شهید محسن ِآبرون

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۷ توسط Ebrahimi1400 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

محسن آبرون

نام :محسن نام خانوادگى :آبرون نام پدر :برات‌على تاريخ‌تولد :05/06/1336 محل ‌صدور شناسنامه :اصفهان تاريخ شهادت :20/02/61 نوع حادثه :حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى از درگيرى مستقيم با دشمن-توسط دشمن ‌در جبهه استان :بنياد شهيد استان ‌اصفهان شهر :اداره‌ بنياد شهيد اصفهان

زندگی نامه

بسم رب الشهدا والصدیقین برادر شهید محسن آبرون در سال 1336 در اصفهان دیده به جهان گشود و در سن شش سالگی یک اتفاق خاص در زندگی‌اش افتاد و آن اینکه از ارتفاع حدود پنج متری سقوط کرد، ولی زنده ماند و در سن هفت سالگی به مدرسه رفت. تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد و به دلیل فقر اقتصادی حاکم بر خانواده از ادامه تحصیل محروم ماند. پسری خوش برخورد و خوش اخلاق بود و با خانواده و اطرافیان با مهربانی و با محبت رفتار می‌کرد. فعالیتهایش در خصوص نماز و روزه و تلاوت قرآن چشمگیر بود و در کلاس‌های عقیدتی شرکت می‌کرد. همراه با کار فعالیتهای انقلابی هم انجام می داد و پس از پیروزی انقلاب فعالانه در جبهه‌ها حضور یافت و رشادتهای زیادی از خود نشان داد و سرانجام در فتح پیروزمندانه خرمشهر و در عملیات بیت المقدس در تاریخ 20/2/61 به شهادت رسید. از شهید آبرون شعری به جا مانده که به گفته خودش بر روی قبرش نوشته شود. راه خودش را پیدا کرده بود. بهتر بگویم، راه عاقبت به خیرشدن را یاد گرفته بود. اخلاص، احترام به والدین، نماز اول وقت، کمک به نیازمندان، عشق به اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، عفت خوراک، چشم پاکی و عفت دامن عوامل اصلی عاقبت به خیر شدن هستند که محسن از آنها بهره‌مند بود، پس چرا نباید عاقبت به خیر شود؟! عزیزان بر سر قبرم بیایید / که دنیا نیست جای شادمانی / خدا اگر یار باشد با ضعیفان / ابر قدرت نماند در زمانه / خمینی رهبر مستضعفانست / حسین سرور آزادگانست / ظهور حضرت مهدیست نزدیک / که کار امت کافر تمام است. شادی روح شهید محسن آبرون صلوات ( الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ) اللهم الرزقنی توفیق الشهادت فی سبیلک.


وصیت نامه

بسمه تعالى نصر من الله و فتح قريب ( سوره صف آيه 13 )شهادت نه يك باختن كه يك انتخاب است انتخابى كه در آن مجاهد با همه آگاهى و شعور خويش در محراب خون و شهادت پيروز مى شود و خدايا مسئوليت شيعه بودن را كه على وار بودن و على وار زيستن و على وار مردن است و على وار ؟؟؟ ديدن است و على وار جهاد كردن را به من بياموز و مرا از اصحاب على قرار بده تا بتوانم در راه مكتب او و راه او از جان خويش بگذرم و خدايا همواره ترا سپاس مى گزارم كه هرچه در راه تو پيشتر مى روم و بيشتر رنج مى‌برم آنها كه بايد مرا ؟؟؟ مى زنند و آنها كه بايد همكلامم باشند سد راهم مى شوند آنها بايد حقشناسى كنند حق كشى مى كنند آنها بايد دستم را بفشارند سيلى مى زنند آنها كه بايد در برابر دشمن دفاع كنند پيش از دشمن حمله مى كنند و آنها كه بايد در برابر سمپاشى‌هاى بيگانه ستايشم كنند و تقويتم كنند و اميدوارم كنند و تبرئه ام كنند سرزنشم مى كنند تضعيفم مى كنند نوميدم مى كنندو متهمم مى كنند تا نتوانم به راه تو ره بسپارم و خدايا مى دانى كه انقلاب اسلاميمان در خطر است و به من بياموز كه همراه امامم بتوانم خدمتى به اسلام بكنم چون اگر ما جوانها با او يارى نكنيم ضدانقلاب ضربه هاى كارى بر آن فرود مى آورد و خدايا مرا يارى كن كه تا آخرين نفسم در راه مكتبم جهاد كنم بارى از اينكه اين راه را برگزيده و مى‌روم تا بخاطر الله در راه تو قيام كنم از تو مى خواهم باز هم مرا يارى كنى سلام بر تو اى پدر عزيز اى اسطوره ايمان سلام گرم مرا بپذير و از اينكه مرا مدت 23 سال با زحمت فراوان ببار آوردى از تو تشكر مى كنم و از تو مى خواهم كه مرا بخاطر نافرمانيهايى كه از تو مى‌كرده‌ام مرا ببخشى و حلالم كنى و با تو اى مادر عزيز از تو بخاطر رنجهايى كه برايم برده‌اى تشكر مى كنم و سلام اى رسول اى برادر عزيز بر تو نيز سلام اميدوارم در كارهايت پيروز باشى و با تو اى رضا اميدوارم تو نيز راه مرا ادامه دهى و تو اى ماشاءالله بر تو نيز سلام مى‌رسانم اميدوارم اگر نتوانستم در عروسيت شركت كنم جاى مرا در آن محفل گرمت باز گذارى و تو اى اكبر اميدوارم در كارهايت موفق باشى و بر خواهران عزيزن نيز سلام مى‌رسانم اميدوارم پيوسته در خوشى و سلامتى بسر بريد و بتوانند تقوا را پيشه خويش قرار دهند بارى از اينكه اين راه را برگزيده و اگر لياقت پيدا كردم و در اين راه شهيد شدم مقدارى بدهكارى دارم كه از شما مى خواهم با فروختن آچارهايم مبلغ چهار هزار و پانصد تومان به حاج حسين گلاب بخش بدهكارم همچنين دويست و پنجاه تومان به برادرم رسول بدهكارم و اگر از آنها چيزى زيادى ماند به ايتام و فقرا بدهيد در ضمن راضى ندارم قطره اشكى براى من بر گونه اى سرازير شود و تفتى برايم گذارده شود خدانگهدار همه شما باد. در ضمن آن گنجشك را آزاد كنيد. گر مرد رهى ميان خون بايد رفت از پاى فتاده سرنگون بايد رفت تو پاى به راه نه و دگر هيچ مپرسخود راه بگويدت كه چون بايد رفت محسن آبرون امضاء


وصیت نامه شهید محسن آبرون " بسم الله الرحمن الرحیم " این نامه را من الان در پشت خاک ریز دوم دشمن می نویسم با درود بی پایان بر نائب امام حضرت امام خمینی و سلام بر همه پویندگان راه حقیقت وتمام کسانیکه به ندای هل من ناصر ینصرنی امام جواب داده اند و با درود بر پدر و مادر عزیزم که باعث شدند خود ار در رها اسلام و امام غوطه ور سازم و با ایثار جان ناقابل خودم را فدای اسلام و وطنم کنم این افتخار بزرگی است که نصیب من شده است ای پدر و مادرم تو را به خدا قسم می دهم که مرا ببخشید می دانم که یک انسان خطا کار هستم و ای همسر عزیزم تمام ما یک جان داریم و چه خوب است که در راه اسلامم و وطنمان کشته شویم آری اگر من کشته شدم بچه هایم را از زیر دست ؟ نیندازید ....و ای همسر عزیزم گریه برای من نکن و من راضی نیستم هیچ کس گریه کند . وصیت نامه خود را به شرح زیر انشا ء می نمایم . 1 - بدهکاری مرا با صاحب گار از و با حسن تصویه کنید و بقیه آن پول را هم بگیرید و به هر کس دیگری که می خواهد بدهید . 2 - وصی من همسرم می باشد و ناظر آن پدرم می باشد . 3 - راضی نیستم که کسی در مرگ من علنا گریه نماید و راضی نیستم هیچ کس به فرزندان عزیزم کوچکترین بی احترامی روا دارد - ازدواج برای همسرم واجب است و در ضمن دو دانگ خانه که همسرم بنام من کرده است می تواند با قسط خودش که شش دانگ می باشد و هر جای دیگری که خواست بخرد چون که روی آن خانه بدهی دارد دراین جا فراموش کردم که از برادرانم و خواهرانم و پدر زنم و مادر زنم و دوستان و آشنایان عذر خواهی کنم و سلام مرا به تمامی آنها برسانید می بخشید که دست خطم به آن خوبی نیست چون زیر آتش دشمن این نامه را نوشتم خدانگهدار . اگر صد بار مرا بکشید و زنده کنید بهتر از آن است که در بستر بمیرم . " والسلام" وصیت نامه

لطفا به بخش گالري مراجعه شود. http://shohada-isf.ir/fa/shahid?shahidID=1479

آخرین تغییر ‏۲۷ تیر ۱۴۰۰، در ‏۱۱:۰۷