علی اصغر بابا اصفهانی نام :علىاصغر نام خانوادگى :بابااصفهانى نام پدر :غلامحسين تاريختولد :12/12/1338 محلصدورشناسنامه :اصفهان تاريخ شهادت :08/09/60 نوع حادثه :حوادث مربوط به جنگ تحميلى
شرح حادثه :حوادث ناشى از درگيرى مستقيم با دشمن-توسط دشمن در جبهه
استان :بنيادشهيداستاناصفهان شهر :ادارهبنيادشهيداصفهان
زندگی نامه
بسم رب الشهدا و الصدیقین شهید علی اصغر بابا اصفهانی در سال 1338 در اصفهان متولد شد. از همان دوران کودکی پسری پاکطینت بود. در مجالس سینهزنی حضرت اباعبداللهالحسین (علیه السلام) شرکت میکرد. از کودکی با نماز و قرآن از طریق خانواده آشنا شده بود. از همان کودکی و نوجوانی با همسن و سالانش تفاوت ویژهای داشت. رعایت حلال و حرام میکرد، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. سعی میکرد حرف زشت و رکیکی از دهانش خارج نشود. در مورد حجاب خیلی حساسیت به خرج میداد. به رزق حلال توجه ویژهای داشت و در مورد خورد و خوراکش احتیاط میکرد و به حلال و حرام رزقش اهمیت میداد. کارهای خیر پنهانی انجام میداد. علی اصغر واقعاً با اخلاص کارهایش را انجام میداد. دوست داشت به غیر از خدا کسی کارهایش را نبیند. غیبت نمیکرد و از آن متنفر بود. به صله رحم اهمیت میداد. به موسیقی گوش نمیداد. اهل نماز جمعه و جماعت بود. فردی انقلابی و بسیجی به معنای واقعی کلمه بود. به مستمندان و درماندگان در حد توانش کمک میکرد. در بسیج و در مسجد فعالیت داشت. به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه اطهار(علیهم السلام) ارادت خاصی داشت. در مراسمات مذهبی بالاخص دعای کمیل حضور داشت و خود را از مراسم سوگواری حضرت اباعبداللهالحسین (علیه السلام) جدا نمیکرد. بیشتر اوقات فراغتش را به مطالعه کتب مذهبی و در مسجد و بسیج میگذراند. بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود. در راهپیماییها شرکت میکرد. انسان چشم پاک و عفیفی بود و به زنان نامحرم نگاه نمیکرد. راه خودش را پیدا کرده بود. بهتر بگویم، راه عاقبت به خیرشدن را یاد گرفته بود. اخلاص، احترام به والدین، نماز اول وقت، کمک به نیازمندان، عشق به اهلبیت(علیهمالسلام)، عفت خوراک، چشم پاکی و عفت دامن عوامل اصلی عاقبت به خیر شدن هستند که علی اصغر از آنها بهرهمند بود، پس چرا نباید عاقبت به خیر شود؟! محیط خانوادگی او در عین سادگی سرشار از ایمان و تدین بود. شهید در راهپیمائی ها و تظاهراتها و پخش و مطالعه کتاب های مذهبی شرکت فعال داشت. وی در آهنگری و مکانیکی مهارت داشت. به مطالعه کتاب زیاد علاقه داشت. قبل از انقلاب خیلی کتاب داشت که در زیرزمین خانه چال کرده بود. ایشان به ورزش نیز علاقه زیادی داشت و در رشته تکواندو فعالیت می کرد. علی اصغر طعم درد و رنج را چشید و این سختیها رحمتی بود از جانب خدا که پر وسعتش را تعالی بخشید و او را فردی درد آشنا نسبت به طبقات محروم جامعه ساخت. وی پس از دوران راهنمائی به کارخانه ناسیونال رفت و یک سال آنجا کار کرد و بعد به آموزشگاه مهاجر رفت و سه سال در آنجا آموزش دید و با برنامه های رژیم شاه در مختلط کردن پسران با دختران مبارزه می کرد. وقتی به آموزشگاه شهید مهاجر رفت، در آنجا با چند تن از پسرها بر سر حجاب یک دختر (مدرسه ها مختلط بود) دعوا می کند و به زد و خورد می پردازند، که او را از پلکان به پایین پرت می کنند و سرش ضربه شدیدی می خورد و خونریزی می کند و مداوای زیادی می کنند تا اینکه با توسل به امام رضا(علیه السلام) شفا پیدا می کند. قبل از انقلاب فعالانه در مبارزه علیه رژیم شاه وارد شد و بعد از پیروزی انقلاب تصمیم به ازدواج گرفت که در همین زمان جنگ تحمیلی شروع شد و جهت اعزام به جبهه ها به مرکز بسیج اصفهان مراجعه کرد و ثبت نام نمود و عازم جبهه شد و در عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان در تاریخ 9/9/60 در سن22 سالگی به شهادت رسید. شادی روح شهید علی اصغر بابا اصفهانی صلوات ( الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ) اللهم الرزقنی توفیق الشهادت فی سبیلک.
وصیت نامه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا « چون يارى خدا و پيروزى فرا رسد و ببينى كه مردم دسته دسته در دين خدا درآيند پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه كه وى همواره توبه پذير است.» با سلام و درود فراوان بر پدر زحمتكش و بزرگوارم و مادر رنجديده و مهربانم و درود فراوان بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نايب بر حقش خمينى كبير رهبر انقلاب بزرگ ملتهاى تحت ستم جهان، سخنم را، سخن كه نه، بلكه شهادتنامهام را كه شهادت مي دهم خدا يكى است و همتا ندارد، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده اوست و حضرت على(علیه السلام) ولى او و خمينى رهرو راه آنهاست و نايب بر حق امام منتظر ما، آغاز مي كنم؛ اى آنهائى كه نداى اين بنده كوچك خدا را مى شنويد، ايمان بياوريد تا رستگار شويد كه خداوند قسم به زمان ياد مى كند كه همه ما بندگان در خسارت و زيان هستيم به جزء كسانى كه ايمان آورده و نيكوكار شدند و به راستى و درستى و پايدارى ثابت قدم شدند. خداوندا، اگر در عاشوراى كربلا نبوديم كه پسر رسولت را يارى كنيم، اينك در عاشوراهاى ايران، اين سرزمين خون و ايثار، اين سرزمين دوستان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندانش، اين دوستداران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نايب بر حقش خمينى كبير هستيم و به نداى 1400 ساله اسلام لبيك مى گوئيم و حقى را كه اسلام بر گردن ما دارد با نثار خون خود ادا خواهيم كرد. اى امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اى خمينى، ياور بيچارگان، بدانيد و آگاه باشيد كه تا آخرين قطره خون خود از دين و ايمان خود و از سرزمين شهيدان دفاع خواهيم كرد و پوزه هر اجنبى و اجنبىپرست را بر خاك خواهيم ماليد و بعد روى سخنم با اين منافقين است. اى بيچارگان فريب خورده، دست از اين اعمال ننگين خود برداريد و به دامان اسلام و ملت اسلام پناهنده شويد. و بعد اى مردم، دست از يارى امام، اين ذريه رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نكشيد كه به خدا قسم زيان خواهند كرد و باز آمريكاى جهانخوار بر ما تسلط پيدا خواهد كرد و ما مردمانى بدبخت بيش نخواهيم بود. كوشش كنيد و اسلام را به رهبرى امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نايب بزرگ او همچون صدر اسلام زنده كنيد. خوشبختى ما، دنيا و آخرت ما در اسلام است. در خاتمه باز هم پدر و مادر عزيزم را كه چقدر زحمت براى من كشيده مى بوسم و عاجزانه از آنها مى خواهم كه مرا حلال كنند و همچنين مادر مهربانم را كه نمونه مادران اسلام است ببوسم و براى هميشه ترك مى كنم، باشد كه رستگار شده و همه با هم به وعدههاى خداوند در آخرت رسيده باشيم. خداوند يار و نگهدار شما باد. والسلام.