محمود شیروی نام :محمود نام خانوادگى :شيروى نام پدر :يداله تاريخ تولد :01/06/1343 محل صدور شناسنامه: اصفهان تاريخ شهادت :12/12/64 نوع حادثه : حوادث مربوط به جنگ تحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى از درگيرى مستقيم بادشمن-توسط دشمن درجبهه استان :بنياد شهيد استان اصفهان شهر :اداره بنياد شهيد اصفهان
وصيت نامه
« بسم رب الشهداء و الصالحين » قال رسول الله (ص) ، بالاى هر نيكى خوبى گستردهاى است مگر اينكه در راه خدا كشته شود اگر به اين درجه و مقام برسد ديگر بالاتر از شهادت درراه خدا پاداشى وجود ندارد. قال اميرالمؤمنين (ع) ، خدايا ما را از آنان قرارده كه عقلشان در ياد روى تو حيران و سرگشته است و مرغ دلشان به سوى تو پرواز مى كند پس وجودشان آشيانه مهر تو مى گردد و اسير مى آيند. آرى بحق كه حقيرى (ضعيف) بارى دگر در پى و به دنبال هاجران كوى الله روان گشت و بر قافله سالار اين كاروان حسين ابن على (ع) سرور آزادگان با خون اقتداء نمود و خوشا كه چه شيرين است و رهرو وادى عشق گشتن و بى سر و جان در بيكران پهنه هستى از همه بگسستن و به او پيوستن وچه نيكو فرجامى است از گرداب عدم و نيستى پر كشيدن و دوره شيرين وجود را طى نمودن و به درياى ساحل ناپيداى جاودانه عشق رسيدن. آرى هميشه مى خواستم شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونهاى از مبارزه و كلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم مى خواستم دردرياى فقر غوطه بخورم و دست نياز به سوى كسى دراز نكنم مى خواستم هميشه مظهر فداكارى و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم مى خواستم آنچنان نمونه اى در برابر مردم بوجود آورم كه هيچ حجتى براى چپ و راست نماند و طريق مستقيم روشن و صريح و معلوم باشد. آرى اينها را ننوشتهام تا بر كسى منت بگذارم بلكه كاغذ نوشتهها بر من منت گذاشته و درد و شكنجه درونم را تقبل كرده اند ، اينجا قلب ميسوزد ، اشك مى جوشد، وجود خاكستر مىشود ، و احساس سخن مى گويد ، چه زيباست راز و نيازهاى درويشى دلسوخته و نااميد در نيمهشب خدايا ما را ببخش ، گناهانى كه ما را احاطه كرده و خود از آن آگاهى نداريم ، گناهانى را كه مىكنيم و با هزار قدرت عقل توجيه مى كنيم و خود از بدى آن آگاهى نداريم ، خدايا تو آنقدر به من رحمت كرده و آنچنان مرا مورد عنايت خود قرار داده اى كه من از وجود خود شرم مى كنم خجالت مى كشم كه در مقابلت بايستم و خود را كوچكتر از آن ميدانم كه در جواب اينهمه بزرگوارى و پروردگارى تو را تشكر كنم و تشكر را نيز تقصيرى و اهانتى به ساحت مقدست مىدانم ، تو ميدانى كه در سراسر عمرم هيچگاه تو را فراموش نكردهام در ديارهاى دور دست فقط تو در كنارم بودى در شبهاى تار فقط توانيس دردها و غمهايم بودى در صحنههاى خطر فقط تو مرا محافظت مىكردى ، اشكهاى ريزانم را فقط تو مشاهده مي نمودى بر قلب مجروحم فقط ياد تو مرهم مى گذاشت. در خاتمه از همه دوستان ، آشنايان ، اقوام نزديكان خيلى خيلى حلاليت بطلبيد و اين حقير با همه وداع مى كنم و مى خواهم فقط با خداى خود تنها باشم ، خدايا بسوى تو مى آيم از عالم عالميان مى گريزم تو مرا در جوار رحمت خود سكنى ده و شهادت را كه تنها آرزوى مردان صالح و پاك و متقى و مقرب الله است نصيب اين گنهكار بگردان و گناهانش را كه حلقآويز وجودش است از او دور بگردان. « والسلام » 28/6/64
وصیت نامه
لطفا به بخش گالري مراجعه شود. http://shohada-isf.ir/fa/shahid?shahidID=5574