری
شهید شرقی گلی از لاله زار بیشه توحیدی بود. او در سال 1342 در یك خانواده متدین ومذهبی در روستا به دنیا آمد ودر پرتو درخشان انوار الهی به تحصیلا خود تا دوره راهنمایی كه همزمان با طلوع فجر انقلاب بود ادامه داد. وسپس مانند امت حزب الله ایرانی در مسیر انقلاب قرار گرفت. وجسم خود را با فرهنگ اصیل اسلامی صیقل داد وبه هنر خطاطی ورزش بسیار علاقه داشت. ودر كلاس های قرآن واحكام حضور داشت. ودر سایه تلاش های این شهید پایگاه روستا فعال شد. وبا آغاز جنگ تحمیلی به خدمت مقدس سربازی اعزام گشت. وبعد از 18 ماه خدمت صادقانه در جبهه دلاورانه پیكار نمود ودر تاریخ 16/12/1362 در منطقه سرپل ذهاب به شهادت رسید. وبه لقای الله واصل گشت.
خلعت سرخ شهادت بر قامت استوارش مبارك باد.
وصیت نامه
نام: حبیباله
نام خانوادگى: شرقى
نام پدر: تاروردى
تاریختولد: 03/01/1342
ش.ش: 4
محلصدورشناسنامه: خلخال
تاریخ شهادت: 17/01/1363
شرح حادثه: حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمندرجبهه
استان: بنیادشهیداستاناردبیل
شهر: ادارهبنیادشهیدخلخال
انا لله و انا الیه راجعون
سلام و درود بر رهبر كبیر و بنیانگذار مكتب جمهورى اسلامى ایران امام خمینى و با درود بر رهروان راه حسین و سلام بر گلگون كفنان جبهههاى حق علیه باطل حال كه سربازى از خاك مقدس جمهورى اسلامى ایرانم و حال كه در این نبرد بر علیه جهانخواران كفر و فرعونیان مستكبر جهان مىجنگیم حالا كه صداى گلولهها برایم آشنا است و حال كه خمپارهها برادرانم را مىبلعد من چگونه مىتوانم آرام بیاورم و قدمى جلو ننهم الان كه صحنه عاشورا برایم مجسم مىشود وقتى كه تشنهلبان عاشورا به خوابم مىآیند وقتى كه بیرق سبز اسلام لاالهالاالله را برایم به اهتزاز در مىآورند من چگونه مىتوانم بایستم و شاهد تكهتكه شدن عزیزان اسلام باشم من درسى را كه در سنگر سربازى آموختم من كه در كلاس درسى شركت كردهام كه استادش رهبر و پیامبر(ص) و ائمه اطهار است من كه طاهرین را بیاد مىآورم كه شربت شهادت نوشیدهاند دیگر نمىتوانم بیش از این صبر كنم و گرگ صفتانى جهانخوار را امان دهم.
بنابراین مىگویم (و اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله) اسلحه ایمان چندین سال است در گوشهایم طنین افكنده است الان درخشانتر مىشود و برقش تا معراج بالا مىرود از عرش مىگذرد و ملائك را به امداد ما مىخواند الان صدا هاى آسمانى كه پیغمبر در لبانش زمزمه مىكرد و الان صداهاى قرآنى كه جزیره العرب را به عبودیت خالق مىخواند در قلبم صدا مىكند كه راه پیغمبر باید باز شود و انتقام خون شهدا باید گرفته شود و باید حلقوم فرعونیان دریده شود و دست طمع آنان كوتاه گردد.
برادران راه درازى در پیش داریم اسلام باید با خون آبیارى شود نهال و شكوفههاى اسلام باید با خون شهیدان بشكفند و پرچم لا اله الا الله طالب خونهاى شهیدان است من هم مىروم اگر توانستم قدس و كربلا و اگر شهید شوم بسى سعادت (ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) اگر مقاومت كنیم و اگر بمانیم روزى را از خدا مىخوریم و اگر برویم باز هم روزى خوران خزاین غیب هستیم با آرزوى پیروزى رزمندگان اسلام و با آرزوى طول عمر براى امام امت و مملكت صاحب الزمان را بخدا مى سپارم و امیدوارم هر چه زودتر اسلام پیروز گردیده و نداى (هل من ناصر ینصرنى حسینى) از ما بجریان افتد و جهان بدست صاحب اصلىاش بیفتد. انشاءالله
در این لحظههاى آخر عمرم در این بیابانى كه شباهتى به محشر عاشورا دارد همه را به خدا مىسپارم و از پدر زحمتكشم و مادرم كه با زحمت زیاد بزرگم كرده است و برایم خون دل خوردهاند و مخصوصا الان كه چشمانشان در راه است حلالیت مىطلبم كه مرا ببخشد و خاطرات برادرى را فراموش نكند و در سنگر انقلاب و درس مدرسه محكم بایستد و از خواهرم طلب مغفرت دارم خواهرجان حلالم كن و گلهاى قبرم را آبیارى كن برایم دعا كن.
اگر چه تنهایتان گذاشتهام ولى روحم در میان شماست و به شما دلدارى و تسكین مىدهد امیدوارم كلیه فامیلان و عموهایم و دوستانم و فامیلان دور و نزدیكم حلالم كنید و در سر قبرم بدیدارم بیائید.[۱]