شهید حمیدرضا مژدی تاریخ تولد :1342/02/06 تاریخ شهادت : 1362/04/08 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :تهران - شمیرانات - امامزاده علی اکبر(ع ) چیذر
زندگینامه
نام شهید: حمیدرضا مژدی نام پدر: مرادعلی محل تولد: نیشابور تاریخ تولد: 1342 مدرك تحصیلی: ششم ابتدائی وضعیت تأهل: مجرد شغل شهید: كارگر محل كار: سلمانی تاریخ شهادت: 1362/04/08 نحوة شهادت: اصابت گلوله محل شهادت: بانه ارگان اعزام كننده: لشگر 28 كردستان یگان خدمتی: ارتش آخرین مسؤلیت در جبهه: رزمنده
شهید حمیدرضا مژدی فرزند مرادعلی در نیشابور از یك خانوادة متوسط چشم به جهان هستی گشود. وی دوران كودكی اش را در آغوش پر مهر و محبت كانون گرم خانواده سپری نمود تا اینكه به سن هفت سالگی رسید و جهت آموختن دانش و علم به مدرسه رفت و تا كلاس ششم ابتدائی به تحصیل پرداخت و سرانجام به دلیل مشكلات خانوادگی ترك تحصیل نمود و در یك سلمانی به عنوان شاگرد مشغول به كار شد تا از این طریق توانسته باشد كمكی به خانواده اش بكند و بعد از پیروزی انقلاب و از آنجائی كه ایشان به سن قانونی رسیده بود وارد ارتش شد و از طریق ارتش داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید. شهید سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و توسط لشگر 28 كردستان عازم جبهة نبرد حق علیه باطل شده بود و در عملیات پاكسازی شركت نموده و در تاریخ 1362/40/08 در منطقة بانه بر اثر اصابت گلوله به درجة رفیع شهادت نائل آمد
خاطرات
بسم رب الشهداء و الصدیقین با سلام به رهبرکبیر انقلاب و دورد به شهدای فدائی شده در راه اسلام مختصری از زندگی فرزند شهید خود حمیدرضا مژدی را بازگو میکنم. شهید حمیدرضا از آنکه با فرزندان دیگرمان تفاوت داشت او با سن کم خود گاه و بیگاه ما را مورد نصیحت قرار میداد و حتی برای یکبار هم نسبت بما کوچکترین بی توجهی ننمود از موقعیکه درس میخواند پیوسته در این فکر بود که مشغول کاری شود و بتواند زندگی مادر و برادران خود را تامین نماید منظور پس از گرفتن گواهینامه ششم ابتدائی در کی آرایشگاه با حقوق روزانه 7 تومان مشغول بکار شد و عادتش این بود که هر شب درآمد روزانه خود را بمادرش میداد برای برادرهای کوچکتر خود از لباس پوشاک و وسایل زندگی فراهم میکرد و روزهای تعطیل را به دید و بازدید همسایگان میرفت تا اگر کودکانشان برای رفتن به مدرسه احتیاج به آرایشگاه داشتند احتیاج آنها را برآورده سازد در این اواخر حقوق او به روزانه 150 تومان رسیده بود و زندگی مادر و برادانش را تامین می کرد زیرا آنها هم دیگری برای؟؟ زندگی نداشتند این وضع ادامه داشت تا زمان سربازیش رسید بما گفت: اگر تا به حال کار میرفتم هدفم تامین زندگی شما بود ولی اکنون مجبورم بخاطر اسلام به سربازی بروم و دین خود نسبت به اسلام و رهبر و میهنم ادا کنم لذا آماده خدمت شده و از تمام دوستان و فامیلها خداحافظی کرد و سفارش کرد اگر شهید شدم از من راضی باشید و ناراحت نباشید و پیوسته سفارش میکرد دست از حمایت امام برندارید تا بالاخره به آرزو دیرینه خود که شهادت بود رسید و با قطرات خون خود نهال انقلاب اسلامی را چون دیگر یارانش آبیاری کرد.[۱]
ردهها
پانویس
- ↑ [شهدای ارتش]