شهید علی رضا جان قربان

نسخهٔ تاریخ ‏۹ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۲ توسط Ebrahimi1400 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

علی رضا جان قربان متولد: 1349/04/12 شهادت: ۲۲/۱۱/۱۳۶۶ فرزند: تقی قطعه: کربلای 10 عملیات منجر به شهادت: کربلای 10 سرباز زمینی بسیج

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم با نام خدا، ای نام تو بهترین سرآغاز وصیت نامه خود را آغاز می کنم. با سلام و درود بر آقا امام زمان مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با سلام و درود بر نائب بر حقش روح الله الموسوی خمینی. من چون که مسلمان هستم و وظیفه هر مسلمان این است که وصیت نامه ای داشته باشد و من شهادت می دهم که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله. چند پیامی به مسئولین و به ملت شهید پرور و به پدر و مادرم. با سلام و درود بر مردم شهید پرور و غیور و قهرمان پرور ایران که سالهای سال مثل یک باغبان به پای فرزندان خود زحمت کشیدید که بتوانند آنها روزی لباس دامادی بر تن کنند اما رژیم مزدور و کثبف آمریکا و همچنین دستیارهای آنها مثل صدام، جنگ را بر ما تحمیل کردند و مردم انقلابی ایران با جان و دل فرزندان خود را برای جنگ با دشمن کافر با دست خود به جبهه ها فرستادند. سلام ودرود من بسیجی بر پدران و مادران شهید داده که چنین فرزندانی تحویل این انقلاب دادند و بدنهای پاره پاره فرزندانشان را برای رضای خدا از این انقلاب تحویل گرفتند و در مقابل چنین فرزندانی که به دستشان رسید چون کوهی استوار و پر استقامت بودند که حتی ذره ای هم ناراحتی به دل راه ندادند و قطره ای اشک در چشمان آنها جاری نگردید، چون که می دانستند اگر قطره ای اشک بر چشمان آنها بیاید دشمن مزدور خوشحال می گردد. سلام و درود من بر شما باد ای پدران که همچون کوهی استوار هستید. پیام من به شما مسئولین مملکتی از رئیس جمهورگرفته تا کلیه مسئولان دیگر. اگر چنانچه شما هم یک قدم بردارید که بر علیه این انقلاب باشد از نظر خدا پنهان نیست. باید بدانید که اگر کارهائی که می خواهید بکنید و می توانید بکنید برای رضا خدا باشد اگر غیر از این باشد خون این شهیدان را، خون این عزیزانی که جان خود را سپر گلوله دشمن کردند پایمال کرده اید و خون این عزیزان را به باد فنا داده اید. مواظب باشید که اگر این مملکت زیر دست شماست. اول خدا و دوم قرآن بر ما حکومت می کند نه آن کسانی که بخواهند غیر از راهشان غیر از راه خدا و قرآن باشد. پیامی از من به شما ای ملت غیور و شهید پرور ایران؛ بدانید و آگاه باشید همان گونه که شما در پشت جبهه ها از جان و مال خود می گذرید و آن را به رزمندگان تقدیم می کنید ما هم در جبهه ها با دشمن مزدور می جنگیم. اگر چنانچه گلوله های دشمن مثل دانه های بارانی که از آسمان بر سر ما می بارد گلوله های دشمن بر سر ما فرو ریزد ما هیچ گونه ترسی از دشمن نداریم و به یاری الله زیر گلوله های دشمن استقامت می آوریم و اجازه نمی دهیم که دشمن کافر ذره ای از خاک وطن عزیزمان را تصرف کند. ما آن قدر می ایستیم و به مبارزه ادامه می دهیم تا اول راه کربلا را به دست پر توان رزمندگان اسلام باز کنیم و نماز جماعت را به رهبری امام خمینی در شش گوشه قبر حرم سیدالشهدا(علیه السلام) بر پا کنیم و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران را که خونهای زیادی به پای این پرچم پر افتخار ریخته شده است بر تمام قله های سر به آسمان کشیده دنیا بر افراشته کنیم. امیدوارم که دعای خیر شما ملت ایران پشت سر این ملت و رزمندگان باشد. یک هجوم دیگر بر کافران صدام و صدامیان را نابود کرده و برادران عزیزمان را آزاد خواهیم کرد، انشاءالله. خدمت پدر عزیزم و گرامی ام سلام عرض می کنم. خدمت پدری که به پای فرزندش زحمات زیادی چه از نظر عقیدتی و چه از نظر مادی کشیده و می کشد تا برای فرزند دلبند خود آسایشش را فراهم نماید. پدرجان، اگر من از طفولیت تا به حال فرزندی خطاکارم و قدر نعمت الهی شما را نمی دانستم امیدوارم که در این لحظات آخر که قلم در دست گرفته ام و با خدای خود و با پدری چون پدری مهربان الوداع می گویم، امیدوارم که بتوانم زحمات چنین پدری را با دعا جبران کنم و در جهان آخرت اگر جزء شهدای فی سبیل الله قرار گرفتم در قرب الی الله کاری بتوانم کنم، انشاءالله. خدمت مادر عزیزم، مادری که در طفولیت شبها بر بالین من نشست تا مبادا قطره ای اشک از چشمان من خارج شود. ای مادر مهربان، ای مادری که زحمات زیادی به پای من کشیدی و جوانی خود را به پای من پیر کردی. مادرجان، امیدوارم مادرجان از آن لحظاتی که پستان را در دهان من گذاشتی و بر سر من بیدار نشستی تا حرف زدن را به زبانم گذاشتی، امیدوارم در این لحظات آخر مرا از خود نرنجانی و مرا در این لحظات حلال گردانی و به امید اینکه در جهان آخرت انشاءالله بتوانم کاری کنم برای شما، انشاءالله. خدمت دو برادرم احمد آقا و محمود آقا سلام می رسانم و من کوچکتر از همه شما هستم، ولی از شما می خواهم اخلاق پسندیده داشته باشید در جائی که خودم هیچ به این نصیحت عمل نکردم و درس را بخوانید تا آنجا که می توانید و مقدور است و با رفیق های بد هم راه نروید. کمتر غیبت بکنید و دروغ نگوئید چون که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: غیبت از زنا بدتر است. هر کس این کارها را می کند امر به معروف ونهی از منکر کنید، چون که هر کس که مسلمان شد باید و تکلیف بر او هست که این کار را بکند و اگر این دو کار را نکند کمی از مسلمانی او بر باد است. خدمت خواهر عزیزم سلام عرض می کنم. خواهرم حجاب اسلامی یادت نرود. در جهان آخرت مقابل حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چه داری بگوئی و مواظب باش که حجابت را خوب عالی و بهتر از پیش انجام بده تا مادر همه ما فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از ما خوشحال شود. اگر شما بخواهی راه من را ادامه بدهید همین حفظ حجاب ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است. ای مادر و ای پدر مهربان و ای ملت ایران بدانید و آگاه باشید که من اجازه نمی دهم چنانچه اگر شهید شدم کسانی که در خط امام و انقلاب نیستند حتی در تشییع جنازه من به دنبال من حرکت کنند چه رسد به آنکه بخواهند زیر تابوت مرا بگیرند. اگر آن کسی که بخواهد زیر تابوت مرا بگیرد معتقد به این انقلاب و رهبر نباشد راضی نیستم بگیرد، اگر برادر یا خویشاوندان یا کسی دیگر باشد و همچنین در مراسمهایم. این قسمت از وصیتنامه را با اشکی ریزان می نویسم. پیامی به تمام خویشاوندان. اگر من قابلیت داشتم و شهید شدم راضی نیستم که کلمه ای بر ضد این انقلاب یا رهبر و دیگر مسئولین مملکتی بزنید. همان طور که نماز و حج را واجب می دانید جبهه آمدن را هم واجب بدانید و اگر بچه هایتان یا بچه های دیگر خواست به جبهه بیاید مانع از آمدن او نباشید که جواب او را در جهان آخرت نمی توانید بدهید. اگر عقیده دارید که اگر جبهه آمدید کشته می شوید این فکر اشتباه است. خیلی ها برای آنکه از مرگ توی جبهه فرار می کنند در شهر ماندند و بوسیله ماشین و در رختخواب مردند، شما جز آنها نباشید و اینقدر در آنجا که هستید نمانید تا اینکه به زور شما را به جبهه بیاورند، چون که در این صورت ثواب زیادی که داشته از بین می رود و مواظب باشید که زن و بچه هایتان سد راهتان نشوند و فکر این را بکنید که آیا زن و بچه مان در آخرت نمی توانند جواب خدا را بدهند و کسانی که می خواهند به جبهه بیایند سعی کنند اول جهاد با نفس کنید. پایتان ممکن است از دو یا چند تیر و خمپاره بلرزد و دیگر این طرفها نیائید. باید جبهه آمدن را برای خود یک وظیفه بدانید. چقدر این قرآن و کتابها از جنگ جهاد و هجرت فرموده اند. مواظب باشید و یک وقت نشود که امام خودش اسلحه را بردارد و به جبهه بیاید. روزی می شود که جبهه تمام می شود و غبطه می خورید که چرا جنگ نرفته اید و دیگر کاری نمی توانید بکنید. آنها که می توانند حسین وار بیایند و بجنگند و اگر نمی توانند در پشت جبهه فعالیت کنند و چه از نظر مالی و پول خدمت کنند و مسجد و نماز جمعه را یادتان نرود که امام می فرماید؛ مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید. اگر این ضد انقلابها در مسجدها نفوذ کردند دیگر این معنویت کمی هم که دارد از بین می رود و مثل دوره شاه ملعون می شود که همین می شود که نماز را می خوانید می روید خانه و هیجچ معنویتی ندارد. سعی کنید مسجدها را بیشتر از جوانهای پسر پر شود. سعی نکنید که مال دنیا و درس و مدرسه از یک نماز جماعت نیم ساعته آخرت از بین برود. از تمام خویشاوندان حلالیت می طلبم و از شما می خواهم که اگر بدی از من دیدند ببخشند و از خدا بخواهند که گناهان من حقیر را ببخشد. چند سخنی با همسایگان؛ اول اینکه از همه شما حلالیت می طلبم از اینکه شما همه حق همسایگی را بر من ادا کردید، اما من به تنهائی این حق بزرگ را ادا نکردم و از خدا طلب مغفرت می خواهم و نتوانستم در گرفتاری ها بعد از خدا من حقیر به شما خدمتی کرده باشم. چند سخنی با خواهر عزیزم. از تو می خواهم که حجاب را رعایت کنی و در زندگی زهراوار زندگی بکنی و در خانواده همان واژه ای که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) داشت در خانواده پیاده کنی. شما دختر هستی و حضرت زهرا(سلام الله علیها) می گویند که یاد ندارند که مسجد رفته باشد و به امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) می گفت بروید مسجد و هر چه پدر بزرگ می گفت بیائید برای من بگوئید وتمام زنان دنیا باید این را یاد بگیرند که حضرت زهرا(سلام الله علیها) در اول زندگی به پدرش گفت که کارهای زندگی را تقسیم کنید. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند که کارهای بیرون با حضرت علی(علیه السلام) و کارهای توی خانه با شما. حضرت زهرا(سلام الله علیها) این قدر از این مسئله خوشحال شدند که در پوست خود نمی گنجید. چند سخنی با دو برادرم. برادرم، اگر من شهید شدم جبهه را تنها نگذارید، چون که اینجاست که به درد آخرت می خورد و از آن برادرم می خواهم که درست را بخوان و این را بدان که آنجا هم یک سنگر بسیار محکمتر از جبهه است، چون که شما الان نمی توانی به جبهه بیائی، آنجا باید درس بخوانی. سعی کنید همیشه به حرف امام گوش دهید چون که این امام مثل پدر است برای ایران که نه جهان و همان طور که هر نفر به حرف پدرش گوش می کند به حرف امام هم باید گوش بدهد و حرفهای امام را بشکافید و سعی نکنید که همین طور ساده از سخنانش بگذرید. با سلام بر تمام خویشاوندان و از شما می خواهم که از کوچک تا بزرگ مرا حلال کنید و از شما می خواهم که دنباله رو رهبر باشید و پشتیبان اسلام باشید و به جان این رهبر دعا کنید و از دست هیچ کس راضی نیستم که وقتی که شهید شدم بد و بیراه به انقلاب و رهبر بگویند که هر طور که شدم اقتضای عدل الهی بوده. والسلام. وصیت نامه لطفا به بخش گالری مراجعه شود.

زندگی نامه

بسم رب الشهدا و الصدیقین شهید علیرضا جان قربان از همان دوران کودکی پسری پاک‌طینت بود. در مجالس سینه‌زنی حضرت اباعبدالله‌الحسین (علیه السلام) شرکت می‌کرد. از کودکی با نماز و قرآن از طریق خانواده آشنا شده بود. از همان کودکی و نوجوانی با همسن و سالانش تفاوت ویژه‌ای داشت. رعایت حلال و حرام می‌کرد، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. سعی می‌کرد حرف زشت و رکیکی از دهانش خارج نشود. در مورد حجاب خیلی حساسیت به خرج می‌داد. به رزق حلال توجه ویژه‌ای داشت و در مورد خورد و خوراکش احتیاط می‌کرد و به حلال و حرام رزقش اهمیت می‌داد. کارهای خیر پنهانی انجام می‌داد. علیرضا واقعاً با اخلاص کارهایش را انجام می‌داد. دوست داشت به غیر از خدا کسی کارهایش را نبیند. غیبت نمی‌کرد و از آن متنفر بود. به صله رحم اهمیت می‌داد. به موسیقی گوش نمی‌داد. اهل نماز جمعه و جماعت بود. فردی انقلابی و بسیجی به معنای واقعی کلمه بود. به مستمندان و درماندگان در حد توانش کمک می‌کرد. در بسیج و در مسجد فعالیت داشت. به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه اطهار(علیهم السلام) ارادت خاصی داشت. در مراسمات مذهبی بالاخص دعای کمیل حضور داشت و خود را از مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله‌الحسین (علیه السلام) جدا نمی‌کرد. انسان چشم پاک و عفیفی بود و به زنان نامحرم نگاه نمی‌کرد. راه خودش را پیدا کرده بود. بهتر بگویم، راه عاقبت به خیرشدن را یاد گرفته بود. اخلاص، احترام به والدین، نماز اول وقت، کمک به نیازمندان، عشق به اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، عفت خوراک، چشم پاکی و عفت دامن عوامل اصلی عاقبت به خیر شدن هستند که علیرضا از آنها بهره‌مند بود، پس چرا نباید عاقبت به خیر شود؟! و سرانجام در جبهه های حق علیه باطل به فیض عظمای شهادت نایل آمد. شادی روح شهید علیرضا جان قربان صلوات ( الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ) اللهم الرزقنی توفیق الشهادت فی سبیلک. http://shohada-isf.ir/fa/shahid?shahidID=6182

آخرین تغییر ‏۹ شهریور ۱۴۰۰، در ‏۲۲:۴۲