احمد قاینی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | سبزوار |
شهادت | ۱۳۶۲/۸/۳۰ |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
تحصیلات | نامشخص |
خانواده | نام پدر گل محمد |
خاطرات
- موضوع خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
پیش از رسیدن خبر شهادت احمد، من خواب دیدم که حضرت امام به خانه ما آمده اند و نشستند، همه اقوام و خویشان هم بودند. ایشان گفتند: شما افتخار همسری شهید را دارید. همسر شما شهید می شود. روز بعد از این خواب بود که خبر شهادت احمد را به ما اطّلاع دادند.راوی سکینه مریم جامی
- موضوع اعتقاد به ولايت
احمد تا سن 18 سالگی با من بر سر کوره کار می کرد یک روز گفت می خواهم به جبهه بروم و بعد از آموزش او را به اراک بردند بعد از چند وقت برای آوردن او به آنجا رفتم در موقع برگشتن گفت پدر جان بیا به قم برویم و امام را ملاقات کنیم به او گفتم کارهایم مانده و نمی توانم بیایم ولی قبول نکرد تا اینکه به قم رفتیم و وقتی امام در مدرسه فیضیه سخنرانی داشت به سخنان امام گوش دادیم و از آنجا به روستا برگشتیم.راوی گل محمد قائنی
- موضوع حالات معنوي خاص
وقتی احمد برای اولین بار به مرخصی آمد شب اول تا صبح نخوابید و فقط نماز می خواند و گریه می کرد می گفت در کردستان رفیقانم را کشتند و همه آنها شهید شدند ولی قسمت من شهادت نشد.راوی ماه بی بی فوزابی
- موضوع عشق به جهاد
در سال 61 که من سرباز بودم احمد به محل خدمتم تماس گرفت و گفت من می خواهم به جبهه بروم گفتم : من در حال حاضر در حال خدمت کردن هستم شما هم اگر بروید کسی نمی ماند که به پدر و مادر کمک کند بهتر است شما کمی صبر کنید من که آمدم شما می توانید بروید هر چه اصرار کردم قبول نکرد و رفت . حدود شش ماه در کردستان بود و یک روز که من مرخصی آمده بودم او نیز آمد به او گفتم . شما دیگر لازم نیست که بروید وقت تشکیل خانواده است و باید زن بگیری او گفت : حرف زن گرفتن را نزن من فقط می خواهم به جبهه بروم و تنها راه جهاد و شهادت در راه خداست.راوی رضا قائنی [۱]