rId4
کد شهید : 6412465
نام : قاسم
نام خانوادگی : کاظم نژاد خلیل اباد
نام پدر : محمد
تاریخ تولد :
محل تولد : کاشمر
تاریخ شهادت : 1364/11/17
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
شغل : دانش آموز یگان خدمتی :
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
گلزار :
خاطرات
خواب و رویای دیگران در مورد شهادت شهید
موضوع : خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
راوی
متن کامل خاطره
زمانیکه قاسم جبهه بود یک شب خواب دیدم که قاسم به من می گوید مادر جان ما مهمان داریم وقتی آمدند شما فقط خوش آمد گویی کن و چیز دیگری نگو از خواب که بیدار شدم با خودم گفتم حتماً اتفاقی افتاده است طولی نکشید که خبر شهادت او را به ما دادند وقتی برای او تعزیه گرفتیم مدام که می آمدند من فقط خوش آمد گویی کردم و همان طور که در خواب دیده بودم گریه و زاری نکردم چون او به من گفت خوش آمد گویی کن .
خواب و رویای دیگران درمورد شهید
موضوع : خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی
متن کامل خاطره
همیشه در این فکر بودم که چرا فرزند شهیدم قاسم را خواب نمی بینم تا اینکه یک درگیری و اختلاف هایی در شهر کلاشمر به وجود امد و از ما دعوت شده بود که برای دفاع برویم و من هم شک داشتم آیا بروم یا نه؟ همان شب خواب دیدم برای شرکت در درگیری به کاشمر می روم و قاسم وتعداد دیگری از شهدا هم از همان راهی که ما می رویم حمایت می کنند و با ما هستند از خواب بیدار شدم و برایم مشخص شد که انشاالله ما اشتباه نمی رویم و ما راهمان را با قاطعیت ادامه دادیم .
خواب و رویای دیگران درمورد شهید
موضوع : خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی
متن کامل خاطره
چند روز بعد از به شهادت رسیدن فرزند عزیزم قاسم یک روز ظهر بین خواب و بیداری بودم که قاسم آمد وصدایم کرد مادر من در جبهه از حسن زاده 30 تومان قرض گرفته ام اگر برگشت به او پرداخت کنید . بعداً پدرش به مغازه حسن زاده رفت و گفته بود و آقای حسن زاده هم گفته بود بله درست اما قابلی ندارد اما پدرش پرداخت کرد .
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم الّذين آمنوا و هاجَروا و جاهَدوا في سَبيل الله بِاموالهم و اَنفُسهم اَعظم دَرجة عِندالله وَ اولئک هُم الْفائزون . آنانکه ايمان آوردند و از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا ايمان و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندي است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند : سلام و درود بر امام زمان (عج) تعالي و با سلام و درود بر امام خميني اين پير جماران که کشتي طوفانزده را به ساحل پيروزي رساند و با سلام و درود بر شما و معلولين و اسرا و مفقودين و با سلام و درود بر رزمندگان اسلام که ميروند کربلاي حسيني و قدس عزيز را آزاد نمايند، ملتي که براي اقامه عدل اسلامي و اجراي احکام قرآن مجيد و کوتاه کردن دست جنايتکاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادي باکي راه نميدهند که دست جنايت ابرقدرتها از آستين مشتي جنايتکار حرفهاي بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند . شهادت ارثي نيست که از واليان ما که حيات را عقيده و جهاد ميدانستند و در مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري کردند به ملت شهيدپرور ما رسيده است . مگر عزت و شرف ارزشهاي انساني گوهرهاي گرانبهايي نيستند که اسلام صالح اين مکتب عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نمودند . پيام به پدر ومادرم : پدر و مادر عزيزم ميدانم که در بزرگي کردن من زحمت بسيار کشيدهايد ولي بدانيد که من در راه خدا ميروم و امانتي بودم از جانب خدا در پيش شما از شما ميخواهم که در تشييع جنازه من گريه نکنيد چون با گريه کردن شما، منافقين شاد ميشوند و از تو مادر مهربان ميخواهم که در برابر مشکلات مخصوصاً در کشته شدن فرزندتان در راه خدا صبر را مانند زينب پيشه خود سازيد و به کسي جز خدا در اين مشکلات پناهنده نشويد . پيام به ملت : ملت عزيز و امت شهيد پرور شهرمان، من کوچکتر از آنم که بخواهم به شما پيام بدهم ولي خوب حالا چند کلامي خدمت شما عرض ميکنم از شما ميخواهم که اين امام را که ما را از آتش جهنم نجات داد تنها نگذاريد و همواره پيرو دستورات او باشيد چون اطاعت از دستورات پيغمبران و امامان است و اطاعت از دستورات پيغمبران اطاعت از خداي تبارک و تعالي ميباشد و از شما ميخواهم که از آمدن فرزندانتان به جبهههاي حق ونور خود داري نکنيد و مواظب باشيد تا که شيطان نفساني در قلب شما خطور نکند والسلام. [۱]